بریده‌هایی از کتاب اثر مرکب

وقتی اهداف خود را تعریف می‌کنید، چیز جدیدی به ذهن‌تان می‌دهید تا به‌دنبال آن گشته و بر روی آن متمرکز شود. گویا به ذهن‌تان یک جفت چشم تازه می‌دهید که از طریق آن‌ها به مردم، موقعیت‌ها، محاورات، منابع، ایده‌ها و خلاقیت‌های اطراف‌تان نگاه کند.

شما تنها چیزهایی را می‌بینید، تجربه می‌کنید و به دست می‌آورید که به‌دنبال‌شان هستید. اگر ندانید به‌دنبال چه چیزی هستید، نمی‌توانید آن را به دست آورید. ما به‌خاطر طبیعت‌مان، همواره به‌دنبال به دست آوردن هستیم.

ما روزانه توسط میلیارد‌ها حس مختلف (بصری، صوتی و فیزیکی) بمباران می‌شویم. برای این‌که دیوانه نشویم، ۹۹/۹ درصد آن‌ها را نادیده می‌گیریم. فقط آن‌هایی را می‌بینیم، می‌شنویم و تجربه می‌کنیم که ذهن‌مان بر رویشان متمرکز است. به‌ همین دلیل وقتی درباره چیزی فکر می‌کنید، آن را وارد زندگی خود کرده‌اید.

رفتارها و عادات هیچ‌گاه دروغ نمی‌گویند. اگر چیزی که می‌گویید با عملکرد شما متفاوت باشد، آن چیزی را که شما انجام می‌دهید، باور خواهم کرد.

مشخص کردن رفتارهایی که باید متوقف شوند تا شما به اهداف‌تان برسید، همانند رفتارهایی که باید ایجاد کنید تا در مسیر رسیدن به آن اهداف قرار گیرید، بسیار مهم و ضروری است. به همین علت، ثبت عادت‌ها این‌قدر موثر است. صادقانه می‌پرسم، آیا می‌دانید روزانه چند ساعت تلویزیون تماشا می‌کنید؟ چند ساعت از روز را صرف دنبال کردن اخبار مرتبط با ورزشکاران و دستاوردها، موفقیت‌ها و کارهایشان می‌کنید؟ آیا می‌دانید چند قوطی نوشابه می‌نوشید؟ چند ساعت را صرف انجام کارهای بیهوده با کامپیوتر می‌کنید (بازدید از سایت، خواندن شایعات و…) ؟ همان‌طور که در فصل قبل تاکید کردم، اولین گام، آگاه شدن از نحوه رفتار خودتان است.

یکی از چیزهایی که جیم ران به من آموزش داد، این بود: «اگر می‌خواهی بیشتر داشته باشی، باید به بیشتر تبدیل شوی. موفقیت چیزی نیست که بخواهی به دنبال آن بگردی. هر چیزی را تعقیب کنی، از تو دوری خواهد کرد. همانند تلاش برای گرفتن پروانه‌هاست. موفقیت، چیزی است که با تبدیل شدن به شخصیتی که می‌خواهی، به دست می‌آید.»

جمله‌هایتان را به‌صورت «من … هستم» بیان کنید همیشه جملات‌تان را در زمان حال و اول شخص مفرد بیان کنید. «من… هستم» به جای آن‌که بگویید «من… را می‌خواهم.» حالت دوم فقط خواستن را تقویت می‌کند، نه داشتن را. اگر هدفی را این‌گونه بنویسید که «من می‌خواهم پولدار شوم» انرژی خلاق شما کمی بیشتر از آن، خروجی را ایجاد خواهد کرد (خواهان میلیونر شدن) . اگر بگویید «من تا تاریخ ۳۲ دسامبر ۲۰۱۴ یک میلیونر هستم» انرژی خلاق‌تان به کار افتاده تا آنچه را اعلام کرده‌اید، به حقیقت تبدیل کند.

برایان تریسی در یکی از مصاحبه‌هایم گفت: «افراد موفق و رده‌ بالا، اهداف واضحی دارند. آن‌ها می‌دانند چه کسی هستند و چه می‌خواهند. آن‌ها این اهداف را می‌نویسند و برای به دست آوردن‌شان برنامه و نقشه تدوین می‌کنند. افراد ناموفق اهداف‌شان را دور سرشان همچون تیله‌های چرخان در قوطی، می‌چرخانند. ما می‌گوییم هدفی که نوشته نشود، تنها فانتزی خیالی است. همه افراد برای خودشان فانتزی دارند، اما این فانتزی‌ها همانند گلوله‌هایی هستند که باروت ندارند. مردم بدون هدف در زندگی‌شان به هیچ چیز نمی‌رسند. این نقطه آغاز است!»

