بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در قند هندوانه | طاقچه
تصویر جلد کتاب در قند هندوانه

بریده‌هایی از کتاب در قند هندوانه

ویراستار:لانه خاکپور
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۰از ۷ رأی
۴٫۰
(۷)
به گمانم تا حدی کنجکاوی تا بدانی چه کسی هستم، اما یکی از آن‌هایی‌ام که نامِ ثابتی ندارد. نامم به تو بستگی دارد. فقط هرجور که به ذهنت می‌رسد صدایم کن. هروقت دربارهٔ چیزی که مدت‌ها پیش اتفاق افتاده فکر می‌کنی: کسی از تو سؤالی می‌پرسد و تو جوابش را نمی‌دانی. این نامِ من است. شاید بارانِ خیلی شدیدی می‌بارد. این نامِ من است. یا این‌که کسی از تو خواست کاری انجام بدهی. تو انجامش دادی. بعد او به‌ت گفت که اشتباه انجامش دادی ــ «برای این اشتباه متأسفم» ــ و مجبور می‌شوی کارِ دیگری بکنی. این نامِ من است. شاید بازی‌یی بوده که وقتی بچه بودی می‌کردی یا وقتی که پیر بودی و روی یک صندلی کنارِ پنجره نشسته بودی همین‌طوری چیزی به فکرت رسید. این نامِ من است.
فهیمه
گفتم «حالت چه‌طوره، فرد؟» «خوبم. یه صبحِ خوبِ کاری رو پشتِ سر گذاشتم. تو چه‌کار کردی؟» «چندتایی گل کاشتم.»
الف.ژ
می‌گفت پشتِ این تل‌ها باز هم تل‌های دیگه‌یی هست که از این‌ها هم بلندترند.
الف.ژ
داشتی چیزِ خوبی می‌خوردی و در یک لحظه فراموش کردی چه می‌خورده‌یی، اما هنوز می‌خوردی، می‌دانستی که خوب بود. این نامِ من است.
الف.ژ
دستش را در دستم گرفتم. دستش قدرتی داشت که حاصل مهربانی بود و این باعث شد تا دستم امنیت را حس کند
masoome

حجم

۱۱۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۸۶ صفحه

حجم

۱۱۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۸۶ صفحه

قیمت:
۴۱,۰۰۰
۲۰,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد