بریدههایی از کتاب مبدأ
۳٫۹
(۴۶)
تا به آن زمان برای خودم بودم اما بعدازآن برای او.
yeganeh
فقط سرسخت باش و شروع کن!
yeganeh
باوجود تمام پیشرفتها و تمام شناختی که از فیزیک انسان داریم و تمامی انسان را میتوانیم شبیهسازی کنیم اما نمیدانیم حس چیست؟ نمیتوانیم جلو مرگ را بگیریم. نمیدانیم چرا ناراحتی در بدن غده سرطانی ایجاد میکند. فکر نکنم بشر قرار باشه به این جوابها برسه
- من ثابت میکنم میتونه!
- متأسفانه تو دنیا رو منطق و ریاضی و دلیل میبینی. دنیا رو ماشین میبینی و دنبال اجزاش هستی. اما من با انسانها سروکار دارم، من درس این کار رو خوندم. من بهت بهجرئت میگم پیچیدگی انسانها مربوط به چیزهایی نیست که میبینیم.
ziba.sh
"تاریخی که گذشت نشاندهنده آن بود که بشر پیچیدهتر از آن است که بتوان تواناییهای او را تنها در منطق و هوش و توانایی حل معادلات و مشکلات دانست. بشر چیزی فراتر از آن است که بتوان آن را با دستگاههای متفکر پیشرفته مقایسه کرد. بشر نیروهای خارقالعادهای دارد که مرز ممکن را میشکافد و هزاران سال است که بقای خود را با چنین اعمالی تضمین کرده است. روباتهای امروزی هرچقدر هم هوشمند شوند و هرچقدر هم قدرت تفکر آنها به انسان نزدیک شود نباید و نمیتوانند جای انسانها را بگیرند
ziba.sh
"چرا ما باید کارهایی کنیم برای چیزهایی که نمیدانیم واقعاً وجود دارد یا نه؟ "، " چرا اوواش خودش را نشان نمیدهد؟ "، "چرا همهچیز برای بعد از مرگ است؟ "، "چرا هیچکس خبر از دنیاهای دیگر نیاورده؟ "، "چرا زیگیتای با ما ارتباط برقرار نکرده و تو را انتخاب کرده؟ ". میگفتم: "اوواش بسیار عظیم و پیچیده است و ما قدرت و تحمل درک او را نداریم، بنابراین محیطی برای رشد ما ایجاد میکند تا بتوانیم این قدرت را پیدا کنیم. این زندگی شرایط رشد ما را با دستوراتی که غیرمستقیم میفرستد ایجاد میکند. همین انتخابها باوجود تمام شک و تردیدها و همین اطمینانها این رشد را ایجاد میکنند.
ziba.sh
روزگار همیشه نقاط ضعف را میداند و ادعا را از حقیقت تشخیص میدهد.
ziba.sh
جسم محدود میتوانست بعد غیرمادی نامحدود را قدرت بخشد.
mahdi
بالاخره متوجه شدم سختی فقط باعث میشد بعد غیرمادی ضعیف نشود اما قدرتی به او نمیداد. فهمیدم راز قدرت روح تفاوت عمل با عمل حیوانات بود. راز قدرت غیرماده در ماده و جسم بود!
mahdi
از آن به بعد دیگر نمیخندیدم و شادی نمیکردم تا روزگار شادیم را به بدبختی و غم تبدیل نکند. البته از چیزی هم ناراحت نمیشدم، چون دنیا را سیاه و بد میدیدم و ناراحتی و غم را لازمه آن
مژده
اما جنگ که طولانیتر شد، بشر فنّاوریهای جدیدتری را وارد بازی میکرد، آنها به هر قیمتی میخواستند برنده باشند. لذا تقلب را آغاز کردند و قوانین و توافقها را زیر پا گذاشتند. آنجا متوجه شدم انسانها بزرگ نشده بودند، همان بچههایی بودند که بازی میکردند، فقط بازیهایشان بزرگتر و خطرناکتر شده بود.
ziba.sh
حجم
۱۰۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
حجم
۱۰۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
قیمت:
رایگان