بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب معسومیت | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب معسومیت

بریده‌هایی از کتاب معسومیت

نویسنده:مصطفی مستور
انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۱۵ رأی
۳٫۵
(۱۵)
گفتم: «ببینم آقای بلموندو، آدم‌ها قبل به دنیا اومدن نه ماه تو شکم مادرشون هستند یا پدرشون؟» گفت: «معلومه آقا، تو شکم مادرشون.» گفتم: «از شکم مادرشون که زدند بیرون، دو سال تموم پدرشون به اون‌ها شیر می‌ده یا شیر مادرشون رو می‌خورند؟» گفت: «البته که شیر مادرشون رو، آقا. پدرها که شیر ندارند.» گفتم: «پس چرا وقتی ریق رحمت رو سرمی‌کشیم باید اسم پدرمون بیاد روی اون سنگ صاحاب‌مرده نه اسم مادرمون؟ تو که سالی هزارتا از این سنگ‌ها می‌نویسی تا حالا بهش فکر نکرده‌ای؟»
imalializade
اگه مرده‌ها اون زیر می‌تونستند پیش هم برند و با هم آشنا بشن، چه‌جوری می‌شد؟
imalializade
وقتی خطی بد باشه، آدم فقط به معنی کلمه‌ها فکر می‌کنه. گمونم خط خوشگل یه جورایی مثل خوانندهٔ خوشگل می‌مونه چون وقتی خواننده خوشگل باشه، احتمال این‌که شنونده به جای گوش‌دادن به صدای یارو مدام حواسش پرت چشم و ابروی طرف بشه خیلی زیاده.
imalializade
من قسم می‌خورم هرچی جلوتر بریم بیش‌تر آدم‌ها گندتر و حقه‌بازتر می‌شن. بنابراین، امروز داری با خلیل شماره یک حرف می‌زنی که ممکنه خیلی هم ناز و ماه باشه ولی خواهرت قراره با خلیل حقه‌باز دو و خلیل بی‌پدرومادر سه هم زندگی کنه.
imalializade
هرچی بود سال اولی بود که مرده بود و هر جور حساب کنید حق داشت انتظار داشته باشه کسی بره سراغش
imalializade
به این فکرمی‌کردم که چه‌قدر خوب می‌شد اگه نیشابور قرن هفتم واقعا هنوز یه جایی تو این عالم وجود داشت و آدم به جای این‌که برای تفریح بره شمال و شیراز و اصفهان، می‌تونست از سوراخی تونلی چیزی رد بشه و گه‌گاهی بره تو اون شهر هفت قرن پیش و با آدم‌هاش اختلات کنه.
imalializade
گفتم: «منصوربن اسحاق می‌گه اگه حمیراها نبودند، زمین از آدم‌های بزرگ خالی می‌شد چون همه اون بالا می‌موندند و هیچ‌جوره حاضر نبودند برگردند پایین. می‌گه این حمیراها هستند که مثل طنابی بین زمین و آسمون کشیده شده‌اند و باعس می‌شن اون آدم‌ها از اون بالا بیاند پایین.»
imalializade
من دلم می‌خواد این دخترهای معسوم هیچ‌وقت عروسی نکنند. دلم می‌خواد هیچ‌وقت با یه مرد که اسمش شوهره و قسم می‌خورم در نودونه درصد اوقات از گاو هم احمق‌تره، زیر یه سقف نرن.
imalializade
لبخندش طوری بود که می‌شد ازش عکس گرفت و زیرش نوشت: «معسومیت یعنی این»
imalializade
حتی احمق‌ترین دخترها هم تو شنیدن درددل نابغه‌ند
imalializade
از نظر من کلا پسرها دو دسته‌ند؛ یا دوست دارند اول دربارهٔ دخترها حرف بزنند و بعد دربارهٔ پول یا دوست دارند اول دربارهٔ پول حرف بزنند و بعد برند سراغ دخترها. یعنی تو کل مخ اون‌ها بگردی حتی یه نقطه هم پیدا نمی‌کنی که مربوط به همدلی و سنگ صبور بودن و این جور چیزها باشه.
imalializade
پدرم می‌گفت حرف‌ها مثل سطل می‌مونند که باهاشون غم رو از چاه دل می‌کشند بیرون.
imalializade

حجم

۱۳۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۳۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۴
۵
صفحه بعد