بریده‌هایی از کتاب اثر مرکب

بهره‌برداری از قدرت تکانش بزرگ اگر کلاس فیزیک دوران دبیرستان را به خاطر آورید، حتما قانون اول نیوتن را به یاد دارید که به قانون اینرسی نیز معروف است. «اجسام ساکن تمایل دارند حالت سکون خود را حفظ کنند، مگر آن‌که توسط نیروی خارجی، مجبور به حرکت شوند. اجسام در حال حرکت تمایل دارند در حرکت بمانند، مگر آن‌که چیزی مانع از حرکت آن‌ها شود.» به عبارت دیگر، سیب‌زمینی همیشه سیب‌زمینی باقی می‌ماند. افراد موفق که در ریتم موفقیت قرار می‌گیرند، همین‌طور به حرکت خود ادامه داده و موفق و موفق‌تر می‌شوند.

شخصی که از تاثیر مثبت اثر مرکب استفاده می‌کند به نظر می‌آید یک‌شبه موفق شده است. موفقیت عمیق او نتیجه انتخاب‌های کوچک، هوشمندانه و ثابت‌قدمی‌اش در طول زمان بوده است.

دستاوردهای خارق‌العاده هرگز نمی‌توانند به تنهایی شادی، لذت و عشق را ضمانت کنند. این دو مهارت، یکدیگر را تغذیه می‌کنند و این باور را به من می‌دهند که موفقیت بدون ارضا شدن، شکست است.

ایجاد عادت‌های جدید (و شیارهای جدید در ذهن) نیازمند زمان است. با خودتان صبورانه رفتار کنید. اگر از واگن به بیرون پرت شدید، دوباره سوار شوید؛ مشکلی نیست. همه ما دچار اشتباه می‌شویم. فقط کافیست دوباره دست‌به‌کار شوید و استراتژی دیگری را امتحان کنید. تعهد و ثابت‌قدمی خود را تقویت کنید. اگر پیگیر باشید، نتایج بزرگی به دست خواهید آورد.

اگر تغییر، آسان بود و همه این کار را به‌سادگی انجام می‌دادند، برای من و شما خیلی سخت بود که بتوانیم متمایز شویم و فردی موفق و خارق‌العاده باشیم. عادی بودن، آسان است. خارق‌العاده بودن است که شما را از سایر مردم دنیا متمایز می‌کند.

اولین قدم به‌سمت تغییر، آگاهی است. اگر می‌خواهید از جایی که هستید به جایی که می‌خواهید، بروید، باید از تصمیم‌هایی که امروز می‌گیرید، بسیار آگاه باشید. تنها در این صورت با انتخاب‌های هوشمندانه قادر خواهید بود در این مسیر گام بردارید.

عادت را این‌گونه تعریف می‌کند: «رفتاری که تا حدودی یا به‌طور کامل غیرارادی است.» داستانی جالب درمورد مردی که اسبی را چهار نعل می‌راند، وجود دارد. به نظر می‌آمد می‌خواهد به جایی بسیار مهم‌ برسد. مردی که کنار جاده ایستاده بود، فریاد زد: «به کجا می‌روی؟» اسب‌سوار پاسخ داد: «نمی‌دانم، از اسب بپرس.» این داستان زندگی خیلی از مردم است. آن‌ها در حال تاختن با اسب عادت‌هایشان هستند، بدون این‌که درمورد مقصدشان نظری داشته باشند. حال، زمانی است که افسار زندگی خود را به دست بگیرید و آن را به‌سوی مسیری هدایت کنید که خودتان می‌خواهید.

خلاصه مراحل عملی با کدام جنبه، شرایط یا شخص در زندگی‌تان، دچار بیشترین درگیری هستید؟ تمام جنبه‌های شرایطی را که بابت آن سپاسگزار هستید، یادداشت کنید. فهرست چیزهایی را که باعث تقویت و گسترش حس سپاسگزاری شما می‌شود، تهیه کنید. در کدام قسمت از زندگی‌تان مسئولیت ۱۰۰درصدی موفقیت یا شکست‌ خود را نمی‌پذیرید؟ سه کاری را که در گذشته انجام داده‌اید و باعث به‌هم ریختن اوضاع و شرایط شده است، یاد‌داشت کنید. سه کاری را که باید در گذشته انجام می‌دادید، اما انجام نداده‌اید، بنویسید. سه اتفاقی را که برای شما رخ داده است و واکنش ضعیفی در برابرشان نشان داده‌اید، یادداشت کنید. سه کاری را که همین الان می‌توانید شروع به انجام‌شان کنید و مسئولیت زندگی خود را در قبال اتفاقات آینده به دست بگیرید، بنویسید. عادت یا رفتار خاصی را که مایل هستید آن را تغییر یا بهبود دهید، ثبت کنید. (مانند پول، خوراکی، زیبایی اندام، قوه تشخیص رفتار دیگران، پدر یا مادر خوب بودن و…)

