- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب مادر
- بریدهها
بریدههایی از کتاب مادر
۴٫۲
(۴۱)
«ما به نام خداوند جدیدی برخاستهایم. خداوند نور و حقیقت، خداوند عقل و نیکی! رفقا! ما به جهاد میرویم که راه طولانی و سختی خواهد بود! هدف دور است اما تاجهای خار نزدیک! کسانی که مُنکر نیروی حقیقت هستند؛ کسانی که شهامت ندارند از آن تا پای مرگ دفاع کنند، کسانی که اعتماد به نفس ندارند و از رنج میترسند دنبال این کار نیابند! ما فقط کسانی را میخواهیم که به موفقیت ما باور دارند. آنهایی که هدف ما را نمیبینند نباید دنبال ما بیایند زیرا غم و رنج در انتظارشان هست. رفقا صفوف خود را فشرده کنید! پاینده باد اول ماه مه، زنده باد جشن مردمان آزاد!»
Naarvanam
پاول ادامه میداد: «زنده باد توده مظلوم، زنده باد آزادی!»
Naarvanam
پاول فریاد زد: «زنده باد طبقه کارگر!»
صدها صدا با ندای رسایی به او جواب دادند.
ـ رفقا، زنده باد حزب! پاینده باد آزادی مردم روس!
Naarvanam
رفقا، ما تصمیم گرفتهایم امروز آشکارا اعلام کنیم که کی هستیم. امروز ما پرچممان یعنی پرچم عقل و حقیقت و آزادی را به اهتزاز در میآوریم.
Naarvanam
برادران! زمان آن فرا رسیده که این زندگی پر از حرص و خاموشی و کینه، این زندگی سراسر ظلم، این زندگی را که در آن جایگاهی نداریم کنار بگذاریم.
Naarvanam
«نه، نباید جوانها رو کنار زد! اونها از ما عاقلترن. جرأتشون بیشتره! در مورد کسر یک کوپک برای مرداب کی مداخله کرد؟ اونها! نباید فراموش کرد! اونهارو برای این موضوع به زندان انداختن... اما همه از شهامتشون استفاده کردن!»
Naarvanam
«نه، نباید جوانها رو کنار زد! اونها از ما عاقلترن. جرأتشون بیشتره! در مورد کسر یک کوپک برای مرداب کی مداخله کرد؟ اونها! نباید فراموش کرد! اونهارو برای این موضوع به زندان انداختن... اما همه از شهامتشون استفاده کردن!»
Naarvanam
«کارگران خارجی قبلا به این حقیقت ساده پی بردن و حالا در این روز روشن اول ماه مه با یکدیگر پیمان میبندن. از کارشون دست میکشن و به کوچهها و خیابانها میآن تا همدیگر رو ببینن و نیروی عظیم خودشونو بسنجن. امروز، همه اونها یکدل و متّحد هستند چون که تموم دلها به نیروی توده کارگر پی بردند، چون که دوستی، اونهارو به هم نزدیک کرده و همه در راه مبارزه برای سعادت عموم، برای آزادی و عدالت حاضرن جون خودشونو فدا کنن!»
Naarvanam
«کارگران خارجی قبلا به این حقیقت ساده پی بردن و حالا در این روز روشن اول ماه مه با یکدیگر پیمان میبندن. از کارشون دست میکشن و به کوچهها و خیابانها میآن تا همدیگر رو ببینن و نیروی عظیم خودشونو بسنجن. امروز، همه اونها یکدل و متّحد هستند چون که تموم دلها به نیروی توده کارگر پی بردند، چون که دوستی، اونهارو به هم نزدیک کرده و همه در راه مبارزه برای سعادت عموم، برای آزادی و عدالت حاضرن جون خودشونو فدا کنن!»
Naarvanam
«رفقا، میگن که روی زمین همه جور ملیتی وجود داره: یهودی، آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، تاتار و... اما گمان نمیکنم که این حرف راست باشه. فقط دو نژاد هست؛ دو ملتی که با هم آشتی ناپذیرند؛ پولدارها و فقرا! لباس مردم متفاوته و زبانشون با هم فرق داره ولی وقتی که آدم میبینه اربابها با توده مردم چهطور رفتار میکنن میفهمه که همهشون دژخیمانِ کارگران هستند، بهمنزله تیغی در گلوی مردم!...»
Naarvanam
حتی موقعی هم که پای آدم لب گوره باید با حقیقت همراه باشه!
Naarvanam
«دشمنان ما نهتنها به مردم علاقهمند نیستن، بلکه کسانی را هم که مثل سگ برای تعقیب ما به کار میگیرن دوست ندارن! درباره یهودای با وفای خودشون متأسف نیستن، بلکه برای سکههای نقرهشان تأسف میخورن، نه چیز دیگه!»
Naarvanam
«اینو میدونم! آدما رو مسموم کردن. وقتی که قیام کنن بیآنکه امتیازی قائل بشن همه چیز رو سرنگون میکنن. زمین رو به کلی لخت و عریان میخوان و هر چه روی اونو بپوشنه از ریشه میکنن.»
Naarvanam
حالا کتاب به اندازه چراغ برای تاریکی شب ضروری است!»
Naarvanam
مرگ رو با مرگ باید پاسخ داد! پس باید مُرد تا مردم زنده بشن. باید هزاران نفر بمیرن تا میلیونها نفر روی زمین حق حیات پیدا کنن. مردن آسونه. فقط کاش مردم احیا میشدن، کاش فقط برمیخاستن!
Naarvanam
مرگ رو با مرگ باید پاسخ داد! پس باید مُرد تا مردم زنده بشن. باید هزاران نفر بمیرن تا میلیونها نفر روی زمین حق حیات پیدا کنن. مردن آسونه. فقط کاش مردم احیا میشدن، کاش فقط برمیخاستن!
Naarvanam
گرسنگی روح انسانها رو خورده و خصائص بشری رو محو کرده. مردم زندگی نمیکنن بلکه در فلاکت و بدبختی میپوسن... و مقامات حاکمه کاملا کشیک میدن. مثل کلاغ در کمینند تا ببینن دهقانان لقمهای نون زیادی دارن یا نه... به محض اینکه یک لقمه زیادی دیدن، اونو از صاحبش میگیرن و به او کشیدهای هم میزنن.»
Naarvanam
گرسنگی روح انسانها رو خورده و خصائص بشری رو محو کرده.
Naarvanam
«اینها موضوع دیگری است! وقتی که دهقان ثروتمند میشه خودشو به اربابها میچسبونه و موقعی که ارباب فقیر میشه دوستدارِ دهقان میشه. وقتی که جیب خالیه روح ناچاره که پاک باشه. پاول، یادته یک دفعه برام توضیح دادی که طرز فکر هر کسی بستگی به نحوه زندگی او داره... و اگه کارگر بگه «بله» ارباب مجبوره که بگه «نه» و چنانچه کارگر بگه «نه» ارباب ناگزیره بگه «بله» چون که اربابه. خوب، در مورد دهقانان و مالکین هم همینطوره. موقعی که دهقان راضی است، مالک خوابش نمیبره. من به خوبی میدونم که همه جا آدمهای پست فطرت وجود دارن و نمیخوام از همه دهقانان بدون استثنا دفاع کنم.»
Naarvanam
خانم معلمی هم هست اما اینها حاضر نیستن کتابهای ممنوع شده رو بخونن. چون از دولت مواجب میگیرن میترسند... کتابهایی که قدغن و خیلی نیش داره لازم دارم.
Naarvanam
حجم
۳۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
حجم
۳۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰۳۰%
تومان