بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادر | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مادر

بریده‌هایی از کتاب مادر

۴٫۲
(۴۱)
«و بدین ترتیب به همه مردم ظلم می‌کنن. فقط و فقط برای اینکه هیزم خانه و اثاثیه و سیم و زر و کاغذ پاره‌های بی‌فاید خود و تموم این چیزهای پوچ و پست رو که مایه اقتدار اون‌ها نسبت به همنوع‌شان هست حفظ کنن؛ برای حفظ خودشون نیست که مردم را به قتل می‌رسونن و جان‌ها رو مثله می‌سازن بلکه برای دفاع از مالکیت‌شون هست.»
Naarvanam
«مادرجان، جنایت اینه! قتل فجیع میلیون‌ها بشر، قتل روح! می‌فهمی؟ روح آدمی رو می‌کشند! فرق بین دشمنان ما و ما را می‌بینی: وقتی که یکی از ما انسانی رو می‌زنه از این عمل شرمسار و بیزاره و رنج می‌بره و دلش از این کار به هم می‌خوره! ولی در عوض آن‌ها هزاران هزار آدم رو در کمال بی‌رحمی می‌کشند بدون اینکه چند ششون بشه!...
Naarvanam
می‌بینی چه طور مردم را بر ضد همدیگر برانگیخته‌اند! خواهی نخواهی آدم مجبوره که بزنه. اونم کسی رو که به اندازه خودش از حقوق اجتماعی محروم شده و از خودش بدبخت‌تره چون که نادانه... مأموران، ژاندارم‌ها، جاسوس‌ها همه‌شون در نظر ما دشمنند ولی با وجود این آدم‌هایی هستند مثل ما. آن‌ها را هم استثمار می‌کنن و بدین ترتیب مردم رو به جان همدیگه انداختند و با حماقت و ترس کورشان کردند و دست و پاشون رو بستند. اون‌ها رو له می‌کنن و به وسیله اشخاصی مثل خودشون نابودشون می‌کنن. مردمو به تفنگ و چماق و سنگ تبدیل کردند و اسم این کار رو تمدن می‌گذارن! دولت و کشور اینه...
Naarvanam
بهترین آدم‌ها آزادترین ایشان هستند و زیبایی در وجودشان بیشتر است! کسانی که چنین زندگی دارند با عظمت خواهند بود...»
Naarvanam
تمثالش به حد اعلی ستوده خواهد شد زیرا برای مردم آزاد، ارتقا به مدارج عالی میسر است. آن‌گاه انسان در آزادی و مساوات به‌خاطر زیبایی زندگی خواهد کرد و بهترین افراد کسانی خواهند بود که بهتر بتوانند دنیا را در دل خود ببوسند و آن‌ها را بیشتر از دیگران دوست بدارند. بهترین آدم‌ها آزادترین ایشان هستند و زیبایی در وجودشان بیشتر است! کسانی که چنین زندگی دارند با عظمت خواهند بود...»
Naarvanam
تمثالش به حد اعلی ستوده خواهد شد زیرا برای مردم آزاد، ارتقا به مدارج عالی میسر است. آن‌گاه انسان در آزادی و مساوات به‌خاطر زیبایی زندگی خواهد کرد و بهترین افراد کسانی خواهند بود که بهتر بتوانند دنیا را در دل خود ببوسند و آن‌ها را بیشتر از دیگران دوست بدارند. بهترین آدم‌ها آزادترین ایشان هستند و زیبایی در وجودشان بیشتر است! کسانی که چنین زندگی دارند با عظمت خواهند بود...»
Naarvanam
«می‌دانم، زمانی می‌رسد که مردم با حس تمجید به همدیگر نگاه کنند و هر کدام از آن‌ها در چشم دیگران همچون ستاره‌ای بدرخشد و هر فردی به گفتار همنوعش چنان گوش دهد که گویی صدایش موسیقی است. روی زمین مردمانی آزاد خواهند بود؛ مردمانی که به علت آزادیشان بزرگند. با قلبی عاری از کینه و حسد راه خواهند رفت و دیگر در نهاد هیچ کس بدجنسی وجود نخواهد داشت. آن وقت دیگر زندگی، زندگی نخواهد بود بلکه نیایشی است نسبت به بشر.
Naarvanam
وقتی آدم می‌خواد جلو بره باید با خودش مبارزه کنه. باید بتونه همه چیز رو حتی عواطفش رو فدا کنه... فدا کردن زندگی خود در راه مرام و عقیده و مردن به خاطر آن دشوار نیست بلکه باید بیش از آن هم فداکنی حتی عزیزترین چیزهای زندگی‌ات را و آن وقت آنچه از همه عزیزتره یعنی حقیقت، بالقوه در تو رشد خواهد کرد!
Naarvanam
وقتی آدم می‌خواد جلو بره باید با خودش مبارزه کنه. باید بتونه همه چیز رو حتی عواطفش رو فدا کنه... فدا کردن زندگی خود در راه مرام و عقیده و مردن به خاطر آن دشوار نیست بلکه باید بیش از آن هم فداکنی حتی عزیزترین چیزهای زندگی‌ات را و آن وقت آنچه از همه عزیزتره یعنی حقیقت، بالقوه در تو رشد خواهد کرد!
Naarvanam
