بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دن کیشوت (جلد اول) | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دن کیشوت (جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب دن کیشوت (جلد اول)

۳٫۸
(۹۷)
برخیز بانو، برخیز! از من زیبنده نیست بگذارم کسی که در دل من جا دارد به پایم بیفتد
کیهانه
دوروته که رنج و غم ایام پخته‌اش کرده است به او دلداری و قوت قلب می‌دهد و خاطر جمعش می‌کند که چون صبح شد یا «کارها» را جور می‌کند یا آبروی خود را بر سر این کار خواهد ریخت. و دو دختر جوان باز چند ساعتی در صفای سکوت به خواب می‌روند.
سپیده
ببینید با چه شور و حرارت معصومانه‌ای از خود سخن می‌گوید: «من به عمرم با او حرف نزده‌ام و با این وصف چنان دوستش می‌دارم که بی او زندگی بر من حرام است.»
سپیده
جوانی جسور و شمشیرزن بود و به سیر و سفر دل‌بستگی داشت. در سن بیست و سه سالگی به ایتالیا رفت و سپس به خدمت درقشون پرداخت. هنگامی که بیست و پنج ساله بود (سال ۱۵۷۲) در یک نبرد دریایی شرکت جست و چندین زخم برداشت
سپیده
میگل دوسر وانتس سآودرا Miguel de Cervantès Saavedra (۱۶۱۶ ـ ۱۵۴۷) در شهر آلکالا Alcala از شهرهای اسپانیا چشم به جهان گشود. پدرش از طبیبان دوره‌گرد بود که از شهری به شهر دیگر می‌رفت. میگل خردسال در بیشتر این مسافرت‌ها همراه پدر بود. هرگز به مکتب نرفت و مانند ماکسیم گورکی مدرسه و دانشکده‌ای جز صحنه اجتماع ندید.
سپیده
یکی از ایشان از من پرسید چرا اسپانیا چنین مردی را به ثروت نرسانده است؟ چرا هزینهٔ زندگی او را بیت‌المال تأمین نمی‌کند؟ یکی دیگر از نجیب‌زادگان که مردی زیرک بود رندانه گفت: "اگر فقر و احتیاج است که این مرد را به نوشتن وا می‌دارد خدا کند هیچ‌وقت ثروتمند نشود تا با فقر خود خلق آثار کند و با آثار خود دنیا را غنی سازد."
مریم محمدی طادی
«چیست آن‌چه مایه رنج جان من است؟ نفرت. و چیست آن‌چه بر اندوه من می‌افزاید؟ حسد. و کیست آن‌که تحمل مرا می‌آزماید؟ هجران. پس وای به من که دردی که مرا می‌خورد درمان ندارد! زیرا هر امیدی در قبال نفرت و حسد و هجران نقش بر آب است.» «کیست که این درد را به جان من ریخته است؟ عشق. و کیست آن که مانع خوشبختی من است؟ تقدیر. و کیست که این غم را به من روا می‌دارد؟ فلک. پس وای به من که باید از مرگ با این درد عجیب بر خود بترسم! زیرا عشق و تقدیر و فلک برای کشتن من دست اتحاد به هم داده‌اند.»
f.r
مهتر جواب داد: ارباب، اکنون که این نامرادی‌ها از ثمرات پهلوانی است ممکن است به من بفرمایید آیا در همه ایام سال عاید انسان می‌شود و یا مانند درو فصل معینی دارد؟ چون به نظر من اگر ما دو بار دیگر به همین نحو محصول برداریم عمری که به محصول سوم برسیم نخواهیم داشت، مگر این‌که خداوند به کرم بی‌پایان خود به ما مدد فرماید.
reza66bnd
زمان همان‌قدر که بر دگرگون کردن اشیاء این جهان قادر است بر تغییر اراده مردان نیز توانا است.
mohammad Abbaszadegan
پهلوانی که فروغ و مرآت پهلوانان مانش و یگانه کسی بود که در این زمانه وانفسا حرفه پهلوانی سرگردان پیشه کرد و نخستین مردی بود که برای مقابله با ظلم و زور و کمک به بیوگان و حمایت از دوشیزگان دامن همت به کمر زد، دختران بیچاره‌ای که تازیانه به دست و سوار بر اسب در کوه و کمر می‌تاختند و بار بکارت خود و تشویش حفظ آن را چنان بی‌پروا با خود می‌بردند که گفتی پهلوانی نابکار یا ناجوانمردی مسلح به جامه رزم و یا دیوی لندهور به ناموس ایشان تعدی نمی‌کند، و در ایام پیشین، بودند از این دختران که پس از هشتاد سال عمر با آن‌که یک شب در زیر سقف خانه‌ای نخوابیده بودند مانند مادری که ایشان را زاییده بود بکر و دست نخورده به گور رفتند
reza66bnd
