بریدههایی از کتاب دلشده: تحلیلی بر احوالات مرحوم سیدهاشم حداد
۴٫۷
(۲۶)
«یا هو یا مَن لا یَعلَمُ ما هو و لا کَیفَ هو و لا أینَ هُو و لا حَیثُ هو إلا هو»
fatima
«روایت شده که روزی پیامبر اکرم (ص) به خانۀ سید اولیاء (ع) آمد. دید آن حضرت نشسته است و عدس پاک میکند و سیدةالنساء (س) در پیش دیگ نشسته است. حضرت رسول (ص) فرمود: ”بشنو ای ابوالحسن (ع) ! و نمیگویم مگر آنچه را خدا امر کرده است که هیچ مردی نیست که در خانه به همسرش کمک کند و یاری او نماید مگر اینکه خدا به عوض هر مویی که در بدن اوست پاداش عبادت یکسال که روز آن را روزه بگیرد و شب آن را به عبادت به سر برد به او بدهد. یا علی! هر که در خانۀ خود مشغول خدمت همسرش شود و[ از کمک ]دریغ نکند، خداوند در هر روز و شبی ثواب هزار شهید برای او مینویسد و به عدد هر رگی که در بدن اوست شهری در بهشت به او عطا میفرماید. یا علی! یک ساعت خدمت در خانه بهتر است از عبادت هزار حج و هزار عمره و آزاد کردن هزار بنده و هزار جنگ و عیادت هزار مریض و... “»
سجاد
«جَلیسٌ مُمنِّعٌ، و صاحبٌ مالک، مَذاهبُهُ غامضَةٌ و أَحکامُهُ جاریةٌ یملِک الأبدانَ وَ أرواحَها، وَ القُلوبَ وَ خَواطِرَها، وَ العُقولَ وَ ألبابَها؛ قَد اُعطِی عِنانَ طاعَتِها، وَ قُوَّةَ تَصریفِها»
«عشق همنشینی است مانع و مصاحبی است مالک، شیوۀ آن مشکل و احکام آن جاری است. بدنها و ارواح آنها، قلوب و خطورات آنها و عقول و خرد آنها را در تملک خویش میگیرد. عنان طاعت آنها و قدرت تصرف در آنها به عشق داده شده است.»
سجاد
«قال علی: (ع) إنَّ لله تعالی شَراباً لأولیائه إذا شَرِبوا سَکروا، و إذا سَکروا طَرِبوا، و إذا طَرِبوا طابوا، وإذا طابوا ذابوا، و إذا ذابوا خَلَصوا، و إذا خَلَصوا طَلَبوا، و إذا طَلَبوا وَجَدوا، و إذا وَجَدوا وَصَلوا، و إذا وَصَلوا اتَّصَلوا، و إذا اتَّصَلوا لا فَرقَ بَینَهُم و بَین حَبیبِهِم»
«امیرالمؤمنین (ع) فرمود: خداوند برای اولیاء خود شرابی دارد که چون بیاشامند، مست میشوند؛ و چون مست شدند، به وجد و طرب میآیند؛ و چون به طرب آمدند، از غلّ و غش پاک میشوند؛ و چون پاک شدند، در محبت خدا ذوب میشوند؛ و چون ذوب شدند، خالص میشوند؛ و چون خالص شدند، ذات او را طلب میکنند؛ و چون او را طلب کردند، او را مییابند؛ و چون او را یافتند، با او جمع میشوند؛ و چون جمع شدند، جدا نمیشوند؛ و چون متصل شده و منقطع نشدند، فرقی میان آنها و محبوبشان باقی نمیماند.»
سجاد
ای لیلاترین!
به ما چشمی عطا کن که تو را در هر لباس ببیند و بشناسد و همانند آن مردان دلشده، الهی، شیدا، آسمانی و سوخته در عطش عشقت، ما را عاشقترین خود گردان و این دعا را ذکر روز و شاممان قرار بده که:
دلم در عاشقی آواره شد آوارهتر بادا
ziba
«وَ عندک دَواءُ علَّتی وَ شفاءُ غُلّتی وَ بَردُ لَوعَتی»
«دوای دردم، شفای سوز جگرم و خنکی آتش دلم نزد توست»
کاربر ۴۷۶۰۷۲۲
هر آغاز را پایانی است، غیر از قصۀ عاشقان که پایان زندگی آنها آغاز وصالی جاودانه است
کاربر ۴۷۶۰۷۲۲
عروس آقای قاضی میگوید:
«یک شب متوجه شدیم که دزدی وارد خانه شد. چشمش که به آقای قاضی افتاد خیلی ترسید. اما آقای قاضی دست روی شانهاش گذاشتند و فرمودند: ”نترس پسرم، کاری ندارم ولی اگر تو این کار را بکنی فرزندانت هم خراب میشوند. “ بعد هم در آغوشش گرفتند صورتش را بوسیدند، در را باز کردند و فرمودند: ”بیا از اینجا برو. “ یک سال بعد آن مرد برگشت و پرسید: ”سید تشریف دارند؟ “ آمد و به پای آقای قاضی افتاد و بعدها از شاگردان ایشان و از اولیاء و بزرگان شد.»
هامان
هنگامیکه «اممهدی» با سید حداد برای تصحیح شناسنامه به محکمه رفته بودند، حاکم به او میگوید:
«حیف نبود تو با این سید غریب هندی که نه اصلی دارد و نه ریشهای ازدواج کردی؟»
در این حال این زن شیردل به حاکم میغرد که این سید فرزند رسولخدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و فاطمۀزهرا (س) است. به من بگو صد سال پیش نسب تو به که میرسد تا چه برسد به هزاروچهارصد سال پیش؟!
