بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادر | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مادر

بریده‌هایی از کتاب مادر

۴٫۳
(۳۹)
مادر می‌فهمید که آدم ممکن است چنین زندگانی را با وجود خطراتش دوست داشته باشد و هم‌چنان که آه می‌کشید به گذشته‌اش نگاه می‌کرد که همچون راه باریکی تیره و بی‌ثمر امتداد داشت. بدون اینکه متوجه شود شعور ضروری بودن برای این زندگی جدید کم‌کم به وی دست می‌داد. قبلا هرگز وجود خود را برای هیچ‌کس لازم حس نکرده بود و حالا به خوبی می‌دید که بسیاری از مردم به وی محتاج هستند. این احساس تازه و خوشایند سبب می‌شد که دوباره سرش را بالا نگه دارد.
Naarvanam
همه این‌ها زندگی خوبی داشتند که باهوش و ذکاوت آمیخته بود. همه‌شان از خوبی صحبت می‌کردند و آرزو داشتند آنچه را که می‌دانند به مردم بیاموزند و بی‌هیچ مضایقه‌ای این کار را انجام می‌دادند.
Naarvanam
همه این‌ها زندگی خوبی داشتند که باهوش و ذکاوت آمیخته بود. همه‌شان از خوبی صحبت می‌کردند و آرزو داشتند آنچه را که می‌دانند به مردم بیاموزند و بی‌هیچ مضایقه‌ای این کار را انجام می‌دادند.
Naarvanam
اما در ژرفای وجودش باور نداشت که بتوانند زندگانی را مطابق فکر خود تغییر دهند یا برای جلب کلیه کارگران به طرف خود به اندازه کافی نیرو داشته باشند. عده کسانی که این راه دور را در پیش می‌گیرند کم خواهد بود. تمام چشم‌ها نمی‌بینند که این راه آدم را به سوی کشور افسانه‌ای برابری و برادری بشر رهبری می‌کند و بدین جهت تمامی این افراد با همه ریش و پشم و با وجود اینکه صورت‌شان غالبآ خسته بود در نظرش حکم اطفال را داشتند.
Naarvanam
اما در عین حال تعجب شعف‌انگیزی در مقابل این ایمان که بیش از پیش به عمق آن پی می‌برد او را متأثر می‌کرد و آرزوهای آن‌ها در مورد پیروزی عدالت او را به هیجان می‌آورد.
Naarvanam
«آه! دخترکم خدا برای تمام عمر رفیق خوبی نصیبت کند!»
Naarvanam
مادر آهسته می‌گفت: «خدایا چه قدر مردم دنیا زیادند! و هر کس به نحوی از روزگار شِکوه داره. پس مردمان خوشبخت کجا هستند؟» آندره گفت: «انسان‌های خوشبخت وجود دارن! و به‌زودی عده آن‌ها زیادتر هم می‌شه، خیلی زیاد!»
Naarvanam
مادر زیر لب به آندره گفت: «افکار وحشتناکی داره!» آندره سرش را تکان داد و گفت: «پسر آرومی نیست! ولی خوب می‌شه! من هم مثل او بودم. وقتی قلب آدم با حرارت نمی‌سوزه خیلی دوده می‌گیره... مادرجان برید بخوابید، می‌خوام کتاب بخونم.»
Naarvanam
وسف چیکف پرسید: «کی مبارزه می‌کنیم؟» ـ پیش از آنکه وارد مبارزه بشیم چندین دفعه ما را شکست می‌دن. اینو خوب می‌دونم... اما نمی‌دونم موقع مبارزه ما کی فرا می‌رسه! می‌بینی به عقیده من اول باید مغز را مسلح کرد و پس از آن دست‌ها را...»
Naarvanam
«ما باید یاد بگیریم و به دیگران یاد بدیم، وظیفه ما اینه!»
Naarvanam
«زندگی اسب نیست که بتوان آن را با ضرب تازیانه پیش برد!»
Naarvanam
«رفیق، روحت بیماره!» ـ بله روح شما هم در عذابه... فقط تصور می‌کنین که زخم‌هاتون از مال من شریف تره... همه نسبت به همدیگه مثل اشخاص پست‌فطرت رفتار می‌کنیم، حرف من اینه... هان، چه جوابی به من می‌دی؟
Naarvanam
پلاگه متعجب فریاد زد: «پدر و مادرهایی که به آنجا آمده بودند طوری رفتار می‌کردند که گویی به اون وضعیت عادت کردند. بچه‌هاشون رو گرفتند ولی اون‌ها خیلی بی‌تفاوت هستند. می‌آن و می‌شینن، انتظار می‌کشن و با هم صحبت می‌کنند. وقتی که آدم‌های تحصیل کرده این قدر خوب به این وضع عادت می‌کنن، دیگه از کارگرها چه توقعی می‌شه داشت؟» آندره با لبخند جواب داد: «کاملا طبیعیه! اما قانون با اون‌ها ملایم‌تر رفتار می‌کنه تا با ما. چون به اون‌ها احتیاج داره ولی همین قانون دست و پای ما رو بسته تا نتونیم جفتک بیندازیم.»
Naarvanam
«آه! مردم چیزهای زیادی می‌خواهند ولی یک مادر فقط توقع نوازش دارد!»
Naarvanam
«بله، بله، دیگه برای کسی حوصله‌ای نمانده. همه مردم اوقاتشون تلخه. قیمت‌ها هم که هر روز داره بالاتر می‌ره. در نتیجه ارزش اشخاص پایین می‌آد... هیچ صدای سازشی شنیده نمی‌شه...»
Naarvanam
«بله، بله، دیگه برای کسی حوصله‌ای نمانده. همه مردم اوقاتشون تلخه. قیمت‌ها هم که هر روز داره بالاتر می‌ره. در نتیجه ارزش اشخاص پایین می‌آد... هیچ صدای سازشی شنیده نمی‌شه...»
Naarvanam
«به زودی همه آدم‌های با شرف را به زندان می‌اندازند. واقعآ چه زندگی طاقت فرسایی!»
Naarvanam
«به زودی همه آدم‌های با شرف را به زندان می‌اندازند. واقعآ چه زندگی طاقت فرسایی!»
Naarvanam
«هزینه زندگی روز به روز گران‌تر می‌شه به همین جهت که مردم از همیشه بدتر شده‌اند. وقتی باید گوشت گاو درجه دو را هر لیوری چهارده کوپک و نان را دو کوپک و نیم بخرند، خوب معلومه که بد می‌شن...»
Naarvanam
چه شکمی داره! ـ بله! هر چه شکم پُرتر باشه، روح پست‌تره.
Naarvanam

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
تومان