اربابان ما صدها و هزاران نفر از ما رو به قتل می‌رسونن. این عمل به من حق می‌ده که دستمو بالا برده و بر سر دشمنی بکوبم که به مقابله با من آمده و برای زندگی من زیان بارتره. می‌دونم که خون دشمنانم حاصل خیز نیست و بی‌آنکه اثری بر جای بذاره از بین می‌ره چونکه گندیده‌ست، اما موقعی که خون ما همچون باران تندی زمین را آبیاری کنه حقیقت به قوت رشد پیدا می‌کنه، منم این نکته رو می‌دونم! اما اگه ببینم که کشتن ضرورت داره، می‌کشم و مسئولیت جنایتم رو به عهده می‌گیرم! چونکه در این صورت فقط برای خودم حرف می‌زنم و گناهم با من می‌میره و حتی یک لکه از آن دامن آینده رو آلوده نمی‌کنه و هیچ کس را به جز خود من چرکین نمی‌سازه.»
Naarvanam
کسی را که مانع جریان زندگی‌ست و دیگران را برای کسب عزت و آسایش خودش می‌فروشد باید معدوم ساخت. اگه سر راه مردم عادل، یهودایی پیدا بشه که برای خیانت منتظر اون‌ها باشه، اگر اونو نابود نکنم خودم نیز خائنم...
Naarvanam
«می‌دونین؟ باز هم دردهای زیادی در پس‌انداز مردم وجود داره، دست‌های طماعی باز خون زیادی از اون‌ها می‌گیرن... اما همه این‌ها، همه درد و خون من در مقابل آنچه در وجودم و در مغز و استخوان‌هایم دارم فدیه ناچیزی‌ست. از همین حالا مانند ستاره‌ای از پرتو سرشارم... همه چیز را تحمل می‌کنم... در مقابل هر چیز طاقت می‌آورم، چون در نهاد من نوعی شادی است که هیچ کس و هیچ چیز هرگز قادر به کشتن آن نیست! و این شادی نیروی منه!»
Naarvanam
ـ چه خوابیده باشم، چه هر جای دیگه برم صدای این ناقوس را می‌شنوم و از شنیدن آن شاد می‌شم. می‌دونم زمین از تحمل ظلم و درد خسته شده و صدایی از اون بلند می‌شه؛ مثل اینکه به صدای ناقوس جواب می‌ده تا به خورشید تازه‌ای که در سینه بشر طلوع می‌کنه خیرمقدم بگه.
Naarvanam
اما ناگهان مردی پیدا می‌شه که زندگی را با مشعل عقل فروزان می‌سازد و فریاد می‌زند: «اوهوی حشرات بیچاره گمراه! وقت آن است که بفهمید منافع همه شما یکی است و هرکس حق زندگی و رشد دارد! این مردی که فریاد می‌کنه تک و تنهاست و بدین جهت که با صدای بلند داد می‌زند. دوست لازم داره، خود را تنها و محزون می‌بینه و سردشه و به صلای او تمام دل‌ها به یکدیگر می‌پیوندن و یکی می‌شن و دلی بسیار بزرگ، نیرومند و عمیق و حساس تشکیل می‌دن که مانند ناقوسی از نقره است... و این ناقوس به ما می‌گه که مردم همه کشورها متحد شوید و به صورت یک خانواده درآیید! محبت، مادر زندگی ست نه کینه. رفقا، من از حالا صدای این ناقوس را می‌شنوم!»
Naarvanam
آندره جواب داد: «مادرجان، باید همین طور باشه، علتش اینه که قلب تازه‌ای در زندگی رشد می‌کنه. تمام دل‌ها در اثر اختلافات منافع در هم شکسته، حرص کورکورانه آن‌ها را جویده و حسد آن‌ها را گزیده است و پر از زخم و جراحت چرکین و دروغ و جبن هستند... مردم همه بیمارند و از زندگی می‌ترسند. گویی که در مه سرگردانند... هر کس جز از درد خود اطلاع نداره
Naarvanam
مادر جواب داد: «همه چیز عوض شده! غصه غیر از غصه‌های سابقه و خوشحالی هم غیر از خوشحالی‌های گذشته... دیگه اونی که منو زنده نگه‌می‌داره نمی‌شناسم و به اون پی نمی‌برم و با حرف هیچ چیز رو نمی‌تونم بیان کنم!»
Naarvanam
اشک روی صورت مادر روان بود اما این اشک‌ها ابدآ تلخی نداشت. با شرمندگی در حالی که آن‌ها را پاک می‌کرد گفت: «زن‌ها از گریه کردن خوششون میاد.. همون‌طوری که از غصه گریه می‌کنن از شادی هم اشک می‌ریزن!»
Naarvanam
آن دو مرد یکدیگر را در آغوش کشیدند. برای یک لحظه آن دو بدن یک روح بیشتر نداشتند؛ روحی که از محبتی پر حرارت می‌سوخت.
Naarvanam
ـ آدم هر حرفی که داشته باشد باید همیشه با متانت بیان کنه. ـ با مادرت؟ ـ با همه کس! به مهر یا محبتی که جلوی منو بگیره و پای‌بند من بشه احتیاج ندارم... ـ عجب قهرمانی! دماغتو پاک کن اون وقت برو این حرف رو با ساشنکا بزن... حقش بود با او این‌طور صحبت می‌کردی. ـ همین طوری صحبت کردم! ـ به همین سختی؟ دروغه! با او به صدایی گرم، دلنواز حرف می‌زنی... حرفات رو نشنیدم اما می‌دونم! در عوض جلو مادرت شجاعت نشون می‌دی... غیر از اینه؟ پس بفهم حیوون، شجاعت تو هیچ ارزشی نداره.
Naarvanam
«بعضی از محبت‌ها مانع زندگی آدم می‌شه.»
Naarvanam

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰
۳۰%
تومان