سانکوپانزا گفت: از این قرار اگر بر اثر یکی از آن معجزات که حضرت‌عالی می‌فرمایید من پادشاه بشوم لابد ژواناگوتی یرز Juana Gutierrezعیال من کمتر از ملکه و کودکان من کمتر از شاهزاده نخواهند بود. دن کیشوت جواب داد: کیست که در این مسئله شک کند؟ سانکو گفت: من خود شک دارم زیرا تصور می‌کنم که اگر هم خداوند از آسمان باران مملکت بر زمین ببارد یکی بر سر «ماری گوتی یرز» نخواهد افتاد. باور کنید ارباب، این زنک برای ملکه شدن به قدر دو درهم ارزش ندارد. باز عنوان «کنتس» بیشتر به او برازنده است. آن هم اگر خدا بخواهد. دن کیشوت در جواب گفت: بسیار خوب، سانکو، پس تو این مشکل را به خدا واگذار؛ او خود آن‌چه برازنده زن تو باشد به وی خواهد داد، اما تو خودت را کوچک مگیر و به کمتر از حکومت ایالت راضی مشو. سانکو جواب داد: خیر ارباب، به حقیقت که من راضی نمی‌شوم، به خصوص که اربابی به نیکی و نیرومندی جناب‌عالی دارم که می‌تواند آن‌چه برازنده من است و آن‌چه شانه‌هایم تاب تحمل آن را دارند به من بدهد.
reza66bnd
دلاک با تمام این مطالب موافق بود و رای صادره را کاملاً عادلانه تشخیص داد، چون او کشیش خود را چنان مومن به کیش مسیح و شیفته حق و حقیقت می‌دانست که یقین داشت به خاطر تمام ثروت‌های عالم چیزی به جز بیان حقیقت نخواهد گفت.
reza66bnd
پهلوان از جوان پرسید که چه مبلغ از اربابش طلبکار است؟ او گفت: نه ماه از قرار هر ماه هفت رئال. دن کیشوت حساب کرد و چون مبلغ را بالغ بر شصت و سه رئال یافت به دهقان فرمود که اگر از جانش سیر نشده است آن وجه را فی‌المجلس به چوپان بپردازد. مرد روستایی ترسان و لرزان جواب داد که با وجود وضع دشواری که به او روی آورده و به همان سوگندی که قبلاً یاد کرده (در صورتی که اصلاً قسمی نخورده بود) یقین دارد که طلب چوپان به این میزان نیست و باید مبلغی از آن کسر شود زیرا تاکنون سه جفت کفش برای نوکر خود خریده و یک رئال برای دو بار خون گرفتن از او در ایام بیماریش پرداخته است که باید به حساب منظور شود. دن کیشوت گفت: «همه این‌ها درست و به جا، ولی باید بهای کفش و مزد خون گرفتن به پای کتک‌هایی که بی‌دلیل به او زده‌ای پاک شود. اگر او چرم کفشی را دریده که تو بهای آن‌را پرداخته‌ای در عوض، تو نیز پوست تن او را دریده‌ای، و اگر دلاک خون او را در هنگام بیماری گرفته است تو به هنگام تندرستی خونش را ریخته‌ای. با این حساب، او دیگر چیزی به تو بدهکار نیست.
reza66bnd
در جهان سحر و جادویی که بتواند بر اختیار انسان چیره شود و یا اراده او را از راه راست منحرف سازد، برخلاف عقیده گروهی ساده لوح، وجود ندارد.
M.j4418
آیا ممکن است که در آن واحد هم امیدوار بود و هم ترسید؟ و یا در آن صورت که موجبات بیم بر امید می‌چربد آیا سزاوار است که انسان امیدوار باشد؟
M.j4418
«بی‌زاری مرگ در پی دارد، گمان به خطا یا به صواب کاسه صبر را لبریز می‌کند
M.j4418
خوش آن عصر میمون و آن قرن همایون که پیشینیانش عصر طلا می‌خواندند، و این نه به آن جهت بود که این فلز، که در عصر آهن ما تا به این درجه گران‌قدر است در آن ایام سعید از هرجا بی‌رنج و زحمت به دست می‌آمد، بلکه از آن جهت که مردم آن عصر با دو عبارت «مال من و مال تو» آشنا نبودند. در آن دوران مقدس همه‌چیز از آن همه بود.
M.j4418
صلح بزرگ‌ترین نعمتی است که آدمیان می‌توانند در دوران حیات خود آرزو کنند
mohammad Abbaszadegan
کسانی که جنگ را حرفه خود ساخته‌اند بی‌شک کاری بس مهم‌تر از آن کسان می‌کنند که در راحت و امنیت تنها به این بس کرده‌اند که به درگاه خدا دعا کنند تا او به نیازمندان یاری رساند.
mohammad Abbaszadegan
به مناسبت ولادت خداوندگار ما حضرت مسیح و در نمایش‌های تعزیه می‌خوانند
mohammad Abbaszadegan

حجم

۱۰۲۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۶۶۲ صفحه

حجم

۱۰۲۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۶۶۲ صفحه

قیمت:
۳۳۱,۰۰۰
۲۶۴,۸۰۰
۲۰%
تومان