«شک دستوری» ، که از نظر دکارت موجب نفی حقیقیبودن هر آن چیزی میشود که نتوان به طور منطقی از مقدمات آشکار، «روشن و واضح» ، و درنتیجه فارغ از هرگونه شک ممکن استنتاج نمود، همه آن قواعد رفتاری را که نمیتوانستند به این ترتیب توجیه شوند از اعتبار ساقط میکرد
Havisht
مقصودگرایانه یا پراگماتیک[ ۵ ]تاریخ کاملترین شکل خود را به صورت تصور تشکیل جامعه از طریق یک قرارداد اجتماعی، ابتدا نزد هابز و سپس روسو، که از بسیاری جهات پیرو مستقیم دکارت بود، پیدا نمود.[
Havisht
برنامهریزی کند. اگر بر فرض محال، روزی کسی موفق به سازماندهی کامل چنین جامعهای شود، این جامعه دیگر ذهنهای متعدد را به کار نخواهد گرفت بلکه کاملاً به یک ذهن وابسته خواهد شد و، در این صورت، این جامعه مسلماً نمیتواند بسیار پیچیده باشد بلکه فوقالعاده ابتدایی خواهد بود و، درنتیجه، ذهنی که دانش و ارادهاش همهچیز را اداره میکند نیز بهزودی به ذهنی فوقالعاده ابتدایی بدل خواهد شد. اطلاعاتی که در برنامهریزی چنین نظمی دخالت خواهند داشت فقط آنهایی خواهند بود که این ذهن میشناسد و درک میکند، و از آنجایی که تنها یک ذهن امکان تصمیمگیری در خصوص عمل و بنابراین کسب تجربه را دارد، از تعامل ذهنهای متعدد که تنها عامل رشد ذهن است اثری نخواهد بود.
Mahan Mehravard
، فقط نتیجه نهادها و شیوههای عمل ابداعشده یا طراحیشده برای این منظور نبود، بلکه عمدتا نتیجه روندی بود که در آغاز به عنوان «رشد» و سپس به عنوان «تحول» توصیف میشد، در این روند
Havisht
در فصل اول کتاب سعی میکنم نشان دهم که بعضی دیدگاههای بسیار شایع علمی یا سیاسی تابع تصور خاصی از شکلگیری نهادهای اجتماعی هستند که من آن را «خردگرایی صنعگرایانه» مینامم؛ طبق این تصور همۀ نهادهای اجتماعی محصول طراحی عامدانه هستند، و باید اینطور باشند.
Havisht
سرخوردگی ناشی از ارزیابی مبالغهآمیز از تواناییهای خرد منجر به عکسالعمل شدید علیه کاربرد خرد انتزاعی و ستایش تواناییهای ارادۀ فردی میگردد،
طاها ربانی
انواع تعصبهای قومی، ناسیونالیستی و بنیادگراییهایی که در صحنۀ بینالمللی مشاهده میکنیم نمونههای بارزی از صنعگرایی هستند.
طاها ربانی
انسانوارانگارانه، هرگونه نظم مشاهدهشده در پدیدارها را ناشی از طرح ارادی یک ذهن متفکر میداند.
Havisht
موضوع بحث آنها همان چیزی است که بعضی از آنها آن را «علم قانونگذاری» یا اصول سیاست به مفهوم وسیع کلمه مینامیدند
Havisht
طغیان خردگرایانه علیه خرد، اگر از چنین تعبیری استفاده کنیم، معمولاً علیه خصلت انتزاعی اندیشه صورت میگیرد. اینکه هر اندیشهای بهناچار باید به درجات مختلف انتزاعی باشد و بنابراین اندیشه هرگز نمیتواند به خودی خود، به طورکامل، موجب انجام عملی شود، درخلال این طغیان نادیده گرفته میشود.
طاها ربانی