بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادر | صفحه ۲۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مادر

بریده‌هایی از کتاب مادر

۴٫۲
(۴۱)
«تو خیلی خوب حرف می‌زنی ولی نمی‌تونی در دل‌ها تأثیر بگذاری. باید جرقه را به اعماق قلب‌ها رها کرد. تو نمی‌توانی با عقل در مردم نفوذ کنی چون این کفش برای پاهای آن‌ها بسیار ظریف و تنگه. پاشون تو این کفش نمی‌ره و اگر هم بره زود پاره می‌شه! همین!»
Naarvanam
«رفقا، به شما پیشنهاد می‌کنم دست از کار بکشید و تا وقتی که مدیر از کسر یک کوپک از دستمزد ما صرف‌نظر نکرده، کار نکنید...» هیجان بیشتر شد: «تو ما رو احمق فرض کردی؟» ـ یعنی اعتصاب کنیم؟ ـ آن هم برای یک کوپک؟ ـ همه ما رو بیرون می‌کنن. ـ آن وقت کارگر دیگه‌ای به جای ما استخدام می‌کنن! ـ کارگرهای خائن رو به کار می‌گیرن!
Naarvanam
رفقا! وقت آن است که با نیرویی عظیم مقاومت کنیم و از خود دفاع نماییم. باید بفهمیم که هیچ‌کس جز خود ما به ما کمک نمی‌کند و اگر بخواهیم دشمن را مغلوب کنیم باید شعارمان این باشد: همه برای یکی و یکی برای همه!
Naarvanam
ما تا وقتی که خود را مددکار و یاری‌دهنده به هم حس نکنیم و تا به صورت یک خانواده دوست و متحد درنیاییم که با عشق به مبارزه برای کسب حقوق به‌هم پیوسته شده‌اند، نصیب بهتری از زندگی نخواهیم داشت.
Naarvanam
چه مردم ساده‌ای هستند! چه خوبه که همه آدم‌ها ساده و بی‌ریا باشند!
Naarvanam
«باید هم همین طور باشه! ما همه در رنج و مرارت هستیم، درست مثل اینکه در پوست دیگه‌ای باشیم؛ پوستی که با اون نفس می‌کشیم و برای ما مثلِ لباس می‌مونه. غم و غصه ما رو احاطه کرده... غصه استنشاق می‌کنیم و جامه اندوه بر تن می‌کنیم... و این به خود بالیدن نداره. همه که چشم‌هاشون بسته نیست. البته کسانی هم هستند که خودشون چشم‌هاشون رو می‌بندن! بله، این طوره دیگه! وقتی آدم احمق باشه چاره‌ای جز درد کشیدن و تحمل رنج نداره...»
Naarvanam
«باید از چیزی که هست صحبت کرد و نسبت به آنچه که خواهد بود چیزی نمی‌دانم. وقتی آدم‌ها از جور و ستم آزاد شدن خودشان می‌فهمند که چه کاری بهتر است و همان را انجام می‌دهند. در کله‌اش چیزهایی که نمی‌خواسته به زور کرده‌اند! دیگر بسه! حالا باید خودش مطالعه کنه! شاید بخواد همه اون‌ها رو دور بریزه چون می‌بینه همه چیز رو به علیه او به کار بردند. مثل خدای کلیسا را! وظیفه شما اینه که به اون کتاب بدین، خودش می‌خونه و می‌فهمه، همین!»
Naarvanam
درسته! پس خدا در قلب و در عقله، نه در کلیسا. چون کلیسا مقبره خداست! و تمام رنج و بدبختی بشر به خاطر اینه که ما را از خودمان جدا کردند! عقل، قلب رو عقب زده.
Naarvanam
«چون من راننده هستم مثل یک راننده با تو حرف می‌زنم. خدا مثل آتشه؛ کلیساها رو نورانی می‌کنه ولی خود کلیسا رو بنا نمی‌کنه... جای اون در قلبه. در کتاب مقدس آمده که: خدا کلمه است و کلمه روح است.»
Naarvanam
صبر کن! حضرت مسیح ضعف داشت... و می‌گفت این جام شهامت را از من دور کن! او قیصر روم را قبول داشت. در صورتی که خدا نباید سلطه یک فردی را بر سایر افراد به رسمیت بشناسه. چون قادر مطلق فقط خداست. خدا روح خودش رو به قیمت الهی و قسمت بشری تقسیم نکرد... ولی مسیح دادوستد رو قبول داشت و ازدواج رو هم...
Naarvanam
«یک مکان مقدس هیچ وقت نباید خالی بمونه. روح ما مکانی‌ست دردناک، جایی که خدا در آن منزل داره و اگه خدا این منزل را ترک کنه جراحتی به روح وارد می‌شه، حقیقت امر اینه پاول! باید ایمان و اعتقادی جدید ایجاد کرد... باید خدای دیگه‌ای آفرید، خدایی که دوست آدم‌ها باشه!»
