بریدههایی از کتاب تاوان عاشقی
۴٫۴
(۱۸۸)
به آن کتاب میگویند «مقتل». مثل قصه میماند. یاران و فرزندان امام حسین چگونه به میدان جنگ میرفتند، چه میگفتند و چگونه به شهادت میرسیدند. آنها نه زنجیر میزدند نه علم میچرخاندند نه گُمگُم صدای طبل بلند میکردند. فقط تاریخ بود و مقتل و عزاداری.
ابن سینا
از امام حسین (ع) گفت. از روحیه انقلابیاش. از دلیل قیامش. از شعار «هیهات منالذله» اش. به این فکر میکردم مردم فلسطین چقدر به این شعار نیاز دارند. به این روحیه زیر بار ظلم و زور نرفتن.
ابن سینا
عدهای از اهل سنتِ فلسطین، روزهٔ روز عاشورا را با فضلیت میدانند. جشن هم میگیرند چون معتقدند در این روز حضرت موسی با معجزهٔ عصایش نیل را شکافت و وارد فلسطین شد.
ابن سینا
اگر همه مسلمین جمع شوند و هر کدام یک سطل آب بریزند اسرائیل را آب میبرد.
ابن سینا
نه امام حسن (ع) را میشناختم که مجتبی اسمش را بخاطر ایشان انتخاب کرده بود، نه امام رضایی که خلیل من را از او خواسته بود، نه سیده معصومه (س) که قرار بود کنارش زندگی کنیم. بقیه اهل بیت هم همینطور. من در غزه هیچ اطلاعاتی از آنها ندیدم. رسانههای ما زیر سلطه اسرائیل و وهابیت عربستانی اداره میشد. اگر هم حرفی به میان میآمد چیزی جز توهین و بدگویی نمیدیدیم.
ابن سینا
وقتی پدربزرگِ مسیحیام چهره آیتالله خمینی را در تلویزیون دید گفت کاش جهان عرب هم رهبری مثل او داشت! چهره رهبر ایران برای من خیلی جذاب و کاریزماتیک بود. صورتش، مرا به یاد حضرت مسیح میانداخت.
ابن سینا
وقتی از زیر بمباران و مرگ حتمی نجات پیدا میکنی رقیق میشوی. معنویتی وصفنشدنی راه میافتد توی رگهایت. خدا را نزدیکتر میبینی؛ در آغوشت. او تو را وسط این همه آتش باران و گلولهها زنده نگه داشته تا نفس بکشی. اگر دختر هم باشی که نور علی نور. حالا این وسط یکی هم نگرانت شده باشد و ابراز علاقه کند و حرفهای قشنگقشنگ بزند.
ابن سینا
با شنیدن اسم ایران میدان مینی از فکر و خیال در ذهنم درست شد. رافضیهای مرتدی که قرآنشان تحریف شده، علی رضیالله عنه را میپرستند و به مهر سجده میکنند. از همه بدتر، موشکهایی که اسرائیل بر سر ما میریزد همه از ایران رسیده دستش.
ابن سینا
صفحه فیسبوک و زبان انگلیسی را سلاح خود میدانستم؛
کاربر ۷۷۱۲۸۸۸
حجم
۳۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۳۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان