بریدههایی از کتاب معسومیت
۳٫۵
(۱۵)
اگه بخوای مغزت رو از دست فکرهای بیخود خلاس کنی، باید تا میتونی بدنت رو خسته و کوفته کنی.
imalializade
«تا اونجا که یادم میآد حرف اون صوفی نیشابوری این بود که آدمهای بزرگ اونهایی نیستند که وقتی رسیدند بالا، تخت بگیرند بخوابند. از نظر اون، آدمهای بزرگ به محض اینکه بالا رو دیدند فورا برمیگردند پایین تا به بقیه کمک کنند اونها هم برند بالا.»
NeginJr
پدرم همیشه میگفت وقتی کسی پول میگیره که خبری بهت بده، شک نکن خبرهای تو رو هم به بقیه میفروشه چون آدمها ذاتا جادهٔ دو طرفهند.
NeginJr
«یکی از حرفهایی که به نقل از اون صوفی تو اون کتاب اومده اینه که آدم نباید خودش رو در معرض هر چیزی قرار بده چون یواشیواش تبدیل میشه به همون چیز. میگه آدم باید سعی کنه خودش رو در معرض بهترین چیز قرار بده. از نظر این آقا اگه کسی خودش رو در معرض یه سنگ یا درخت یا ابر یا بارون قرار بده، یواشیواش روحش یا مثل سنگ سخت میشه یا مثل درخت سبز و خرم میشه یا به نرمی ابر درمیآد یا مثل بارون خیس میشه.»
NeginJr
زندگی فیلم هندی نیست. منظورم اینه زندگی هیچ فیلمی نیست؛ نه هندی، نه آمریکایی و نه هیچ فیلم دیگه. چون اگه زندگی فیلم بود، اونوقت ما از دیدن فیلمهای خوب اینقدر مثل چی کیف نمیکردیم.
imalializade
به نظر من فقط آدمهای نابغه میتونند از زندگی توی دنیا کیف کنند و من ــ قسم میخورم ــ ذاتا خرم.
imalializade
اگه مردهها اون زیر زنده باشند، لابد حالا درست زیر پای من یه عده دارند فوتبال بازی میکنند یا تلویزیون تماشا میکنند یا غذا میخورند یا کتاب میخونند یا عاشق هم میشن یا دخل هم رو میآرند.
imalializade
نگاش کردم. از اون نگاههای خوب.
imalializade
از اون شعرهایی بود که آدم معنیش رو درست نمیفهمه اما دوستش داره.
imalializade
من از وقتی که یادم میآد به دلایل مادرزادی همیشه از نگاه کردن به صورت زنها خجالت میکشیدهم.
imalializade
خوب، گمونم خوشگلی و معسومیت یه دختر کافیه که آدم دلش بخواد بره سر میزش بشینه و باهاش حرف بزنه. اگه بخوام منسفانه بگم، از «کافی» خیلیخیلی بیشتره. برای من حرفزدن با این جور آدمها مثل رفتن تو غار میمونه. منظورم اینه مثل فرار کردن از دست یه مشت حیوون وحشی و پناه بردن به یه غار امن میمونه.
imalializade
آدم وقتی میافته تو چاه باید با طنابی چیزی خودش رو از اونجا بکشه بیرون اما وقتی کسی نتونه براتون طنابی بندازه پایین، یا از اون بدتر، اصلا کسی ندونه افتادهید تو چاه، دیگه اون ته گیر کردهید. میفهمید که چیمیگم؟
NeginJr
من از این کارهای احمقانه زیاد میکنم. منظورم زدن حرفهاییه که فورا مثل سگ از گفتنشون پشیمون میشم.
NeginJr
وقتی خطی خوشگل باشه، حواس آدم به جای معنی کلمهها هی میره سراغ قشنگی حروف و کلمات. برای همینه که من هروقت نوشتههای مامانمهناز رو میخوندم محو خوش خطی اونها میشدم و گاهی اصلا یادم میرفت موضوع دربارهٔ چی هست. اما وقتی خطی بد باشه، آدم فقط به معنی کلمهها فکر میکنه. گمونم خط خوشگل یه جورایی مثل خوانندهٔ خوشگل میمونه چون وقتی خواننده خوشگل باشه، احتمال اینکه شنونده به جای گوشدادن به صدای یارو مدام حواسش پرت چشم و ابروی طرف بشه خیلی زیاده.
sosoke
من نیومدم اینجا که تو رو از این خرابشده نجات بدم. اصلا به قیافهٔ من میآد دنبال نجاتدادن کسی بهجز خودم باشم؟ من اومدم بهت بگم هر خری تو این دنیا واسه کاری ساخته شده و کار خری مثل تو هرچی باشه، شستن ماشین نیست.
M a r i a m
گفت این روزها نمایشنامهنویسها برای این که نیش مردم تو سالن باز بشه، یا جوک مینویسند، یا فحش میدن یا با کلمات لاس میزنند اما اون ــ یعنی اردلان ــ دنبال یه نویسندهٔ اساسی میگرده. یه نویسندهٔ وحشی و مادرزاد و واقعی نه یه نویسندهٔ رام و خونگی و اتوکشیدهٔ احمق. یه نویسنده که از کلمات نترسه و مثل گرگ گرسنه بهشون حمله کنه و در حالی که کلمات مثل یه لشکر گنجشک ترسو از دستش فرار میکنند، اون همیشه بتونه چندتاشون رو تو هوا بقاپه.
M a r i a m
من عاشق این لحظههای فیلمهام؛ اونجا که وسط همهٔ بدبختیها یهو سروکلهٔ یکی پیدا میشه و میگه: «بچهها طوری نیست، همهچی درست میشه.» شرط میبندم همهٔ اونهایی که دارند فیلم رو میبینند، میدونند یارو داره مثل سگ دروغ میگه اما همه هم کیف میکنند چون همه دوست دارند همیشه همهچی درست بشه. من یکی که عاشق این دروغهام.
sosoke
وقتی دختری رو که میشناسم عروسی میکنه، بدجوری دلم میگیره. انگار اون دختره داره میره به یه سفر بیبرگشت و تو دیگه هیچوقت قرار نیست ببینیش. خودم خوب میدونم این فکر از بیخ و بن احمقانهس و باید چهار دست و پای کسی رو که این فکرها تو کلهش وول میخوره به تخت تیمارستان بست، اما من اینطوریام و هیچ کاریش هم نمیتونم بکنم.
imalializade
دخترها هستند. اونها همیشه میتونند هزار بهانه برات قطار کنند تا ثابت کنند تو کاری که صددرصد مقسری، مثل بچهٔ شیرخواره پاک و بیگناهی. مثلا اگه بیدلیل یه گلوله تو مخ کسی خالی کنید، اونها آمادهند تا یه میلیون دلیل براتون بیارند که طرف حقش بوده بمیره و شما ابدا نباید واسه این کار خون خودتون رو کسیف کنید.
بهار قربانی
به نظر من آدم وقتی حرف درستی میشنوه باید قبولش کنه، حتی اگه از اون حرف خوشش نیاد؛ بهخسوس اگه اون حرف رو یه زن باهوش و خوشگل و مودب که از شکمش زدهای بیرون بهت بگه. برای همین گفتم: «قبول دارم.»
imalializade
حجم
۱۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان