- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب مادر
- بریدهها
بریدههایی از کتاب مادر
۴٫۳
(۳۹)
پلاگه ساکت ماند و در حالی که از دیدن این منظره که جوانان درستکار و با هوش را به زندان میبردند سخت متأثر شده بود، بدون اینکه خودش متوجه باشد، نسبت به آنها مهر مادری پیدا میکرد و از شنیدن حرفهای توبیخآمیز که در مورد رؤسا گفته میشد خوشحال بود
Naarvanam
«از قرار معلوم گرفتن دزدها فایدهاش کمتره؛ به این جهت آدمهای درستکار رو میگیرن!...»
Naarvanam
رؤسا گمون میکنن پاچه یک نفر رو که گرفتن دیگه موضوع ختم میشه! اما نتیجهاش این میشه که اگه ده نفر رو بزنن، صد نفر به خشم میآن! وقتی که آدم میخواد به تشکیل مردم دست بزنه باید بااحتیاط باشه، مردم مدت مدیدی تحمل میکنن ولی یک روز منفجر میشن!»
Naarvanam
سابقآ اشخاص رو به علت دزدی حبس میکردن حالا برای اینکه حقیقتو میگن به زندون میاندازن.
Naarvanam
«آدم وقتی به فکر نزدیکان خودشه کسانی رو که پشت سر او هستند نمیبینه.»
Naarvanam
اون وقت ژاندارمها شروع میکنن به از بین بردن مردم. چون دوست دارن که مردم را بدرند. آنقدر که از اونها جز گرد و غبار چیزی به جا نمونه!»
Naarvanam
ولی نباید به این امید باشین. هزاران سال برای جمع کردن نیروهاشون وقت صرف شده... میخهای بیشماری در قلب ما فرو کردن، چهطور ممکنه که ما در یک لحظه با هم متحد شویم؟ باید اول آهنی رو که در دلهامون فرو رفته به کمک هم درآوریم. این آهنهای خلیده مانع میشه که دلهای ما به هم بپیونده و به شکل تودهای متراکم در بیاد.
Naarvanam
میدونم، مدیر به ژاندارمها دستور داده و اونها هم ریختن توی خونه و پاول رو دستگیر کردن! آه! اینها همه با هم همدستند! عدهای به دوشیدن مردم مشغولند و عدهای هم شاخهایش را نگه میدارند.»
Naarvanam
در سینهاش خشم و غضب نسبت به کسانی که پسری را از مادرش به جرم حقیقتجویی جدا میکردند همچون کلافی سیاه درهم میپیچید.
Naarvanam
«تو خیلی خوب حرف میزنی ولی نمیتونی در دلها تأثیر بگذاری. باید جرقه را به اعماق قلبها رها کرد. تو نمیتوانی با عقل در مردم نفوذ کنی چون این کفش برای پاهای آنها بسیار ظریف و تنگه. پاشون تو این کفش نمیره و اگر هم بره زود پاره میشه! همین!»
Naarvanam
«رفقا، به شما پیشنهاد میکنم دست از کار بکشید و تا وقتی که مدیر از کسر یک کوپک از دستمزد ما صرفنظر نکرده، کار نکنید...»
هیجان بیشتر شد: «تو ما رو احمق فرض کردی؟»
ـ یعنی اعتصاب کنیم؟
ـ آن هم برای یک کوپک؟
ـ همه ما رو بیرون میکنن.
ـ آن وقت کارگر دیگهای به جای ما استخدام میکنن!
ـ کارگرهای خائن رو به کار میگیرن!
Naarvanam
رفقا! وقت آن است که با نیرویی عظیم مقاومت کنیم و از خود دفاع نماییم. باید بفهمیم که هیچکس جز خود ما به ما کمک نمیکند و اگر بخواهیم دشمن را مغلوب کنیم باید شعارمان این باشد: همه برای یکی و یکی برای همه!
Naarvanam
ما تا وقتی که خود را مددکار و یاریدهنده به هم حس نکنیم و تا به صورت یک خانواده دوست و متحد درنیاییم که با عشق به مبارزه برای کسب حقوق بههم پیوسته شدهاند، نصیب بهتری از زندگی نخواهیم داشت.
Naarvanam
چه مردم سادهای هستند! چه خوبه که همه آدمها ساده و بیریا باشند!
Naarvanam
«باید هم همین طور باشه! ما همه در رنج و مرارت هستیم، درست مثل اینکه در پوست دیگهای باشیم؛ پوستی که با اون نفس میکشیم و برای ما مثلِ لباس میمونه. غم و غصه ما رو احاطه کرده... غصه استنشاق میکنیم و جامه اندوه بر تن میکنیم... و این به خود بالیدن نداره. همه که چشمهاشون بسته نیست. البته کسانی هم هستند که خودشون چشمهاشون رو میبندن! بله، این طوره دیگه! وقتی آدم احمق باشه چارهای جز درد کشیدن و تحمل رنج نداره...»
Naarvanam
«باید از چیزی که هست صحبت کرد و نسبت به آنچه که خواهد بود چیزی نمیدانم. وقتی آدمها از جور و ستم آزاد شدن خودشان میفهمند که چه کاری بهتر است و همان را انجام میدهند. در کلهاش چیزهایی که نمیخواسته به زور کردهاند! دیگر بسه! حالا باید خودش مطالعه کنه! شاید بخواد همه اونها رو دور بریزه چون میبینه همه چیز رو به علیه او به کار بردند. مثل خدای کلیسا را! وظیفه شما اینه که به اون کتاب بدین، خودش میخونه و میفهمه، همین!»
Naarvanam
درسته! پس خدا در قلب و در عقله، نه در کلیسا. چون کلیسا مقبره خداست! و تمام رنج و بدبختی بشر به خاطر اینه که ما را از خودمان جدا کردند! عقل، قلب رو عقب زده.
Naarvanam
«چون من راننده هستم مثل یک راننده با تو حرف میزنم. خدا مثل آتشه؛ کلیساها رو نورانی میکنه ولی خود کلیسا رو بنا نمیکنه... جای اون در قلبه. در کتاب مقدس آمده که: خدا کلمه است و کلمه روح است.»
Naarvanam
صبر کن! حضرت مسیح ضعف داشت... و میگفت این جام شهامت را از من دور کن! او قیصر روم را قبول داشت. در صورتی که خدا نباید سلطه یک فردی را بر سایر افراد به رسمیت بشناسه. چون قادر مطلق فقط خداست. خدا روح خودش رو به قیمت الهی و قسمت بشری تقسیم نکرد... ولی مسیح دادوستد رو قبول داشت و ازدواج رو هم...
Naarvanam
«یک مکان مقدس هیچ وقت نباید خالی بمونه. روح ما مکانیست دردناک، جایی که خدا در آن منزل داره و اگه خدا این منزل را ترک کنه جراحتی به روح وارد میشه، حقیقت امر اینه پاول! باید ایمان و اعتقادی جدید ایجاد کرد... باید خدای دیگهای آفرید، خدایی که دوست آدمها باشه!»
Naarvanam
حجم
۳۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
حجم
۳۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
تومان