بریدههایی از کتاب تاوان عاشقی
۴٫۳
(۱۶۵)
در اولین ماه رمضانی که آمده بودم ایران با خلیل رفتیم راهپیمایی روز قدس. او کوفیه پدربزرگم را انداخت روی شانه. وقتی خانوادههایی را میدیدم که با بچه کوچک آمدهاند با خودم فکر میکردم رسانههای اسرائیلی چه کلاه گشادی بر سر ما مردم غزه گذاشتهاند. این شور و علاقه و دغدغه مردم ایران کجا و آن تصوری که ایران با اسرائیل دوست مشترک است کجا؟ حس افتخار بهم دست داده بود که یک کشور اسلامی روزی به نام قدس دارد.
سعیده قاسمی
رفتم بیخ دهان نوار نقاله ایستادم. چمدانم را برداشتم و عجلهای خودم را رساندم پیش خلیل. خم شد دستم را بوسید؛ جلوی مردم. توی چشم بودیم. مردم کانه فیلم هندی میدیدند. خلیل انگار نه انگار. روی زمین نبود. دو دستم را گرفته بود. با ولع بچهگانه که از ترس تمامشدن، شکلاتش را آرام آرام میمکد به چشمان خیسم بر و بر نگاه میکرد و دورم میچرخید. ولی لام تا کام حرف نمیزد. هول شده بودم. گلویم شده بود تکه آجر خشک. انگار پارازیت افتاده باشد روی موج زبانم، قاطی پاتی عربی انگلیسی حرف میزدم. نمیفهمیدم چه میگویم. آمادگیاش را نداشتم اینقدر بیمقدمه دستم را بگیرد.
سعیده قاسمی
«هیچ مردی نیست که در کارهای خانه به همسرش کمک کند مگر اینکه خداوند به عدد هر تار مویی که در بدن او روییده پاداش یک سال عبادت که روزهایش روزهدار و شبهایش شبزندهدار بوده را میدهد. خداوند به چنین مردی ثواب انبیای صابر خود مثل یعقوب و داوود و عیسی را میبخشد.»
parniangh
پرندههای اهریمنی اسرائیل، بر سر غزه مرگ میریختند؛ بیوقفه.
parniangh
پیامبر وارد خانه دخترشان میشوند و این لحظه را میبینند. رو به دامادشان میگویند: «هیچ مردی نیست که در کارهای خانه به همسرش کمک کند مگر اینکه خداوند به عدد هر تار مویی که در بدن او روییده پاداش یک سال عبادت که روزهایش روزهدار و شبهایش شبزندهدار بوده را میدهد. خداوند به چنین مردی ثواب انبیای صابر خود مثل یعقوب و داوود و عیسی را میبخشد.»
Fatemeh Mazhari
آنجایی که حضرت علی (ع) مینشینند به عدس تمیزکردن برای غذا. یک روایت مفصل دارد. پیامبر وارد خانه دخترشان میشوند و این لحظه را میبینند. رو به دامادشان میگویند: «هیچ مردی نیست که در کارهای خانه به همسرش کمک کند مگر اینکه خداوند به عدد هر تار مویی که در بدن او روییده پاداش یک سال عبادت که روزهایش روزهدار و شبهایش شبزندهدار بوده را میدهد. خداوند به چنین مردی ثواب انبیای صابر خود مثل یعقوب و داوود و عیسی را میبخشد.»
sjd
با اینکه زن و شوهر شده بودیم. نه امام حسن (ع) را میشناختم که مجتبی اسمش را بخاطر ایشان انتخاب کرده بود، نه امام رضایی که خلیل من را از او خواسته بود، نه سیده معصومه (س) که قرار بود کنارش زندگی کنیم. بقیه اهل بیت هم همینطور. من در غزه هیچ اطلاعاتی از آنها ندیدم. رسانههای ما زیر سلطه اسرائیل و وهابیت عربستانی اداره میشد. اگر هم حرفی به میان میآمد چیزی جز توهین و بدگویی نمیدیدیم.
Samaneh J
قانون نانوشته وقتِ بمباران. آدم جلوی مرگ تنهاست. تنهای تنها. حالا که قرار است آتش جنگ تو را قورت بدهد، پس چه بهتر که کنار خانوادهات باشی. زیر سقف خانه خودت. کنار اهل و عیالت. بقیه را زا به راه نکنی دنبال جسدت آواره کوچه و خیابان شوند. من هم مثل بقیه.
عباس زاده
حلقه عروس را خریدم و به یاد خلیل انداختم توی انگشتم. زیر لب خواندم «وطن، روز را آغاز کن. محبوب من آواز روز را دوست دارد.»
حبیب
من از بچگی امام علی را به خاطر جنگ خندق و پیروزی بر یهودیان دوست داشتم. در غزه یک قولی داریم که یک نفر مانند امام علی که خیلی قوی است میآید و قدس را آزاد میکند. برای همین زیاد شعر «خیبر خیبر یا صهیون، جیش محمد قادمون» میخواندیم.
zahra ehtesham
حجم
۳۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۳۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
قیمت:
۳۴,۲۰۰
تومان