باید خریدارم شوی، تا من خریدارت شوم
وزجان و دل یارم شوی، تا عاشقزارت شوم
من نیستم چون دیگران، بازیچهی بازیگران
اول به دام آرم ترا، و آنگه گرفتارت شوم
مادربزرگ علی💝
آیینه صبح
داریم دلی، صافتر از سینهی صبح
در پاکی و روشنی، چو آیینهی صبح
پیکار حسود با من امروزی نیست
خفاش بود دشمن دیرینهی صبح
۱۳۴۱
مادربزرگ علی💝
سوزد مرا سازد مرا، در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا، بیگانه از خویشم کند
|ݐ.الف
یا درد و غمی که دادهای، بازش گیر
یا جان و دلی که بردهای، بازم ده
|ݐ.الف
کیم من، دردمندی، ناتوانی
اسیری، خستهای، افسرده جانی
plato
با دل روشن، در این ظلمت سرا افتادهام
نور مهتابم، که در ویرانهها افتادهام
|ݐ.الف
کیم من؟ آرزو گُم کردهای تنها و سرگردان
نه آرامی، نه امیدی، نه همدردی، نه همراهی
M.Mohammadi
در میان آشنایانم، ولی بیگانهام
mahdi_yar
امروز میخوری غم فردا و همچنان
فردا به خاطرت، غم فردای دیگر است
Hooryar
از آتش سودایت، دارم من و دارد دل
داغی که نمیبینی، دردی که نمیدانی
|ݐ.الف