بریدههایی از کتاب نامههای عاشقانه ویکتور هوگو
۴٫۶
(۱۶)
آری، تو میتوانی هر کاری با من بکنی و اگر من همین فردا بمیرم لحن شیرین صدایت، فشار محبتآمیز لبهایت مرا دوباره به زندگی برخواهد گرداند.
•سآرا •
اگر تو را بزرگ و محترم نمیدانستم عاشقت نمیشدم
مستاجر
. در من هیچ چیزی کامل نیست به جز لیاقت عمیقم در دوست داشتن تو.
هنرمند هنردوست
چقدر سعادتمند خواهم بود اگر آنگونه که دوستت دارم دوستم داشته باشی!
گربه ی پیرزنه همسایه هستم=)
یک روز خوشبختی و سعادت بسیار باارزشتر از عمری غم و اندوه است.
هنرمند هنردوست
رها کردن چیزی که لذتی ندارد هرگز فداکاری نیست. حال شادی و لذت من تنها در دیدن تو است، در کنار تو بودن.
∞I.A
به او گفت: «مطمئنم که رازهایی داری، یکی از رازهایت از بقیه بزرگتر نیست؟» ویکتور اعتراف کرد که رازهایی داشته و یکی از رازهایش از بقیه بزرگتر است. آدل فریاد زد: «درست مثل من! خوب، زود باش، بزرگترین رازت را به من بگو و من هم رازم را به تو میگویم.» ویکتور جواب داد: «بزرگترین رازم این است که دوستت دارم.» آدل درست مثل پژواک صدا گفت: «بزرگترین رازم این است که دوستت دارم.»
هنرمند هنردوست
کمی بیشتر به شوهرت اعتماد داشته باش.
مستاجر
من عاشق او هستم، این درست است، من، من حتی حاضرم همه چیز را با کمال میل فدای او کنم- همه چیز، حتی امید اینکه ممکن است دوستم داشته باشد؛ برای فداکاریهایی که تنها به امید به دست آوردن یک نگاه یا یک لبخندش میتوانم در حق او انجام دهم هیچ حدی وجود ندارد.
•سآرا •
حسادت در واقع قسمتی از عشق کمنظیر، خالص و پاکی است که به تو دارم.
هنرمند هنردوست
به رغم تمامی موانعی که ممکن است در آینده با آنها مواجه شوم، آمادهام تا چون شارل هفتم فریاد بزنم: «آنچه خداوند به من داده است، اهریمن نمیتواند بگیرد!»
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
عشقی که با حسادت همراه نباشد نه واقعی است و نه پاک.
هنرمند هنردوست
در تمام اتفاقات زندگی آیندهیمان سهم تو آرام کردن من و سهم من محافظت از تو خواهد بود.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
به راستی باور دارم که از اعماق ناامیدی تا ارتفاع خوشبختی یک گام است.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
یادآوری برایم دردناک نیست، زیرا تو در نهایت متعلق به منی، حداقل در امید و آرزوهایم و در آینده مال منی.
گربه ی پیرزنه همسایه هستم=)
او از همین حالا آدل را همسرش میداند و جسورانه نامههایش به او را با «شوهرت» امضا میکند.
مستاجر
اگر میدانستی، عشق عزیز، با چه رنجی به خداوند التماس میکنم که بر تنهاییم رحم کند، و فرشتهای که به من قول داده شده را به من بدهد، شاید میتوانستی تصور کنی عشق ابدی میتواند چه قدرتی روی موجودی فانی اعمال کند.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
همیشه یک در باز وجود دارد که از آن در میتوان از بداقبالی گریخت و روزی که آخرین امیدم از بین برود باید از آن در عبور کنم.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
من باید خیلی زود تو را ببینم. آه! کلمهی زود چقدر غمانگیز است وقتی حضورت را همین الان نیاز دارم!
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
آه، آدل، تصویرت روی قلبم حک شده است، قلبی که نطفههای هر فضیلت کوچکی که ممکن است داشته باشم در آن رشد یافته است.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
حجم
۱۵۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۱۵۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۲۹,۰۰۰
تومان