بریده‌هایی از کتاب اثر مرکب

مان‌طور که جیم ران به من آموزش داده است، بسیار ضروری‌ست که دایره افرادتان را ارزیابی و به سه دسته تقسیم کنید: قطع کردن ارتباط، ارتباط محدود و گسترش ارتباط.

بیشتر از «کافی» کار انجام دهید!

خیلی سریع متوجه شدم چگونه این مفهوم می‌تواند تمام زندگی‌ام را دگرگون کند. اگر همیشه در هر کاری ۱۰۰ درصد مسئولیت را می‌پذیرفتم، به‌صورت کامل تمام انتخاب‌هایم را داشته و برای هر اتفاقی که با آن مواجه می‌شدم، واکنش مناسبی از خود نشان می‌دادم. این‌گونه می‌توانستم صاحب قدرت شوم. همه‌چیز به عهده خودم بود. برای هر کاری که انجام می‌دادم، مسئولیت کامل را می‌پذیرفتم و نحوه واکنش به مسائل و رویداد‌های متفاوت، بر عهده خودم بود.

این طرز فکر قدرتمند، زندگی‌ام را متحول کرد. شانس، شرایط یا موقعیت، دیگر برایم اهمیتی نداشتند. مهم نبود چه کسی به ریاست جمهوری کشور انتخاب شده است، تا چه حد اقتصاد بیمار است، یا بقیه درمورد این‌که من چه می‌کنم یا نمی‌کنم چه می‌گویند. کنترل ۱۰۰ درصدی زندگی‌ام را به عهده گرفته بودم. با انتخاب این‌که خودم را از گذشته، آینده و متهم ساختن آینده، رها کنم، توانستم به‌صورت غیرقابل باوری موفق شوم. قدرت نامحدودی برای کنترل سرنوشتم داشتم.

«آدمی باش که می‌تواند بگوید نه! این خوب نیست که بتوانی همیشه با جمعیت همرنگ شوی. فردی غیرمعمول باش، فردی خارق‌العاده.»

«مهم نیست چقدر باهوش باشید. باید خیلی سخت کار کنید که بتوانید کمبود تجربه، مهارت، هوش یا استعداد‌های ذاتی‌تان را جبران کنید

«وقتی از دوران کودکی به بزرگسالی فارغ‌التحصیل خواهید شد که مسئولیت کامل زندگی خود را بر عهده بگیرید.»

من هر روز ساعت ۵ صبح به صدا در ‌می‌آید و دکمه یادآوری مجدد را فشار می‌دهم. بعد از آن می‌دانم هشت دقیقه وقت دارم، چرا هشت دقیقه؟ نمی‌دانم، از استیو جابز بپرسید. او آیفون را این‌گونه برنامه‌ریزی کرده است. در طول این هشت دقیقه سه کار انجام می‌دهم. اول درمورد تمام چیزهایی که به‌خاطر آن‌ها شکرگزار هستم، فکر می‌کنم. می‌دانم باید ذهنم را برای فراوانی آماده کنم. دنیا برای شما هنگامی که روزتان را با حس قدردانی و شکر‌گزاری آغاز می‌کنید، رنگ و بوی متفاوتی خواهد داشت. دوم، کاری می‌کنم که ممکن است به نظرتان کمی عجیب باشد. ‌به یک نفر ابراز محبت می‌کنم. با فکر کردن در مورد یک نفر (دوست، فامیل، همکار یا کسی که روز قبل در سوپرمارکت ملاقات کرده‌ام) به او عشق و محبت می‌دهم و تمام خوبی‌های دنیا را برای آن‌ها آرزو و تصور می‌کنم. بعضی‌ها ممکن است این را عبادت بنامند، من آن را نامه عاشقانه ذهنی می‌نامم. سوم، درمورد مهمترین هدفم فکر می‌کنم و به سه کاری که انجام دادن آن‌ها باعث می‌شود به این هدف نزدیک‌تر شوم، می‌اندیشم.

ضعیف‌ترین جوهر از قوی‌ترین ذهن، قدرتمند‌تر است.

دنیا برای شما هنگامی که روزتان را با حس قدردانی و شکر‌گزاری آغاز می‌کنید، رنگ و بوی متفاوتی خواهد داشت.

اثر موجی برای کمک به دیگران و بخشیدن زمان و انرژی‌تان چیزی است که بیشترین منفعت را در حس بشردوستی دارد.

همه ما یکسان به دنیا آمده‌ایم: برهنه، هراسان و بیسواد. بعد از این ورود بزرگ، زندگی مجموعه‌ای از انتخاب‌هایی خواهد بود که خودمان داریم. انتخاب‌های ما می‌توانند بهترین دوست یا بدترین دشمن‌مان باشند. می‌توانند ما را به اهداف‌مان برسانند یا به سیاره‌ای دور‌افتاده بفرستند تا دور خودمان بچرخیم.

جیم ران می‌گوید: «هیچ اصول جدیدی وجود ندارد. حقیقت چیز جدیدی نیست، بلکه موضوعی قدیمی است. به کسی که می‌گوید می‌خواهم به شما عتیقه‌های ساخت خودم را نشان دهم، باید شک کنید. شما نمی‌توانید عتیقه تولید کنید!»

چیزی که انجام دادن آن ساده به نظر می‌آید، انجام ندادن آن هم ساده به نظر می‌آید.

روان‌شناسان به ما می‌گویند هیچ چیز در ما به‌اندازه وقتی که اعمال و رفتارهایمان با ارزش‌های درونی‌مان مطابق نیستند، ایجاد استرس نمی‌کند.

شما تنها داستان موفقیت یک برنده را می‌خوانید، اما از میلیون‌ها بازنده سخنی نمی‌شنوید.

گاهی لازم است از محیط خارج شوید تا آرزو‌هایتان به وقوع بپیوندند. این همانند کاشتن نهال بلوط در گلدان است. وقتی دارای ریشه شد، رشدش متوقف خواهد شد. نهال، فضای بیشتری لازم دارد تا به درختی تنومند تبدیل شود؛ همانند شما!

منتظر روز بعد نباشید تا در زندگی‌تان نظم ایجاد کنید و به اهداف‌تان برسید.

«وقتی از دوران کودکی به بزرگسالی فارغ‌التحصیل خواهید شد که مسئولیت کامل زندگی خود را بر عهده بگیرید.»

«از خود راضی بودن» به تمام امپراطوری‌های بزرگ نظیر مصریان، یونانی‌ها، رومی‌ها، اسپانیایی‌ها، پرتغالی‌ها، فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها لطمه وارد کرده است. چرا این چنین است؟ چون هیچ چیز مانند موفقیت، نابود نمی‌شود