بریدههایی از کتاب آتش بدون دود (جلد چهارم از مجموعه هفت جلدی)
۴٫۳
(۱۳)
چه شده؟ کجایت درد میکند؟
_ فکرم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
چیزی شبیهِ شادی از انتهای رودخانهٔ روحم میگذشت.
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
انسان، اگر گهگاه، با تمامی نیروی خود زار نزند، انسان نیست، سنگ است.
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
اگر طوقِ عشق را بر گردنِ آسمان بیاویزند
آسمان خواهدلرزید، و صبر نخواهدکرد این درد را.
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
دختر سیاسی، بهتر از پسر سیاسیست. مردان، اِنگار که برای حضور در معرکهٔ سیاست به دنیا میآیند؛ امّا زنان، بر این میدان منّت میگذارند که پا در آن مینهند. هر جا زنی هست که بهخاطر عدالت میجنگد، آنجا عِطری پیچیدهاست شیرین و شورانگیز و بهشتی.
•° زهــــرا °•
لحظههای عظیم، متعلّق به رؤیا نیستند. میآیند، میرسند، تو را حرکت میدهند، تو را در درونِ خود جای میدهند، و آنگاه تو میمانی و آنچه به دست آوردهیی، یا کوتاهی کردهیی و به دست نیاوردهیی.
Shaker
بزرگترین حرفهای دنیا را در کوچکترین چاپخانههای دنیا هم میشود چاپ کرد. کو آن بزرگمرد که آن حرفِ بزرگ را بزند و پای آن حرف هم بماند؟
•° زهــــرا °•
آلنی میگوید: هرکدام از ما که در طول زندگیمان، فقط یک بچّه را از مرگ حتمی نجات بدهیم، تمامِ دین خود را به زمین و آسمان دادهییم
درّین
دردِ نرسیدن به قُلّه از آنِ کسانیست که اهل صعودند. رنجِ غرقشدن از آنِ کسیست که دل به دریا سپردهاست. مدّعیان پُرمدّعا از آنرو میتوانند همهٔ مبارزان و مؤمنان و معتقدان را مورد تهاجم و بیحرمتی قرار بدهند و خودْ برکنارِ از تهاجمِ دیگران بمانند، که هرگز در مخاطره نبودهاند، اهل میدان نبودهاند، مردِ اقدام نبودهاند.
Shaker
تاریخ نشان داده که زور، حاکمِ یکروزه است، قدرت فرمانروای هزارساله. زور از پوکی مغز برمیخیزد، قدرت از تفکّر. زور از ضعف و ذلّت سرچشمه میگیرد، قدرت از طهارت و توانایی. قدرت حق است، زور ناحق. حکومتها، یا به عقل و طهارت و حق تکیه میکنند یا به قتل و شکنجه و نامردی؛ یعنی یا به قدرت، یا به زور. زورمدارانشان، با کَلک میآیند با خجلت میروند، قدرتمندانشان با مَحَبّت میآیند و هرگز نمیروند. یادشان باقی میماند _مثل آسمان، مثل روح. یزید میرود، علی میماند. یادتان باشد.
saqqa
سراسر کوهستان عشق را درنَوَردیدم
چه دشوار است، و کیست که بتواند تحمّل کند این درد را؟
اگر طوقِ عشق را بر گردنِ آسمان بیاویزند
آسمان خواهدلرزید، و صبر نخواهدکرد این درد را.
کاربر ۸۸۵۲۲۹۷
میخواهمش _آنطور که هست، نه آنطور که ای کاش میبود.
درّین
من، در همین دورانِ کوتاه عمرم، در حوزهها و حُجرهها، مثل تو بسیار دیدهام. نامشان را به دوش میکشند، هِنهِنکنان، تا به قُلّهاش برسانند. مگر میشود آلنی؟ مردانی چون تو باید از نامونشان خالی شوند تا بتوانند بهآسودگی کار کنند و بجنگند و نترسند و هر لحظه، چُرتکه نیندازند.
•° زهــــرا °•
جوان، اشتباه میکند و جهان را به پیش میراند.
پیر، خطا نمیکند و دنیا را به سوی بازماندن میکشاند.
•° زهــــرا °•
مَرد، یا به شکم خودش فکر میکند یا به گرسنگیِ دنیا.
_ آنکه فقط به شکم خودش فکر میکند هم، به اعتقاد تو، مَرد است؟
•° زهــــرا °•
دردِ روح تو را تنها عرفان شفا میبخشد. یعنی، نه آنکه ازمیان ببرد، نه آنکه کم کند، نه آنکه تسکین بدهد. نه… عرفان، جاییست که درد روح تو آنجا باقی میشود، میماند، رشد میکند _بیآنکه تو را لِه کند و ازمیان ببرد. شفا، برای عارف، در دوامِ درد است نه محو درد.
Shaker
تو هماکنون هماکنون هماکنون برخواهیخاست، و کاری خواهیکرد که ارزش تبدیلشدن به عظیمترین خاطرات را داشتهباشد، و باز، فردا، برخواهیخاست، و فردا…
Shaker
هرگز هیچ لحظهیی، عظیمتر از آن لحظه که میآید نیست. لحظههای بزرگ میآیند، امّا به گذشته نمیروند. هیچ لحظهٔ بزرگی متعلّق به گورستان نیست. لحظهها به ما میرسند، ما را درمیان میگیرند، اندکی نزد ما درنگ میکنند، اگر لیاقت بهرهگیریِ شرافتمندانه از آنها را داشتهباشیم به دادمان میرسند، و اگر نداشتهباشیم، طبق قانون طبیعیِ لحظههای بزرگ، واپس مینشینند _برای مدّتها.
Shaker
برای آنکه بتوانی در خدمتِ این مردم باشی، در نخستین قدم، باید بتوانی با این مردم باشی؛ باید بتوانی سادگیشان، کمسوادیشان، بَدزبانیشان، بوی تَنشان، بوی دهانشان، بوی عرقشان، پینهٔ دستهایشان، و همهچیزشان را بخواهی؛ نه آنکه تحمّل کنی، بِ_خوا_هی؛
درّین
آنها دانستند، باز، که دولت جایی نمیخوابد که نَم داشتهباشد و کمردرد بگیرد. کمردرد، دردِ رعیّت است و حقّ تاریخی رعیّت.
درّین
حجم
۲۲۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۲۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان