بریدههایی از کتاب آنچه پرنده کوچک به من آموخت
۴٫۲
(۱۰۵)
مسئله فقط این است که حاضر باشی شکست هم بخوری
Pariya
یک هیجان غیرقابلوصف از خلق چیزی تازه؛ جریان پایانناپذیر ایدههای نو، چه خوب و چه بد؛ این باور که کارت خوب و معنیدار است ـ میتوان گفت تا اندازهای مثل عاشقشدن است.
Pariya
شروع دوباره یکی از سختترین گامهایی است که میتوان در زندگی برداشت. ترک امنیت و ثبات اگر غیرمسئولانه نباشد، حداقل ترسناک است.
Pariya
خلاقیت یک منبع تجدیدپذیر است.
Arash
به غریزهی خود اعتماد کنید، بدانید خواستهی واقعیتان چیست، و به توانایی خود برای دستیابی به آن اعتماد کنید. قانون و عرف برای ادارهی چیزی مثل یک مدرسه، کسبوکار و جامعه بهطورکلی ضروری است، ولی هیچوقت نباید کورکورانه آنها را دنبال کرد. و بد نیست همیشه همدستی با طرز فکر مشابه داشته باشید.
Arash
کار به جایی رسیده بود که دیگر عملاً میتوانستیم انقلاب بعدی را پیشگویی کنیم. ناگهان حجم توئیتها در یک منطقه بالا میرفت و آنوقت حتا میتوانستیم با آن نقطه تماس بگیریم و بگوییم: «هی دیکتاتور، بهتره بزنی به چاک.»
Arash
گاهی رهبری برابر است با تظاهر به اعتمادبهنفس.
Arash
شما را دعوت میکنم به بازکردن ذهن خود در برابر احتمالات جدید، بیایید آنقدر ادای این کار را در بیاوریم تا برایمان عادت شود. بیایید تصویری روشن از آینده را تجسم کنیم.
لازم نیست از شغل خود استعفا دهید. ولی ببینید چه چیزی میتواند حتا اندکی مسیر فعلی شما را تغییر دهد. شاید همینقدر کافی باشد که وقتی هر شب از سر کار برمیگردید، بگویید: «من برگشتم، کاری هست که انجام بدم؟» یک بار امتحان کنید. شاید کار خوبی از دستتان بر نیاید. شاید از این کار لذت نبرید. شما در قبال پول، حتا اگر پول زیادی نباشد، همین کار را میکنید. حالا سعی کنید طور دیگری به شغل خود نگاه کنید. چیزی را در زندگی خود بیابید که فوقالعاده و متفاوت است. مسیر آنرا دنبال کنید. داوطلب کار خیر شوید. حتا اگر در بدترین موقعیت ممکن هستید، باز هم امید هست. خودتان را به چالش بکشید. انتظارتان از خود را بالا ببرید. معیار موفقیتتان را دوباره تعیین کنید. برای خودتان فرصت بهوجود بیاورید. موقعیتتان را تغییر دهید.
همهی ما در کنار هم پیش میرویم. و مقصد چیزی فوقالعاده و خوب خواهد بود.
محمد
میخواهم شرکتها نهتنها به موفقیت مالی (که چیزی کاملاً طبیعی است) و خوشحالکردن کارمندان و مشتریان خود، بلکه به اثرِمثبتگذاشتن بر جهان هم توجه نشان دهند.
محمد
آن روز گرم در برکلی به این دلیل در خاطرم مانده است که فهمیدم سرمایهگذاری احساسی چه ارزش هنگفتی دارد. همیشه ته قلبتان میدانید آیا چیزی ارزش دنبالکردن را دارد یا نه، خودتان هم نمیدانید چطور اینرا میفهمید، ولی برایتان مهم هم نیست. هیچ موفقیتی تضمین نشده، ولی اگر واقعاً به کارتان علاقه نداشته باشید، شکست حتمی است.
رضا نون
در حقیقت، شکست بخشی ضروری از رشد است.
Mähi
خود را ضدضربهنشاندادن فایدهای ندارد. هیچکس عاری از خطا نیست و وقتی خود را اینطور نشان میدهید، هیچکس حرفتان را باور نخواهد کرد.
Mähi
ولی اگر فرصت تنها یک مجموعه از شرایط است، پس چرا باید منتظر جورشدنشرایط و هماهنگی ماه و ستارهها بمانیم؟ بهجای انتظار و پایکوبیدن در شکست، بهتر است پیش رفته و این مجموعه شرایط را خودمان ایجاد کنیم. اگر فرصت را خودتان بسازید، خودتان هم اولین کسی هستید که میتوانید از آن استفاده کنید.
akbar74
خلاقیت یک منبع تجدیدپذیر است. خودتان را هر روز به چالش بکشید. هر چقدر دوست دارید، به هر تعداد که دوست دارید، خلاقیت به خرج دهید؛ چرا که این منبع هیچوقت تمام نمیشود.
R.R
بهنظر من، همهی دوستانم ثروتمند بودند. احتمالاً آنها هم همین فکر را در مورد من میکردند، ولی گاهوبیگاه، خانوادهی من مجبور به درخواست کمکهای دولتی میشد. هنوز تکههای درشت پنیر دولتی را خوب به یاد دارم. خودم در مدرسه تحت برنامهی تغذیهی خانوادههای کمدرآمد بودم که خیلی هم خوب بود، چون دیگر به پول ناهار احتیاج نداشتم؛ ولی از لحاظ کارکردش بد بود. برای خرید ناهار، بیشتر دانشآموزان باید ژتونی میخریدند که سبز رنگ بود. برای خرید ناهار باید هفتهای یک بار به دفتر مخصوص این کار میرفتم و پنج تا ژتون خاکستری تحویل میگرفتم. وقتی بقیه میپرسیدند چرا رنگ ژتون من فرق دارد، ژتون سبز آنها را دست میانداختم. فکر میکنم اصلاً این شوخطبعی و جوکگفتن را برای غلبه بر تفاوتهای واضح زندگی خودمان بهوجود آوردم. حتا حاضر بودم دنبال یک تیشرت رالف لورن، به صندوق وسایل گمشده دستبرد بزنم ـ فقط چیزی میخواستم که متفاوت از شلوار لی و تیشرتی باشد که تقریباً همیشه تنم بود.
R.R
من نابغه نیستم، ولی همیشه به خودم ایمان داشتهام و بهعنوان یک انسان، این چیز خیلی مهمی است.
R.R
وقتی همهچیز خراب است و هیچچیز کار نمیکند، بهجای پافشاری روی چیزهایی که خراب هستند، باید دید چه چیزهایی هنوز کار میکنند و بر اساس آنها پیش رفت.
محمد
محدودیت باعث تحریک خلاقیت میشود.
محمد
اگر کارم مایهی خوشحالیام بود، میتوانستم برایش همهچیز را تحمل کنم.
محمد
بااینحال، وقتی همهچیز تمام شد، شغلی که مال من نبود دیگر به من تعلق داشت. با کمک فراوان اوان، موفق شدم بدون مدرک دانشگاهی، چه برسد یک مدرک عالیتر، این شغل را به دست بیاورم؛ نردبان ترقی را بالا نرفتم تا به آنجا برسم، و شکست هم در سابقهام کم نبود. من نمونهی درخشانی نبودم؛ اصلاً چیز خاصی نبودم. ولی در یک حوزه متخصص بودم: خلق فرصت برای خودم.
سوفی
حجم
۱۰۱۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۰۱۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۶۹,۰۰۰
۲۰,۷۰۰۷۰%
تومان