بریدههایی از کتاب غرب غمزده
۳٫۵
(۴۵)
واقعاً عالیه دیگه. میتونی یه دوجین آدمو بکُشی، میتونی دو دوجین آدمو بکُشی و تا وقتی که بعدش پشیمونی، هنوز میتونی بری بهشت. ولی اگه کسی که میکُشی خودت باشی، نه. مستقیم میری جهنم.
1976
تو واقعاً خوبی آدمها رو میبینی کُلمَن. این کاریه که من قراره بکنم، ولی نمیکنم. من همیشه سرِ صفم تا سنگِ اولو پَرت کنم بزنم بهشون.
پرویز
همیشه بهترینهان که میرن جهنم. من با اینکه زدم کلهی بابای بینوا رو پکوندم، احتمالاً صاف برم بهشت. تا وقتی اعتراف میکنی جات تو بهشته. کاتولیک بودن اینش خوبه. میتونی با تیر کلهی باباتو بزنی و اصلاً هم مهم نباشه.
پرویز
من کشیشِ مزخرفیاَم، اینجوریاَم دیگه. آدمها که میآن یه چیزهایی علیهِ خدا میگن، امکان نداره بتونم ازش دفاع کنم و آره دیگه، مگه همین شرطِ اصلی کشیشبودن نیست؟
پرویز
موعظه در گذشته هیچوقت جواب نداده و الآن هم جواب نمیدهد.
Mohajerino
کُلمَن: همیشه بهترینهان که میرن جهنم. من با اینکه زدم کلهی بابای بینوا رو پکوندم، احتمالاً صاف برم بهشت. تا وقتی اعتراف میکنی جات تو بهشته. کاتولیک بودن اینش خوبه. میتونی با تیر کلهی باباتو بزنی و اصلاً هم مهم نباشه.
نازنین بنایی
واقعاً عالیه دیگه. میتونی یه دوجین آدمو بکُشی، میتونی دو دوجین آدمو بکُشی و تا وقتی که بعدش پشیمونی، هنوز میتونی بری بهشت. ولی اگه کسی که میکُشی خودت باشی، نه. مستقیم میری جهنم.
پرویز
واقعاً عالیه دیگه. میتونی یه دوجین آدمو بکُشی، میتونی دو دوجین آدمو بکُشی و تا وقتی که بعدش پشیمونی، هنوز میتونی بری بهشت. ولی اگه کسی که میکُشی خودت باشی، نه. مستقیم میری جهنم.
Mohajerino
وِلش: وَلین یهکم خسیسه تو پول خرج کردن.
کُلمَن: یهکم؟ خوکِ سوخته هم ببینه گُهشو میدزده
ماراتن
یا مسیح. اولی که اومدم اینجا، فکر میکردم لینِین جای قشنگیه، ولی نه. معلوم شد پایتختِ جنایتِ اروپای کوفتیه.
Mohajerino
هر زندگیای تیکههای خوب داره، حتی اگه این تیکهها فقط... دیدنِ رودخونهها باشه، یا سفررفتن، یا تو تلویزیون فوتبال تماشا کردن...
وَلین: (با سَر تأیید میکند) فوتبال، آره...
وِلش: یا امید به اینکه یکی عاشقت بشه.
Mohajerino
بعضیها فقط یههُل کوچولو لازم دارن.
elnaz_21
تامِ بینوا. ببین چهقدر سرد و دلگیره. تو فکر میکنی تو آب رفتنش جرئت میخواسته یا حماقت گِرلین؟
گِرلین: جرئت.
وِلش: که همون حماقته.
Mohajerino
خوب میدونم آدم با تیر بزنه تو کلهی باباش ضدیت با خداس، ولی یه توهینهایی هست که هیچجوره نمیشه بخشیدشون.
Mohajerino
خب این حرفِ قشنگیه آدم بزنه؟ من الآن این حرفو لازم دارم؟
کاربر ۱۵۷۳۷۸۶
کُلمَن: همیشه بهترینهان که میرن جهنم. من با اینکه زدم کلهی بابای بینوا رو پکوندم، احتمالاً صاف برم بهشت. تا وقتی اعتراف میکنی جات تو بهشته. کاتولیک بودن اینش خوبه. میتونی با تیر کلهی باباتو بزنی و اصلاً هم مهم نباشه.
ماراتن
وِلش: به من بگو کُلمَن، به من بگو، خواهش میکنم. به من بگو که تو از قصد باباتو با تیر نزدی. وای، همین الآن بهم بگو...
کُلمَن: میشه آروم بگیری؟ (مکث) معلومه که از قصد بابامو با تیر زدم.
(وِلش دوباره شروع میکند به آه و ناله کردن.)
من هر کی ازم ایراد بگیره، تحمل نمیکنم. «موهای من عینِ موهای یه بچهی مَسته.» من فقط موهامو شونه کرده بودم و هیچ اشکالی نداشتن ها! خودم هم خوب میدونم آدم با تیر بزنه تو کلهی باباش ضدیت با خداس، ولی یه توهینهایی هست که هیچجوره نمیشه بخشیدشون.
ماراتن
نه اصلاً. من آدمِ محکمی نیستم. دلیلش اینه که... حتی اگه آدمِ غمگینی چیزی باشی، یا آدمِ تنهایی چیزی باشی، باز هم وضعت خیلی بهتر از اونهاییه که زیرِ زمین یا تو دریاچه گم شدهن، چون... دستکم تو امکانشو داری که خوشحال بشی و حتی اگه امکانش خیلی هم کم باشه، بیشتر از امکانیه که اون مُردهها دارن. قضیه هم این نیست که بگی «هَه، من از تو بهترم»، نه، چون تو بلند مدت ممکنه معلوم شه نهایتاً زندگی تو خیلی بدتر از همهی اونها بوده و بهتر بود تو هم عینِ اونها مُرده بودی، درجا. ولی وقتی هنوز اینجایی دستکم احتمالِ خوشبختی هست و انگاری اون مُردهها هم اینو میدونن و خوشحالاَن برات که این امکانو داری. میگن «بخت یارت باشه.» (آهسته) بههرحال من که ماجرا رو اینشکلی میبینم.
نازنین بنایی
وِلش: من تا قبلِ اینکه بیام این منطقه دستم هم به این چیزها نخورده بود. این منطقه کاری میکنه آدم بیفته به الکل.
کُلمَن: گمونم آره، فقط بعضی آدمها بهاندازهی بقیه کاری کردن نمیخوان. بعضیها فقط یههُل کوچولو لازم دارن.
نازنین بنایی
خودم هم خوب میدونم آدم با تیر بزنه تو کلهی باباش ضدیت با خداس، ولی یه توهینهایی هست که هیچجوره نمیشه بخشیدشون.
hyimella
حجم
۶۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۶۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
قیمت:
۸۴,۰۰۰
۵۸,۸۰۰۳۰%
تومان