بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادر | صفحه ۱۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مادر

بریده‌هایی از کتاب مادر

۴٫۲
(۴۱)
«... برای چی از گرسنگی بمیرید؟ برای تحصیل آزادی بکوشید؛ هم نان به شما خواهد داد هم حقیقت... خداحافظ، ای مردمان آزاده!»
Naarvanam
«احمق‌ها، پدرسگ‌ها، هیچی سرتون نمی‌شه اما در چنین کارهایی مداخله می‌کنید! اون هم در سیاست دولت! ابله‌ها! حقش بود از من تشکر می‌کردین؛ حقش بود جلو من به به خاک می‌افتادین! اگه دلم می‌خواست می‌تونستم همه شما رو به اردوگاه محکومان اعمال شاقه بفرستم!»
Naarvanam
«چه اهمیتی داره! من که تو دنیا تنها نیستم... هرگز نمی‌تونند تمام حقیقت را محبوس کنند!
Naarvanam
«مردم شرافتمند، ببینین، این قلدر چگونه شماها رو با دست خودتون خفه می‌کنه! نگاه کنید و بیندیشید!»
Naarvanam
«حقیقت با مشت کشته نمی‌شه! به علاوه حق نداری منو بزنی!»
Naarvanam
«ای جانورهای درنده، شماها به اندازه کافی مردم رو شکنجه دادین. به زودی روزهای خونینی برای شما هم می‌رسه!»
Naarvanam
دهقانان! اون کاغذهای کوچک را جست‌وجو کنین، اون‌ها رو بخونین، حرف مقامات را که می‌گن: «آورندگان حقیقت، بی‌دین و متمردند.» باور نکنید. حقیقت بدون سروصدا روی زمین جاری است ودر سینه مردم برای خود در جستجوی پناهگاهی است. برای مقامات از آهن و آتش بدتره... حقیقت بهترین دوست شماست اما دشمن خونین مقاماته برای همین هم خودشو پنهون می‌کنه!...
Naarvanam
«ممنون، ممنون آدم‌های شریف! ما باید دست‌های همدیگر را باز کنیم! اگه ما به همدیگر کمک نکنیم کی به ما کمک می‌کنه؟» ـ خون مرا ببینید. این خون برای حقیقت ریخته شده...
Naarvanam
«دهقانان! مگه نمی‌بینین که چه‌طور زندگی می‌کنین، نمی‌بینین که شما رو لخت می‌کنن، فریب تون می‌دن و خونِتون را می‌خورن؟ همه چیز به شما متکی است. شما نیروی اصلی زمینی هستید، اما حقوق شماها چیه؟ تنها حق شما این است که از گرسنگی سقط بشین!»
Naarvanam
«دهقانان، برادران من، به اون اعلامیه‌ها اعتماد داشته باشید... شاید به خاطر آن‌ها به سوی مرگ می‌روم، منو کتک زدند و شکنجه دادند. می‌خواستن مرا وادار کنن بگم اون‌ها را از کجا آوردم. منو باز هم می‌زنن... همه این‌ها رو تحمل می‌کنم. چونکه در اون نوشته‌ها حقیقت وجود داره و حقیقت باید نزد ما عزیزتر از نان و جان باشه!»
Naarvanam
چونکه در اون نوشته‌ها حقیقت وجود داره و حقیقت باید نزد ما عزیزتر از نان و جان باشه!»
Naarvanam
آرمان ملت به بازوهای جوون و توانا و دل‌های پاک و بی‌آلایشی مانندِ شما احتیاج داره... همین نیروها هستن که مایه حیات آرمان می‌شن و به وسیله این قواست که تموم بدی و ظلم مغلوب می‌شه...»
Naarvanam
آشوب در زندگانی تیره و راکد به کندی و به شکل دایره‌های وسیع شیوع می‌یافت. فکر به خواب رفته بیدار می‌شد.
Naarvanam
فکر به خواب رفته بیدار می‌شد.
Naarvanam
خیلی جوونه اما با همین جوونی خیلی چیزها می‌فهمید و از قرار معلوم فهمیدن قدغنه.
Naarvanam
جوانک به آرامی جواب داد: «فقط چند کلمه می‌گویم: رفقا! بر سر قبر استاد و دوستمان سوگند یاد می‌کنیم که هرگز تعلیماتش را فراموش نکنیم، سوگند یاد می‌کنیم هر یک از ما تمام عمر، بدون خستگی، برای نابود ساختن سرچشمه تمام مصائب، برای محو کردن نیروی اهریمنی که آن را در چنگ خود نگه می‌دارد، یعنی از استبداد، بکوشیم!» افسر فریاد کرد: «توقیفش کنید!» اما انفجار داد و فریادها مانع شنیدن صدای او شد. ـ مرده باد استبداد!
Naarvanam
مبارزان راه آزادی... عده‌تون زیاد نیست، عده‌تون زیاد نیست! ولی از شما می‌ترسند!
Naarvanam
«به مردم حتی اجازه نمی‌دن که یک رفیقشون رو اون‌طوری که دوست دارن دفن کنن!...»
Naarvanam
عده‌ای نیز قادر به کنترل خشم خود نبودند و مقامات دولتی را به باد فحش و ناسزا می‌گرفتند که از اشخاصی می‌ترسیدند که جز کلام و اندیشه اسلحه‌ای ندارند.
Naarvanam
بله، برای هر کس داشتن کمی سعادت خوبه... وقتی که سعادت آدم خیلی بزرگ باشه، ارزش آن کمتر می‌شه...
Naarvanam

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰
۳۰%
تومان