Naarvanam
ریبین فریاد زد: «می‌بینی پاول، باید از قلب شروع کرد نه از مغز چون قلب ناحیه‌ای‌ست که هرگز چیز دیگری در آن نمی‌روید.» پاول با لحن مطمئنی گفت: «تنها عقل است که آدم را آزاد خواهد کرد!» ریبین با لجاجت ادامه داد: «عقل نیروبخش نیست! این قلب است که نیرو می‌دهد، نه مغز!»
Naarvanam
«بله، درسته. آن‌ها حتی خدا را هم برای ما عوض کردن. دشمنان ما هر چه که دارن علیه ما به کار می‌گیرن. مادر به خاطر داشته باش که خدا آدمو مثل خودش آفریده، پس خدا هم به بشر شباهت داره. ولی ما حالا دیگه به خدا شباهت نداریم بلکه شبیه حیوانات وحشی شدیم!... در کلیسا به جای او مترسکی را به ما نشان می‌دهند... بله مادر، باید شکل خدا رو تغییر داد و تطهیرش کرد. به تن خدا جامه‌هایی از دروغ و بهتان پوشانده‌اند و صورتش را مثله کرده‌اند تا روح ما را بکشند!»
Naarvanam
«من از خدای مهربون و بخشنده‌ای که شما به اون اعتقاد دارید حرف نمی‌زنم. بلکه مقصودم اون خدایی بود که کشیش‌ها مثل چماق بالای سرمان نگه داشتن و ما رو با اون تهدید می‌کنن و به نام اون قصد دارن همه مردم رو مجبور کنن تا از اراده ظالمانه چند نفر اطاعت کنن.»
Naarvanam
«ولی آخه پیرزنی مثل من، اگه شماها خدا رو از او بگیرید، موقع ناراحتی و غم و غصه به کی توکل کنه؟»
Naarvanam
پس به عقیده تو برای فریب دادن ما از مفهوم خدا هم سوء استفاده کردند؟ پس اگه این طور باشه مذهب، مذهب واقعی نیست...!
Naarvanam
«نه، جریان زندگی خوبه. می‌بینین که همین زندگی شما رو با قلب باز به خانه من آورده. او ما را که در تمام مدت عمرمون کار می‌کنیم، با هم متحد می‌کنه و زمانی فرا می‌رسه که همه با هم متحد شویم! البته زندگی نسبت به ما بی‌رحم و خشن است ولی همین زندگی‌ست که چشم‌های ما را باز و معنی تلخ خود را بر ما آشکار کرده و هم اوست که راه را به ما نشان می‌دهد...»
Naarvanam
مطالبی هم در اون بود که من متوجه نشدم. بله دیگه وقتی که کسی پرحرفی می‌کنه خیلی از حرف‌هاش بی‌معنی می‌شه.
Naarvanam
«توی دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟ به خود من آن‌قدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمی‌رنجم. وقتی نمی‌توانم عکس‌العملی نشون بدم چه کار باید بکنم. رنجیدن مانع از این می‌شه که آدم کارش رو انجام بده. و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف می‌شه. زندگی همینه دیگه! من اول‌ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ می‌شد ولی بعدآ که خوب فکرش رو کردم دیدم که همه اون‌ها دل شکسته‌اند؛ هر کس می‌ترسه که از همسایه‌اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دستِ پیش بگیره تا پس نیفته. آره مادرجون زندگی اینه!»
Naarvanam
«توی دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟ به خود من آن‌قدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمی‌رنجم. وقتی نمی‌توانم عکس‌العملی نشون بدم چه کار باید بکنم. رنجیدن مانع از این می‌شه که آدم کارش رو انجام بده. و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف می‌شه. زندگی همینه دیگه! من اول‌ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ می‌شد ولی بعدآ که خوب فکرش رو کردم دیدم که همه اون‌ها دل شکسته‌اند؛ هر کس می‌ترسه که از همسایه‌اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دستِ پیش بگیره تا پس نیفته. آره مادرجون زندگی اینه!»
Naarvanam

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰
۳۰%
تومان