یکی از فلسفه‌های پدرم این بود: «مهم نیست چقدر باهوش باشید. باید خیلی سخت کار کنید که بتوانید کمبود تجربه، مهارت، هوش یا استعداد‌های ذاتی‌تان را جبران کنید. اگر رقیب‌تان باهوش‌تر یا باتجربه‌تر است، باید سه یا چهار برابر بیشتر کار کنید تا بتوانید بر او پیروز شوید.»

انتخاب‌ها ریشه‌ی همه‌ی نتایج هستند. هر انتخاب، رفتاری را آغاز می‌کند که در بلندمدت تبدیل به عادت می‌شود. انتخاب‌های ضعیف، شما را عقب انداخته و سبب می‌شوند انتخاب‌های جدیدی داشته باشید که سخت‌تر خواهند بود. اگر هیچ انتخابی نکنید، دریافت‌کننده‌ای منفعل از هر چیزی که در مسیرتان قرار می‌گیرد، خواهید شد.

«مهم نیست چقدر باهوش باشید. باید خیلی سخت کار کنید که بتوانید کمبود تجربه، مهارت، هوش یا استعداد‌های ذاتی‌تان را جبران کنید.

ثبات ‌قدم، تنها کلید موفقیت است.

انتخاب‌های کوچک و هوشمندانه + ثابت‌قدمی = تغییرات بنیادی

گام‌های کوچک و به‌ظاهر کم‌اهمیت، وقتی به‌صورت مداوم و طی زمان اتفاق بیفتند، تغییرات بسیار بزرگی ایجاد می‌کنند.

بیشتر مردم زمان بسیاری را صرف خواندن اخبار بیهوده می‌کنند که افکار و روح‌شان را بیمار می‌کند،

مغز شما طوری طراحی نشده است که خوشحال‌تان کند. تنها یک دستور ‌کار در ذهن خود دارید: بقا. مغزتان همیشه به‌دنبال نشانه‌های «تهدید و کمبود» است و طوری طراحی شده که به‌دنبال منابع منفی و رو به کاهش بگردد؛ هر آن چیزی که ممکن است به شما آسیب برساند. برای همین وقتی در طول مسیر محل کارتان رادیو را روشن می‌کنید و با انواع اخبار و گزارشات دزدی، آتش‌سوزی، قتل و جنایات بمباران می‌شوید، مغزتان روشن شده و تمام روز بر روی ترس، نگرانی و منفی‌نگری متمرکز می‌شود. همین اتفاق وقتی به اخبار عصرگاهی در حال بازگشت به خانه گوش می‌دهید، رخ می‌دهد. اخبار بد بیشتری می‌خواهید؟ عالی‌ست. ذهن‌تان تمام شب را به آن‌ها اختصاص خواهد داد. ذهن‌تان در تمام طول روز و شب دچار ترافیکی از نگرانی، منفی‌بافی، ترس و استرس خواهد شد. ما نمی‌توانیم دی. ان. ای خودمان را تغییر دهیم، اما می‌توانیم رفتار‌هایمان را عوض کنیم. باید به ذهن‌مان آموزش دهیم که فراتر از «ترس و کمبود» را ببیند. چگونه؟ می‌توانیم از ذهن‌مان محافظت و آن را تغذیه کنیم. می‌توانیم در دادن اجازه ورود به ذهن‌مان بسیار منضبط و سخت‌گیر باشیم.

«آدمی باش که می‌تواند بگوید نه! این خوب نیست که بتوانی همیشه با جمعیت همرنگ شوی. فردی غیرمعمول باش، فردی خارق‌العاده.»

«مهم نیست چقدر باهوش باشید. باید خیلی سخت کار کنید که بتوانید کمبود تجربه، مهارت، هوش یا استعداد‌های ذاتی‌تان را جبران کنید. اگر رقیب‌تان باهوش‌تر یا باتجربه‌تر است، باید سه یا چهار برابر بیشتر کار کنید تا بتوانید بر او پیروز شوید.»

برخی از مردم فکر می‌کنند قربانی رفتار سایرین هستند، اما در واقعیت، ما هستیم که رفتار دیگران نسبت‌به خودمان را تحت کنترل داریم

در زندگی‌تان آنچه را به دست خواهید آورد که بپذیرید و فکر کنید شایسته آن هستید!