عادت‌ها ما را قادر می‌سازند از کمترین میزان انرژی هوشیارانه خود برای کارهای روزمره استفاده کنیم. ما را سالم نگه می‌دارند و کمک می‌کنند در بیشتر مواقع واکنش صحیحی داشته باشیم؛ چون نباید برای هر چیزی فکر کنیم، می‌توانیم از انرژی ذهنی‌مان برای ایجاد خلاقیت بیشتر و افکار غنی سود ببریم. عادت‌های ما می‌توانند بسیار مفید عمل کنند، مادامی که از نوع خوب‌شان باشند.

تا زمانی که تصمیمات ناخود‌آگاه بگیرید، نمی‌توانید به‌صورت خودآگاه این رفتارها را تغییر دهید و عادت‌های مثبت را جایگزین آن‌ها کنید.

انتخاب‌ها ریشه‌ی همه‌ی نتایج هستند. هر انتخاب، رفتاری را آغاز می‌کند که در بلندمدت تبدیل به عادت می‌شود.

اگر پاول این‌جا بود، به ما می‌گفت: «اگر پیشرفتی را که دوست دارید داشته باشید، ندارید، اما توانایی آن را در خود حس می‌کنید، تنها به این دلیل است که اهداف‌تان را به روشنی تعریف نکرده‌اید.» یکی از نقل‌قول‌های معروف او که ما را به یاد اهمیت اهداف می‌اندازد، این بود: «هر آن‌چه به روشنی تصور کنید، از صمیم قلب بخواهید، با تمام وجود آن را باور داشته باشید و مشتاقانه برای رسیدن به آن تلاش کنید، باید بدون تردید برایتان رخ دهد.»

تنها یک چیز است که در ۹۹ درصد موفق‌ها و شکست‌خورده‌ها مشترک است. همه آن‌ها از انجام کارهای تکراری متنفر هستند. تفاوت در این است که افراد موفق به هر حال این کار را انجام می‌دهند. تغییر همیشه دشوار است و به همین دلیل، مردم عادات بد را ترک نمی‌کنند و در نهایت، غمگین و ناسالم باقی خواهند ماند.

«هیچ چیز همانند موفقیت نابود نمی‌شود»

اثر مرکب، اصل درو کردن پاداش‌های بزرگ از طریق مجموعه انتخاب‌های کوچک و هوشمندانه است. جذاب‌ترین بخش این فرآیند برای من این است که با وجود نتایج خیلی بزرگ، گام‌هایی که طی زمان بر‌می‌دارید، خیلی مهم به نظر‌ نمی‌آیند. مهم نیست از این استراتژی برای ارتقای سلامتی‌تان استفاده می‌کنید یا بهبود روابط، وضعیت مالی یا هر چیز دیگری؛ مهم این است که تغییرات همیشه خیلی نامحسوس هستند. این تغییرات جزئی منجر به ایجاد نتایج کوچک یا پایدار می‌شوند؛ نه پیروزی بزرگ و نه نتیجه آشکار.

«مهم نیست چقدر باهوش باشید. باید خیلی سخت کار کنید که بتوانید کمبود تجربه، مهارت، هوش یا استعداد‌های ذاتی‌تان را جبران کنید. اگر رقیب‌تان باهوش‌تر یا باتجربه‌تر است، باید سه یا چهار برابر بیشتر کار کنید تا بتوانید بر او پیروز شوید.»

اگر به من زمان کافی بدهید هر کسی را در هر زمان و مسابقه‌ای شکست خواهم داد، چرا؟ نه به خاطر این‌که از همه بهتر، باهوش‌تر یا سریع‌تر هستم. من برنده خواهم بود، چون عادت‌های مثبتی دارم که آن‌ها را ایجاد کرده‌ام و در به‌کارگیری‌شان ثابت‌قدم هستم.

لازم نیست چیز جدیدی یاد بگیرید. اگر مورد لازم برای موفق شدن، تنها اطلاعات بیشتر بود، هر کسی با اینترنت پرسرعت، الان در قصر زندگی می‌کرد. شما نیازمند اطلاعات جدید و بیشتر نیستید، بلکه به برنامه عملی جدید نیاز دارید تا به شما کمک ‌کند موفق شوید. اکنون زمانی است که باید عادت‌های جدید ایجاد کنید تا شما را به‌سمت موفقیت سوق دهند. موفقیت به همین سادگی ا‌ست.

قبل از آن‌که شروع کنیم، یک هشدار دارم؛ به دست آوردن موفقیت دشوار است. این فرآیند، پرزحمت، خسته‌کننده و گاهی کسل‌کننده است. ثروتمند شدن، موثر بودن و تبدیل شدن به فردی مشهور در رشته خودتان، فرآیندی آرام و پرزحمت است. دچار اشتباه نشوید، شما در زندگی خود با دنبال کردن اصول این کتاب نتایج سریعی به دست خواهید آورد، اما اگر از کار کردن، منظم بودن و تعهد بیزار هستید، بهتر است تلویزیون را روشن کنید و امیدتان را به همان تبلیغات بازرگانی ببندید.

موفقیت همیشه یکسان عمل می‌کنند. همیشه آن‌چه را بکارید، برداشت می‌کنید.