او بر خلاف بینش ثنوی قراردادی که خیر را در برابر شر مینهد و به انسان میآموزد که باید در قلمرو نیکی قرار گیرد، پیوند ازلی خیر و شر با یکدیگر و یکی بودن فطری آنها در قضای آسمانی را مطرح میکند. به موجب این اندیشه باید خود را به سیل حوادث بسپاریم زیرا تنها در این صورت اعمال ما رنگی از عصیان نخواهد داشت.
مهدی بهرامی
یانسن کشیشی هلندی بود که عقیده داشت ابنای بشر را جز غلتیدن به تباهی در مسیری که از قبل معلوم و مقدر است و امید بستن به رحم و بخشایش ایزدی چارهای نیست. اگرچه عقاید او بعدها از سوی واتیکان رد شد، در گروهی از نویسندگان ردپائی از خود به جا گذاشت. این عقاید مجموعا محصول وضعیت اجتماعی دشواری بود که اروپای قرن بیستم بر آن چشم میگشود.
مهدی بهرامی
صادقانهترین اعمال اعمالی است که شیطانی نامیدهاند، چون جسورانه و وفادارانه است.
سورینام
«هیچ پولی نمیتواند یک ذهن بیمار را شفادهد.
سورینام
عشق، اگر هم معنایی داشت، نمیتوانست مثل نفرت و دشمنی ابدی و همیشگی باشد.
سورینام
خودم همهچیز را درباره روابط جنسی میدانم و همه جزئیاتش را دیدهام. نمیتوانند با این کلمههای ظاهرفریب گولم بزنند. خودم میدانم که هیچ چیز جالب و هیجانانگیزی در آن کارها نیست. چیزی نیست. چیزی نیست که با از دستدادنش افسوس بخورم.»
مهدی بهرامی
از این اندیشه که مردم به اعمال کثیف خود اسمهای ظاهرفریبی چون عشق و زیبایی میدهند دچار نفرت میشد.
مهدی بهرامی
با خود گفت: «همین است. همه این لکاتهها چشمشان به رختخواب است. این طوری راجع به آدم قضاوت میکنند. کاری ندارند که تو دل و جرأت آدمکشتن داری، رئیس دستهای هستی و جلوی کولئونی میایستی یا نه. فقط رختخواب.»
مهدی بهرامی
بازوی دالو را نیشگون گرفت و گفت: «کلهپوک» روشی جز این برای ابراز محبّت نمیشناخت.
مهدی بهرامی
پسر گفت: «جهنم، شعلههای آتش، نفرین خداوند و عذاب دوزخ همه واقعیت است»
باران همچنان میبارید.
دختر با لحنی اضطرابآلود گفت: «بهشت هم هست.»
پسر پاسخ داد: «شاید باشد. شاید.»
مهدی بهرامی