بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ما شروعش می کنیم | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ما شروعش می کنیم

بریده‌هایی از کتاب ما شروعش می کنیم

نویسنده:کالین هوور
امتیاز:
۳.۲از ۱۹۰ رأی
۳٫۲
(۱۹۰)
سخت‌ترین بخش در مورد تمام‌کردن یک رابطهٔ با سوءاستفاده این است که لزوماً پایانی برای لحظات بد نگذاری. لحظات بد همچنان سر زشت خود را هرازگاهی نمایان می‌کنند. وقتی یک رابطهٔ با سوءاستفاده را به پایان می‌رسانی، فقط به لحظات خوب پایان می‌دهی.
eli
گاهی اوقات مردم فکر می‌کنند که اگر یک فرد شکسته را به‌اندازهٔ کافی دوست داشته باشند، می‌توانند در نهایت حالش را خوب کنند و جای شکستگی ترمیم شود. اما مشکل این است که طرف مقابل نیز شکسته می‌شود.
Smrldo
اوضاعش از دوران من هم سخت‌تره. عصبانی‌تر. من از این می‌ترسم که اگه ثباتی توی زندگیش به دست نیاره، این عصبانیت به چه چیزی تبدیل می‌شه؟
eli
. اگر اطلس با من در اتوبوس بود، احتمالاً دهانم را بسته نگه می‌داشتم و در این مورد سنجیده رفتار می‌کردم، همان‌طور که او می‌خواست به من یاد بدهد که باشم
eli
هر کسی با نگرانی‌های زندگی به شیوه‌ای متفاوت کنار می‌آید، و هیچ‌یک از این شیوه‌ها لزوماً غلط نیست.
eli
اما اگر ندانی قبل از این‌که سروکله‌ات در زندگی‌ام پیدا شود چه بر من گذشته است، تصور نمی‌کنم درک کنی دوستی‌ام با تو چقدر ارزشمند بوده است.
Smrldo
اما حتی هیولاها هم نمی‌توانند بدون قلبی که در سینه‌شان می‌تپد زندگی کنند.
کرم کتاب
زندگی چیز خنده‌داری است. ما فقط چند سال فرصت داریم که آن را زندگی کنیم. بنابراین، باید هر کاری که می‌توانیم انجام دهیم تا مطمئن شویم آن سال‌ها تا آن‌جا که می‌توانند پُر باشند. ما نباید وقت خود را برای چیزهایی که ممکن است روزی یا شاید هرگز اتفاق بیفتند تلف کنیم.
mary
ما چندان حواسمان را به چیزهایی که در زندگی‌مان تأثیر دارد نمی‌دهیم. بر آنچه هست تمرکز می‌کنیم و چیزهای زیادی هست که قدردانش باشیم.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
وقتی مرا بیرون انداخت، یک بچهٔ توراهی داشت و من دیگر به دردشان نمی‌خوردم.
haniyh
از این کارم پشیمان نیستم. این تصمیمم به من کمک کرد تا متوجه شوم که گاهی اوقات سخت‌ترین تصمیماتی که یک فرد می‌تواند بگیرد به احتمال فراوان به بهترین نتایج منجر می‌شود.
شیلا در جستجوی خوشبختی
زندگی برای من همیشه مثل باری بود که باید حمل می‌کردم. چیزی سنگین و مبهم که باعث می‌شد بیدارشدن‌ها سخت و خواب‌رفتن کمی ترسناک شود.
melika
ناامیدکننده است که بنشینی و در مورد این‌که چرا قول‌ها حتی وجود دارند فکر کنی. اگر ما به همه اعتماد می‌کردیم که سر قولشان باشند، قول‌ها ضرورتی نداشت.
Negin
گاهی اوقات مردم فکر می‌کنند که اگر یک فرد شکسته را به‌اندازهٔ کافی دوست داشته باشند، می‌توانند در نهایت حالش را خوب کنند و جای شکستگی ترمیم شود. اما مشکل این است که طرف مقابل نیز شکسته می‌شود.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
حدس می‌زنم نباید تعجب کنم. مادرم همیشه کمی سخت از همه‌چیز صحبت می‌کند. نمی‌توانم او را سرزنش کنم. سال‌هایی با مردی گذرانده که اصلاً به صحبت او اهمیتی نمی‌داده، پس مطمئنم برای او سخت بوده که یاد بگیرد چطور دوباره از صدایش استفاده کند. از او می‌پرسم: ‌«چرا هیچ‌وقت چیزی نگفتی؟» شانه‌اش را بالا می‌اندازد. «فکر کردم اگه می‌خواستی من بفهمم، بهم می‌گفتی.»
Kimia Parsapour
جالب است که چگونه ــ وقتی نوجوانی ــ فکر می‌کنی تنها فرد بی‌تجربه و عصبی روی کرهٔ زمین هستی. فکر می‌کنی تقریباً هر نوجوان دیگری بهتر از تو به مفهوم زندگی پی برده است، اما اصلاً این‌طور نیست.
83 FATEMEH❤️
این باور سمی وجود دارد که خانواده باید باهم باشند فقط چون خانواده‌اند.
سوده:)
اما تو یک بار به من گفتی که یک واقع‌گرا هستم، پس می‌خواهم قول‌هایم را واقع‌گرایانه به اتمام رسانم. در قلبم باور دارم ما امروز این‌جا را ترک می‌کنیم و با سفری روبه‌رو می‌شویم که پُر است از تپه‌ها، دره‌ها، بلندی‌ها و تنگه‌ها. برخی اوقات تو به من نیاز داری تا دستت را برای پایین‌رفتن از تپه‌ها بگیرم و برخی اوقات من به تو نیاز دارم تا مرا به بالای کوه هدایت کنی، اما هرچه از این نقطه به بعد باشد، با آن روبه‌رو خواهیم شد. من و تو، لیلی. در اوقات خوب و بد، برای ثروتمندترشدن یا فقیرترشدن، در بیماری و سلامت، در گذشته و برای همیشه، تو فرد محبوب من هستی. همیشه بوده‌ای. همیشه خواهی بود. دوستت دارم. هر آنچه هستی. اطلس
Atena
ناامیدکننده است که بنشینی و در مورد این‌که چرا قول‌ها حتی وجود دارند فکر کنی. اگر ما به همه اعتماد می‌کردیم که سر قولشان باشند، قول‌ها ضرورتی نداشت. آدم‌ها عاشق می‌شوند و در عشق می‌مانند، با ایمان، برای همیشه، تمام. اما حدس می‌زنم موضوع همین باشد. ما آدم هستیم. ما انسان هستیم. و این‌که انسان‌ها می‌توانند برخی اوقات ناامیدکننده باشند
Atena
با سفری روبه‌رو می‌شویم که پُر است از تپه‌ها، دره‌ها، بلندی‌ها و تنگه‌ها. برخی اوقات تو به من نیاز داری تا دستت را برای پایین‌رفتن از تپه‌ها بگیرم و برخی اوقات من به تو نیاز دارم تا مرا به بالای کوه هدایت کنی، اما هرچه از این نقطه به بعد باشد، با آن روبه‌رو خواهیم شد. من و تو، لیلی.
MahsaDMS

حجم

۲۴۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۲۴۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۹۹,۵۰۰
۲۹,۸۵۰
۷۰%
تومان