بریدههایی از کتاب بگو مگوهای زندگی مشترک به روایت مدرسه دوباتن
۳٫۴
(۱۲)
دستاورد روانشناختی بزرگی است که آدمهای دیگر را در آمیزهٔ گیجکنندهٔ خوبی و بدی، قابلیت کمک کردن به ما و سرخورده کردنمان، مهربانی و بدجنسی بپذیریم - و درک کنیم که، برعکسِ آنچه در لحظات خشم یا لحظاتی که در حال خودمان نیستیم مایلایم تصور کنیم، بیشتر آدمها به همان محدودهٔ خاکستری که اندکی دغدغهانگیز و اندکی امیدبخش است تعلق دارند، همان محدودهای که اسمش را «بهقدر کافی خوب» میگذاریم.
|ݐ.الف
زیر پوست تقریباً هر دعوایی، دو نفر مذبوحانه میکوشند طرف مقابل را به دیدن و پذیرفتن واقعیت عاطفی و احساس انصافِ خود و پاسخ دادن به آنها وادارند.
|ݐ.الف
وقتی به آدمها میگوییم چه ایرادی دارند، تغییر نمیکنند. آنها وقتی تغییر میکنند که احساس کنند برای به عهده گرفتن تغییری که (تقریباً همیشه) از لزومش باخبرند بهاندازهٔ کافی حمایت خواهند شد
|ݐ.الف
چیزی که خیلی غمانگیز است این است که ما (در مقام متهم) خیلی آسان به همهچیز اعتراف میکردیم فقط اگر شرایط کمی همدلانهتر میبود. راستش بدجوری دوست میداشتیم سفرهٔ دلمان را باز کنیم و شکستگیها و جراحتهای درونمان را بر زبان بیاوریم.
|ݐ.الف
به یاد بیاوریم که درست در همان حالی که خودمان دیوانه به نظر میآییم، تبوتابهایمان صرفاً نشانههای بیرونی رنجی درونیاند؛
|ݐ.الف
ما واقعاً مثل یک کتاب نیستیم که یک بار نوشته شده باشیم و در قفسهٔ کتابخانهای بیحرکت گذاشته شده باشیم، بلکه به متنی آنلاین شبیهایم که دائماً بهروزرسانی و ویراستاری میشود و تفصیل پیدا میکند، متنی که در آن درست جلوی چشمان ما دستهای مضامین اصلی، روزانه تکمیل میشوند و تغییرات کوچکی در آنها داده میشود.
|ݐ.الف
مسئلهٔ دوم و مهمتر این است که باید از ستایش خودخواهانهٔ ایدهٔ امر عادی هنگامی که به نفع ماست دست برداریم و اذعان کنیم که تقریباً همهچیزِ زیبا و درخورِ تحسین در رابطهٔ ما واقعاً غیرعادی است. واقعاً غیرعادی است کسی که ما را آدم جذابی بداند، برای بیرون رفتن با ما نَه نیاورد، خُلبازیهای ما را تحمل کند، فکر کند و اسمی دوستداشتنی برای ما بگذارد که به حیوان محبوب دورهٔ کودکیمان اشاره دارد، خودش را به زحمت بیندازد تا ساعتی از آخر هفتهاش را برای محکم کردن دکمههای شلِ لباس ما بگذارد، و آخر شب برای گوش دادن به اضطرابهای ما به زحمت بیفتد. ما از چنین اتفاقاتِ بیاندازه نادری حظ میبریم؛ پس وقتی بیشتر چیزهای خوب در زندگی ما نتیجهٔ همین امور عجیبوغریبِ بسیار کوچکاند، نهایت ناسپاسی است که با امر عادی رفاقت کنیم.
|ݐ.الف
اصولاً نباید به آنچه عادی است خیلی بها داد. آنچه در جوامع ما دهان به دهان زمزمه میشود بسیاری اوقات نادرست است و آنچه در حال حاضر عجیبوغریب تلقی میشود ممکن است کاملاً عاقلانه باشد.
|ݐ.الف
معلوم است که ذهن ما قربانی خیالبافیها، توهمها، فرافکنیها و هولوهراسهای عصبی است. معلوم است که ما از یک عالمه چیزهایی میترسیم که اصلاً در جهانِ بهاصطلاح واقعی وجود ندارند. اما آیا چنین پدیدههایی آنقدر «غیرمنطقی» اند که فکر میکنیم شایسته نیست برای این قبیل پیچیدگیهای زندگی عاطفی به سراغ منطقی عمیقتر و همدلانه برویم؟ معلوم است که پاسخ منفی است
|ݐ.الف
آدمها در جوامع ما کلی درمورد فشارهای ناشی از کم دوست داشته شدن صحبت میکنند؛ همه این موضوع را درک میکنند؛ اما همگی آنطور که باید و شاید از فشارهای ناشی از زیادی دوست داشته شدن حرف نمیزنند، یعنی گاهی احترامی که میبینیم با احساسی که درمورد خودمان داریم جور درنمیآید، از درون احساس بیچارگی میکنیم، اما آنکه دوستمان دارد از آن تصویر خیرخواهانه و مهربانانهای که از ما دارد دست نمیکشد
|ݐ.الف
چه اهمیتی دارد حق با ما باشد یا نباشد. باید حاضر باشیم از لذت به کرسی نشاندن حرفمان صرفنظر کنیم.
|ݐ.الف
اینکه میان زوجی دعوا و مرافعهای درنمیگیرد بیشتر نشانهای است از اینکه بیخیال همهچیز شدهاند تا اینکه به بلوغی فراانسانی دست یافته باشند
|ݐ.الف
ما - بیشترمان - فقط بهلحاظ سنی، بزرگسالایم و به بلوغ درونی نرسیدهایم
|ݐ.الف
اغلب وقتی گلایه میکنیم بخش آسیبپذیری در وجودمان هست که میخواهیم بقیه آن را تشخیص بدهند، درک کنند و حواسشان به آن باشد
|ݐ.الف
بسیاری وقتها از شنیدن انتقاد بیزاریم چون رک و بیپرده بیان میشوند. ما در نهانخانهٔ ذهنمان ذاتاً قبول داریم که آنقدرها هم آدمِ کاملی نیستیم - اما تحملش را نداریم کسی حقایقی از این جنس را بیتعارف به رویمان بیاورد.
|ݐ.الف
در انتقادهایمان از چاشنی خاطرجمع کردن استفاده کنیم.
ما (وقتی هدف انتقاد قرار میگیریم) حس میکنیم شریک زندگیمان با انتقاد کردن میخواهد عشقش را از ما پس بگیرد.
|ݐ.الف
یکی از عناصر اساسی عشق این است که چگونگی بیانِ مهربانانهٔ گلایهها را بلد باشیم.
|ݐ.الف
احساسات بهمحض اینکه مجال بروز پیدا کنند، بهجای اینکه سرسختتر شوند، از شدتشان کم میشود
|ݐ.الف
لزوماً از آنها نمیخواهیم همهٔ احساسات ما را قبول داشته باشند، اما آنچه با تمام وجود از آنها میخواهیم این است که دستکم برای احساساتمان ارزش قائل شوند.
|ݐ.الف
از میان ما، آنهایی که بهراستی شکنندهاند کسانی نیستند که میتوانند از نیازشان به خاطرجمع شدن حرف بزنند، بلکه کسانیاند که نمیتوانند مخاطراتِ نزدیک شدن به طرف مقابل را به جان بخرند.
|ݐ.الف
حجم
۸۷۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۸۷۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
۱۰۸,۰۰۰۱۰%
تومان