میتوانیم کموبیش خودمان باشیم و در عین حال مطمئن باشیم کسی که عاشقش هستیم مادام که همهچیز را بهدرستی برایش توضیح میدهیم ما را میفهمد. لازم نیست برای رابطهای عاشقانه به آدمی دروغگو بدل شویم.
|ݐ.الف
وقتی با طغیان خشم شریک زندگیمان روبهرو میشویم، باید سعی کنیم ( گرچه اصلاً کار راحتی نیست) حواسمان به این نکته باشد که این حملهها نشانههایی بیاندازه وحشتناک از چیزی واقعاً دلپذیرند: اینکه ما بهراستی برای شریک زندگیمان اهمیت داریم و او برای تاب آوردن در برابر تحقیرهایی که عالم و آدم هرروزه نثارش میکنند، بسیار به ما متکی است.
|ݐ.الف
میتوانیم حرفهای معقول و مؤدبانهمان را به هر غریبهای بگوییم، اما فقط در حضور کسی که واقعاً به او اعتماد داریم میتوانیم جرئت بیعقلی و نامهربانی تمامعیار را به خودمان بدهیم.
|ݐ.الف
بهترین تمرینِ خوب مردنْ خوب زیستن است
|ݐ.الف
فلسفه را هم مشق مرگ دانستهاند (افلاطون) هم هنر زندگی (نیچه)
|ݐ.الف
خیلی خوب میشد اگر میتوانستیم سایر آدمها را از بخشهای شکنندهٔ وجودمان باخبر کنیم. در این صورت، احتمالاً در ارتباط با ما حواسشان را بیشتر جمع میکردند. همهٔ ما در خصوص جراحتها و زخمهای فیزیکی حواسمان را جمع میکنیم و مراقب هستیم. اگر کسی دستش را پانسمان کرده باشد، میدانیم نباید آن دست را بگیریم یا فشار دهیم. اگر خوب فکر کنیم، میبینیم هیچ فرقی میان دستی آسیبدیده که باید مراقب آن بود و بخشهای حساس و رنجدیدهٔ روان آدمها وجود ندارد.
|ݐ.الف
عشق چشماندازی از رشد پیش روی ما میگذارد.
|ݐ.الف
زیر پوست تقریباً هر دعوایی، دو نفر مذبوحانه میکوشند طرف مقابل را به دیدن و پذیرفتن واقعیت عاطفی و احساس انصافِ خود و پاسخ دادن به آنها وادارند.
|ݐ.الف
به یاد بیاوریم که درست در همان حالی که خودمان دیوانه به نظر میآییم، تبوتابهایمان صرفاً نشانههای بیرونی رنجی درونیاند؛
|ݐ.الف
ما واقعاً مثل یک کتاب نیستیم که یک بار نوشته شده باشیم و در قفسهٔ کتابخانهای بیحرکت گذاشته شده باشیم، بلکه به متنی آنلاین شبیهایم که دائماً بهروزرسانی و ویراستاری میشود و تفصیل پیدا میکند، متنی که در آن درست جلوی چشمان ما دستهای مضامین اصلی، روزانه تکمیل میشوند و تغییرات کوچکی در آنها داده میشود.
|ݐ.الف