هامان
حضرت علی (ع) میفرماید: «خَیرُ الهمَمِِ اَعلاها» ، سیدهاشم حداد نیز بزرگترین همت را کرده است و آنچه او را از انسانهای معمولی جدا میکند طلب، استقامت و بزرگی همت و هدفش است
Aseman📚🌿🌦
اولُّ العِلمِ مَعرِفةُ الجَبّارِ و آخرُ العِلمِ تفویضُ الأمرِ إلَیه؟
Aseman📚🌿🌦
یار بیپرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولیالابصار
شمع جویی و آفتاب بلند
روز بس روشن و تو در شب تار
گر ز ظلمات خود رهی بینی
همه عالم مشارق انوار
Astronaut_girl
کرامت واقعی سیدهاشم حداد این بود که نمیتوانست لحظهای قلباً، لساناً و عملاً از امام زمانش جدا باشد و حاضر نبود آن را با هزاران هزار کشف و کرامت و همنشینی با جبرئیل و طیالارض عوض کند. آیا زیباتر و با شکوهتر و با عظمتتر از این کرامت سراغ داری؟
alireza brujerdi
از شاگردان میخواهد که هم و غمشان یکی باشد و آن هم خدا!
«روزی آقای عبدالجلیل محیی به مرحوم حداد پیغام دادند که چیزی بنویسید که در زندگی همراه داشته باشم، مرقوم فرمودند: ”بسم الله الرحمن الرحیم، یا اخی، اجعل همّک همّاً واحداً. والسلام علیکم، سیدهاشم. “»
alireza brujerdi
امام صادق (ع) میفرمایند: «فإن أرَدتَ العلمَ فَاطلُب أولا فی نَفسک حقیقَةَ العبُودیة وَ اطلُب العلمَ باستِعمَاله وَ استَفهِمِ اللَّهَ یفُهِمک»
alireza brujerdi
عروس آقای قاضی میگوید:
«یک شب متوجه شدیم که دزدی وارد خانه شد. چشمش که به آقای قاضی افتاد خیلی ترسید. اما آقای قاضی دست روی شانهاش گذاشتند و فرمودند: ”نترس پسرم، کاری ندارم ولی اگر تو این کار را بکنی فرزندانت هم خراب میشوند. “ بعد هم در آغوشش گرفتند صورتش را بوسیدند، در را باز کردند و فرمودند: ”بیا از اینجا برو. “ یک سال بعد آن مرد برگشت و پرسید: ”سید تشریف دارند؟ “ آمد و به پای آقای قاضی افتاد و بعدها از شاگردان ایشان و از اولیاء و بزرگان شد.»
alireza brujerdi
«راز توفیق و رسیدن من به این مقام آن است که مادرم[ رحمةالله علیها ]به من گفت: ”فرزندم هاشم! از وقتی تو را باردار شدم تا وقتی که وضع حمل کردم هر روز بعد از فریضۀ صبح زیارت عاشورا میخواندم. “»
محبوبه
میگویند:
«نشان معرفت حقیقی آن است که تبدیل به عمل شود. اصلاً در مجلس آقای حداد حرف از علم غیب و ظهور امامزمان (عج) و این حرفها نبود، اگر من بدانم مثلاً حضرت ۴۰ سال دیگر ظهور میکند یا از مقدمات ظهور کدام آشکار شده و کدام نشده چه فرقی به حال من میکند، چه ربطی به من دارد که حضرت کی میآید و یا نمیآید! اولیای الهی اصلاً از این حرفها نمیزنند. من باید خودم را اصلاح کنم تا قابلیت ظهور پیدا کنم و ظهور واقع شود. اگر هم ظهور واقع نشد، پیامبر بالاتر است یا امامزمان (عج) ! مگر آنهایی که پیامبر (ص) را دیدند چه شدند. همانها که آب وضوی پیامبر (ص) را به عنوان تبرک بر سر و روی میمالیدند، همانها برگشتند. دیدن امام که شرط نیست! انسان را بالا نمیبرد، تربیت نمیکند!»
سجاد
همین که اموال دنیا یک روز دست ما هستند و یک روز دست دیگری، یک روز میخریم و یک روز میفروشیم، یک روز هدیه میگیریم و یک روز هدیه میدهیم، نشانۀ این است که این مالکیتها در ما اصیل و ذاتی نیستند و وقتی انسان در داشتههای مادی به این حالت از «نزع» رسید و همۀ داشتههایش را از خود جدا دید، این تجربه و تمرین، انتزاع را در امور معنوی آسانتر میکند. چرا که نزع مالکیت در معنویات بسیار سخت است و به همین دلیل بزرگان، عجب را از خطرات مهلک سلوک میدانند که عُجب یعنی باور کردن تملک نفس بر دادههای الهی.
سجاد
اما ای عزیز! و ای سالک طریق! اگر تو نیز جویای حقیقتی بدان که در هر بار مجاهده نفس، هر بار گذشت از یک نگاه حرام، یک سخن، فکر یا لذت حرام و با هر بار عمل برخلاف نفس امارهات، نامت را در صحیفۀ مجاهدان و شهدای راه خدا مینگارند. مخالفت با نفس سخت و طاقتفرساست اما حلاوت و لذت شهادت در راه خدا با هیچ لذت دیگری قابل معاوضه نیست. اینگونه است که جهاد اکبر در مقابل جهاد اصغر، اجری عظیم دارد. و کسی که از بیت مظلم نفس، تنها و تنها به سوی خود خدا مهاجرت کند، در هر بار کفّ نفس و مجاهده در برابر گناه شهید میشود و آن که به چنین مقامی رسید، اجرش بر خداست.
کاربر ۶۸۲۷۳۸۹
حجم
۸۷۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۹ صفحه
حجم
۸۷۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۹ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰۵۰%
تومان