بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصه بودن من | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب قصه بودن من اثر پارسا کیادلیری

بریده‌هایی از کتاب قصه بودن من

انتشارات:ناشر مؤلف
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۶ رأی
۴٫۵
(۱۶)
مرده شب در دل این تاریکی صبح در پشت دراست
|ݐ.الف
بازکن پنجره را، می‌بینی آدمی هست که با خنده تو می‌خندد
|ݐ.الف
جای من یک پر ققنوس بزار تا بفهمند که بودن همه افسانه‌ی محض است همین...
|ݐ.الف
زندگی تلخ‌ترین شیرینی جهان آسان‌ترین مسئله سخت بشریت
|ݐ.الف
حس خوبی دارم، مثل پرواز در اوج مثل خوابیدن یک باغچه در عطف درخت مثل بوییدن ان غنچه که در سیل زمان گم شده است حس خوبی دارم... مثل یک باور دور مثل یک خواب که در بین اساطیر جهان منقطع است حس خوبی دارم، که درآن تلخ‌ترین ارزن بی‌جان حهان مثل یک شیرینی، به زبان می‌شیند حس خوبی که در ان لحظه به اندازه‌ی لبخند خدا، حرف دارم که بگویم با تو... حس خوبی که پرشاهینی به بلندای شب یلدایت، به صفوف نفسم می‌پوشد حس خوبی دارم، مثل آن بذر که در باغچه‌ی عشق به گل‌های تو می‌بافد چنگ
ثنا
چرا نگاهم نمی‌کنی؟ که چون برلین بعد از جنگم که از آتش خشمناک نگاهت سالهاست ویرانه گشته‌ام
ناشناس
صبحدم از دم امید تو برخاسته دل و صدای خوش آواز تو از کان زبان می‌گذرد خواب من بسته به چشمان تو در رونق عشق چشم بندان نگاهت که نگاهت به روان می‌گذرد
روژینا
و بهار نزدیک است و زمان شسته خودش را ز زمستان سیاه و به چشم نگران مانده است در پی شوق و بهار نزدیک است
روژینا
مرا با صدایت غسل کن صدای تو باعث فرار عقل من است
روژینا
((آدم اینجا تنهاست)) و در این تنهایی سایه‌ی نارونی نیست که نیست...
|ݐ.الف

حجم

۳۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۵۰ صفحه

حجم

۳۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۵۰ صفحه

قیمت:
رایگان