نیمی از گیسوانام را بافتهام
امّا دلم در هوای عشق تو میتپد
میخواهم به شتاب تماماش کنم و تو را بجویم!
امّا بهتر است بگذرم از آراستن موهایم
دست میشویم از آن؛
موهای بافتهام را باز میکنم و
به چشم بر هم زدنی مهیای رفتن میشوم!
علی باقریان
آه، ای شب، از آندم که بانوی سرورم
نزد من آمد، از آنِ من باش
تا ابد!
علی باقریان
مرا شنیدن صدای تو
چون شرابی شیرین است،
کزان زنده میشوم،
هنگامی که میشنوماش.
اگر بتوانم بر تو نظر دوزم و تماشایت کنم
نیم نگاهی مرا هزار مرتبه خوشتر، از آب و نان!
زن
عشق تو در تن و جانم رخنه کرده
چون نمک که در آب میآمیزد،
چون مهرگیاه، که به زرین آغشته شود.
به تماشای دلدارت بشتاب
چون اسبی جنگآور که به میدان کارزار
میشتابد.
زن