بریدههایی از کتاب معسومیت
۳٫۵
(۱۵)
میخوام بگم دختر خیلی خوشگلی بود. همینجا بگم که این خوشگلی هم از اون چیزهاییه که معنی درستوحسابی نداره و برای هرکس یه جوره. قسم میخورم اگه یه دختر برای شما مرلین مونرو باشه به احتمال نود درصد برای یکی دیگه ووپی گلدبرگه.
NeginJr
اگه میلیونها آدم سرجای خودشون نیستند، معنیش اینه لابد میلیونها عوضی دیگه جای اونها رو گرفتهاند.
NeginJr
باید درِ این دنیای عوضی رو گل گرفت چون لابد میلیونها آدم دیگهٔ شبیه نادیا هم هست که به جای کاری که برای اون ساخته شدهند، دارند توی میلیونها زیرزمین دیگه میلیونها کار مزخرف دیگه انجام میدن.
NeginJr
کار درستی بود؟ تنها چیزی که حالا میدونم اینه که هیچوقت از هیچچیز نباید مطمئن باشیم. من تقریبا هیچچیز رو نمیشناسم که بشه صددرصد بهش مطمئن بود. منظورم اینه همین که به چیزی مطمئن شدیم یه درجه خر شدهیم و هرچه بیشتر مطمئن بشیم خرتر شدهیم.
NeginJr
دایی ناصر میگفت رابین مثل کسی بود که سالها آرزوی خرید بوگاتی رو داشته باشه و صبح تا شب دربارهش حرف بزنه و بعد یه روز از خواب بیدار بشه و ببینه معجزه شده و یه بوگاتی طلاییرنگ تو حیاط خونهشه. دایی ناصر میگفت همچو آدمی به محض اینکه بوگاتی رو ببینه زبونش قفل میشه و دهنش رو میبنده و دیگه هیچ وقت دربارهش حرف نمیزنه. میگفت همچو آدمی حالا دیگه سعی میکنه به جای حرف زدن دربارهٔ ماشین، از داشتنش لذت ببره.
NeginJr
هیچ وقت دقیقا نفهمیدم چرا مامان و بابا از هم جدا شدند. میخوام بگم انتظارش رو نداشتم. منظورم این نیست که رابطهشون رومئوژولیتی بود، اما اونقدر هم گند نبود که نشه تحملش کرد.
NeginJr
من نیومدم اینجا که تو رو از این خرابشده نجات بدم. اصلا به قیافهٔ من میآد دنبال نجاتدادن کسی بهجز خودم باشم؟ من اومدم بهت بگم هر خری تو این دنیا واسه کاری ساخته شده و کار خری مثل تو هرچی باشه، شستن ماشین نیست.
NeginJr
یاد حرف ویز به تراویس تو فیلم رانندهتاکسی افتادم: «یکی تو بروکلین زندگی میکنه. یکی تو ساتون زندگی میکنه. تو وکیل میشی، اون یکی دکتر میشه. یکی میمیره، یکی دیگه حالش خوبه... و مردم واسه همین متولد میشن... به هر حال دیگه هیچ راهی نداری. منظورم اینه که هممون به فاک رفتیم.»
NeginJr
این کار مثل پریدن تو یه استخر کسافت میمونه. منظورم همزدن خاطرات نکبت گذشتهس. اگه کسی یه جو عقل تو کلهش باشه هیچ وقت نباید این کار رو بکنه
NeginJr
نودونه درصد آدمهای نازنین کسانی هستند که به سن قانونی نرسیدهاند و نودونه درصد آدمهای رذل و حرومزاده کسانی هستند که مدتیه از خط هجدهسالگی گذشتهاند، حتی اگه این مدت یه روز باشه.
NeginJr
آدم وقتی به خاطر عشق به کسی کاری براش انجام میده بیشتر عاشقش میشه
کاربر ۲۵۱۴۶۲۳
پدرم همیشه میگفت وقتی کسی پول میگیره که خبری بهت بده، شک نکن خبرهای تو رو هم به بقیه میفروشه چون آدمها ذاتا جادهٔ دو طرفهند.
کاربر ۲۵۱۴۶۲۳
پدرم میگفت حرفها مثل سطل میمونند که باهاشون غم رو از چاه دل میکشند بیرون. شک ندارم این جمله رو یا پشت کامیونی خونده بود یا روی دیوارهای زندان.
کاربر ۲۵۱۴۶۲۳
مازیار احمق! من نیومدم اینجا که تو رو از این خرابشده نجات بدم. اصلا به قیافهٔ من میآد دنبال نجاتدادن کسی بهجز خودم باشم؟ من اومدم بهت بگم هر خری تو این دنیا واسه کاری ساخته شده و کار خری مثل تو هرچی باشه، شستن ماشین نیست.
کاربر ۲۵۱۴۶۲۳
اما از نظر مجید برقی، پیشخدمت نابغهٔ کافه پیکولو، که معتقده بیشتر وقتها بزرگترین الماسها جایی هستند که جماعت عاقل هیچوقت فکرش رو نمیتونند بکنند
کاربر ۲۵۱۴۶۲۳
گفتم: «منظورت چیه نمیخوای مشهور بشی؟! هر دختری به سن تو آرزو داره همه بشناسنش.»
گفت: «من هر دختری نیستم.»
کاربر ۲۵۱۴۶۲۳
میگه نوشتن مثل باز کردن یه دمل چرکی میمونه؛ درد داره اما راحتت میکنه. چرند میگه. به خدا چرند میگه. این حرف از بیخ و بن مزخرفه. به نظر من نوشتن مثل چنگال کشیدن رو جاییه که از آب جوش یا روغن داغ حسابی سوخته و از سوختگی ورم کرده و حتی یه ثانیه هم نمیتونی دردش رو تحملکنی. راحتی کجا بود؟!
الناز خزایی
همین که به چیزی مطمئن شدیم یه درجه خر شدهیم و هرچه بیشتر مطمئن بشیم خرتر شدهیم.
ملیکا
این «خدمت به بشریت» هم مثل کلمهٔ «مناسب» از اون کلمههای حرومزاده و بیپدرومادریه که معلوم نیست کی اختراعش کرد و مثل مار زنگی انداختش به جون ما.
M a r i a m
بعد به این فکر کردم که رابین بعد از اون همه حقهبازی حالا تبدیل شده بود به دو عدد: ۱۳۹۵-۱۳۳۸.
sosoke
حجم
۱۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان