بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دن کیشوت (جلد ۲) | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دن کیشوت (جلد ۲)

بریده‌هایی از کتاب دن کیشوت (جلد ۲)

۴٫۱
(۳۵)
من به خوبی از معنی و مفهوم شایستگی و شجاعت آگاهم و می‌دانم شجاعت فضیلتی است که مابین دو رذیلت بزرگ جبن و جسارت قرار دارد؛ لیکن قبح اخلاق مردی شجاع که شجاعت را تا به اوج جسارت می‌رساند کمتر از قبح اخلاق کسی است که به حضیض جبن و ترس تنزل می‌کند، زیرا همان‌گونه که کریم‌الطبع شدن برای مرد مسرف آسان‌تر از مرد خسیس است به شجاعت واقعی رسیدن نیز برای مرد جسور و گستاخ آسان‌تر از مرد بزدل و ترسو است.
مانی
انسان وقتی می‌خواهد دست به کاری بزند آن را ساده و آسان می‌پندارد و ساده و راحت شروع به عمل می‌کند، ولی چه بسا که از آن ساده و آسان بیرون نمی‌آید.
مانی
قاعدتا مردم به قلاب جنون بیش از قلاب عقل آویخته‌اند
مانی
دن کیشوت گفت: بسیار خوب، کار کمدی این جهان نیز بر همین منوال است، یعنی گروهی نقش امپراتور برعهده دارند و گروهی کشیش می‌شوند، و به همان اندازه که شخصیت‌های مختلف در صحنه نمایش‌های کمدی ظاهر می‌شوند در صحنه نمایش این دنیا نیز شرکت می‌کنند. لیکن وقتی به پایان نمایش رسیدند یعنی حیاتشان به‌سر آمد دست اجل جامه‌ها و تزییناتی را که مایه اختلاف ایشان بوده است از تنشان بیرون می‌آورد و همگان در پشت صحنه یعنی در گور یکسان خواهند شد.
مانی
سانکو ارباب خود را از این سکوت خلسه‌آسا بیرون کشید و گفت: ارباب، خداوند غم و غصه را برای حیوانات نیافریده، بلکه آن را خاص آدمیان کرده است و با این وصف وقتی آدمیان بیش از حد و اندازه دستخوش غم و اندوه می‌شوند تبدیل به حیوان می‌گردند.
مانی
سانکو، من باید این نکته را، اگر ندانی، به تو بیاموزم که حرکات و اطواری که در ظاهر از عاشقان سر می‌زند، به‌خصوص در آن هنگام که درباره عشق ایشان صحبت می‌شود، پیک صادقی است که ما را از آن‌چه در درون ایشان می‌گذرد آگاه می‌سازد.
مانی
برو فرزند، و هشیار باش که وقتی خود را با آفتاب جمال کسی روبرو دیدی که به جستجویش می‌روی خود را نبازی و خیره نشوی و بدان که تو از تمام مهتران عالم خوشبخت‌تری!
مانی
راه فضیلت و شرافت تنگ و باریک و جاده رذیلت و بدکاری عریض و وسیع است،
مانی
مردم به آدم فقیر نگاهی سطحی می‌کنند و می‌گذرند ولی چون به غنی رسیدند بر او خیره می‌شوند و می‌مانند، حال اگر این غنی روزی فقیر بوده باشد زمزمه آغاز می‌کنند و چندان از او بد می‌گویند که هرگز به پایان نرسد، زیرا به قدری که در کندو زنبور عسل است در کوی و برزن، اشخاص بد دهان و یاوه‌گو ریخته است.
مانی
ترز گفت: سانکو من با این موضوع مخالفم. دخترت را به کسی شوهر بده که هم‌شأن و هم‌پایه خود او باشد و این کار از همه عاقلانه‌تر است. اگر تو او را از کفش چوبی زمخت به کفش ظریف و خوش‌دوخت و روباز اعیانی برسانی و نیم‌تنه پشمین او را بدل به کلیجه مخمل کنی، اگر او را از نام ساده و معمولی ماریکا که بر سر زبان همه است به جایی برسانی که «دوناماریا» شود و به لقب «حضرت علیه» خطابش کنند، طفلک بیچاره خود را گم خواهد کرد و در هر قدم هزار گونه ناشی‌گری و حماقت و ندانم‌کاری از او سر خواهد زد که از همان پی به اصل و نسب پست و ناچیز او خواهند برد.
مانی
عالی‌ترین چاشنی حیات گرسنگی است و چون این نعمت همواره در نزد فقرا موجود است، لذا همیشه با میل و رغبت و لذت غذا می‌خورند.
مانی
اصولاً مابین بزدلی و جسارت، شجاعت قرار گرفته است.
مانی
فضیلت و تقوی هر چند عالی و کامل باشد باز مورد طعنه و بدگویی است.
مانی
اکنون عصری است که تنبلی و کودنی بر کوشش و چابکی و بیکاری و مهملی بر کار و زحمت و عیب و رذالت بر تقوی و فضیلت و وقاحت بر مردانگی و پندار در کار رزم بر کردگار پیروز گردیده و اسلحه دلاوران جز در عصر طلا و در میان پهلوانان سرگردان درخشش و جلای واقعی و حقیقی نداشته است.
مانی
فراوانی اشیاء، ولو خوب، از ارج آن‌ها می‌کاهد و نایابی آن‌ها، ولو بد، از جهتی به آن‌ها قیمت می‌دهد.
مانی
هیچ‌کس با موی سفید نویسنده نمی‌شود بلکه با فهم و ادراک
مانی
در جهان هیچ‌چیز با آزادی برابر نیست و حتی گنجینه‌هایی که خاک در دل خود نهفته است و دفینه‌هایی که اقیانوس در عمق گرداب‌های خود پنهان ساخته است ارج و بهای آزادی را ندارند. شایسته و ضروری است که آدمی به خاطر آزادی و شرف جان خود را نیز به خطر اندازد، برعکس، بندگی و غلامی بدترین دردی است که ممکن است گریبان‌گیر انسان گردد.
کاربر ۴۲۰۴۸۷۳
خدای عشق در پی این تصمیم دست به حیله و دستان زد و بی‌آن‌که کسی او را ببیند به پسرک نزدیک شد و تیر آلوده به زهر عشق را دو وجب در پهلوی چپ آن رعیت بینوا فرو برد، چنان‌که تیز از این سوی قلب وی فرو شد و از آن‌سو به در آمد؛ و الحق که خدای عشق ضربت خود را ماهرانه و با خیال جمع زد، زیرا عشق همواره نامرئی و ناپیداست و آن گونه که خود خواهد از دل به درون آید و بیرون رود و هیچ‌کس نمی‌تواند از او بازخواست کند.
کاربر ۴۲۰۴۸۷۳
عشق چشم عقل و خرد را که برای انتخاب همسری شایسته و مناسب بسیار ضروری است به آسانی کور می‌کند
کاربر ۴۲۰۴۸۷۳
قلم زبان جان است؛ بعضی از افکار معرف جان است و بعضی از نوشته‌ها معرف قلم.
کاربر ۴۲۰۴۸۷۳

حجم

۷۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۷۷۵ صفحه

حجم

۷۷۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۷۷۵ صفحه

قیمت:
۳۸۷,۵۰۰
تومان