بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب العبد: شرح احوالات و زندگانی جامع فقه و عرفان حضرت آیت الله‌العظمی محمد‌تقی بهجت فومنی ( ره ) | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب العبد: شرح احوالات و زندگانی جامع فقه و عرفان حضرت آیت الله‌العظمی محمد‌تقی بهجت فومنی ( ره )

بریده‌هایی از کتاب العبد: شرح احوالات و زندگانی جامع فقه و عرفان حضرت آیت الله‌العظمی محمد‌تقی بهجت فومنی ( ره )

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۵۸ رأی
۴٫۶
(۵۸)
از او می‌پرسند: اولین مرحلۀ سیر و سلوک به سوی خدا چیست؟ جواب می‌دهد: «اینکه حلال خدا را حلال بدانید و حرام خدا را حرام!»
مهدی
در کیش ما به غیر تو دیدن بود حرام گر دیده بر حرام کنم خون من حلال
up
خود مکرر می‌فرمود: «بنده مراجعه به زندگی علما را به منزلۀ مراجعه به کتب اخلاق می‌دانم بلکه به مراتب از کتب اخلاق هم بالاتر است چون اصلاً اخلاقیات را مجسم می‌کنند. اگر کتب اخلاق را بخوانی تصور می‌کنی، اما این‌ها با حرکاتشان، با رفتارشان، با وجودشان در همۀ شئونات، اخلاق مجسم هستند.»
ZaZa
«هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست و هیچ ذکر عملی بالاتر از ترک معصیت در اعتقادات و اعمال نیست.
مهدی
ترک گناه مثل چشمه‌ای است که همه‌چیز را خود به دنبال دارد. شما گناه را ترک کنید، دستورات بعدی و عبادات دیگر خودبه‌خود به سمت شما می‌آید.»
مهدی
«قیام در نماز به منزلۀ صحبت دو دوست است. هرچند صحبت از یک چیز است اما مسئلۀ آقا و نوکری است یعنی سراپا حاضرم برای خدمت و عبودیت. مثل چوبی که بی‌حرکت ایستاده است یا مثل شاخه‌ای که هیچ اراده‌ای از خود ندارد و به هر طرف باد ببرد حرکت می‌کند، به عبارت دیگر قیام بنده در نماز اظهار عبودیت و سکون است و اینکه هیچ حرکتی از خود ندار
کاربر ۱۱۷۰۸۷۰
«رفع یدین پشت سر انداختن غیر خدا است. با این حال بعضی از ماها طوری نماز می‌خوانیم کأنه داریم به خدا احسان می‌کنیم.»
کاربر ۱۱۷۰۸۷۰
«اینکه در روایات آمده است هرکس در چهل روز عالمی را زیارت نکند، قلبش می‌میرد و همچنین “زیارَةُ العُلَمَاءِ أحَّبُّ اِلَیَ اللهِ تَعَالی مِن سَبعیِنَ طَوَافاً حَولَ البَیت” زیارت علما در نزد خدا محبوب‌تر از هفتاد طواف نمودن در گرد خانۀ خدا می‌باشد، مصداق بارز علما آیت‌الله بهجت هستند.»
مائده
مِی خواهم و معشوق و زمینی و زمانی کو باشد و من باشم و اغیار نباشد
هدهدسبا
پانزده‌سال پیش سنم کم بود و خجالت نمی‌کشیدم. آقا که از حرم آمدند بیرون، گفتم: آقا، ما که جوانیم از پا افتادیم، شما خسته نمی‌شوید؟ آقا حرفی نزد. تمام رواق‌ها و صحن‌ها را طی کرد، تمام افرادی را که یادش می‌آمد دانه‌دانه برایشان فاتحه می‌خواند. بعد از صحن که بیرون آمد در خیابان به جایی رسیدیم که دیگر می‌خواستیم از هم جدا شویم. ایشان اشاره کرد، رفتم جلو دست کرد از جیبش پولی به من داد و گفت: به مغازۀ عطاری مراجعه کن و از او داروی عین‌، شین، قاف (یعنی عشق) طلب کن، بگیر و مصرف کن تا خسته نشوی!
up

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۶۵ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۶۵ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
تومان