- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب مادر
- بریدهها
بریدههایی از کتاب مادر
۴٫۲
(۴۱)
هر طور میخوای زندگی کن، من مانع تو نمیشم! فقط یه چیز از تو میخوام، وقتی با آدمها صحبت میکنی محتاط باش! تو نباید به مردم اعتماد کنی! همه از هم بیزارند! نسبت به هم حسودند و از بدی کردن خوششان مییاد. تو اگه بخوای حقیقت را برای اونها بگی، همه این رو نمیپذیرند. چون نمیفهمند به همین خاطر از تو متنفر میشد و تو رو به کشتن میدن!...
پویا پانا
«فکرش را بکن... آخر این چه زندگیه که ما داریم؟ تو چهل سال از عمرت میگذره ولی آیا واقعآ زندگی کردی؟
پویا پانا
«کتابهایی را که میخوانم ممنوعهاند. خواندنِ آنها قدغنه چون حقایق زندگیِ را بیان میکنن... این کتابها رو مخفیانه چاپ میکنن و اگه دست کسی ببینند حتمآ اونو حبس میکنن. میدونی چرا؟ چون میخواسته حقیقت را بفهمه! فهمیدی؟»
پویا پانا
«قلبهای جوان همیشه از قلبهای پیر به حقیقت نزدیکترند!»
نسیم رحیمی
«آدم متمول در آسمون هم جاش تنگه!...
نسیم رحیمی
خیلی جوونه اما با همین جوونی خیلی چیزها میفهمید و از قرار معلوم فهمیدن قدغنه...
نسیم رحیمی
«آدمهای آزاد روی زمین خیلی کم هستند و موجب بدبختی بشر همین است!»
نسیم رحیمی
«آرزوهای بشر حد و مرز نداره و نیرویش فرسوده ناشدنی است! با وجود این دنیا از حیث شعور و فهم به کندی پیشرفت میکنه زیرا مردم برای اینکه مستقل شوند ناچار به جمع کردن مال هستند نه علم و وقتی حرص را از خود دور کردند از بردگیِ کارِ اجباری خلاص میشوند.»
نسیم رحیمی
«زمین بزرگه؟»
ـ بله، ولی با این همه، جای مردم تنگه...
نسیم رحیمی
کتاب به اندازه چراغ برای تاریکی شب ضروری است!
نسیم رحیمی
ساده بنویسید تا گوسالهها هم بفهمند!»
نسیم رحیمی
وقتی که دهقان ثروتمند میشه خودشو به اربابها میچسبونه و موقعی که ارباب فقیر میشه دوستدارِ دهقان میشه. وقتی که جیب خالیه روح ناچاره که پاک باشه. پاول، یادته یک دفعه برام توضیح دادی که طرز فکر هر کسی بستگی به نحوه زندگی او داره... و اگه کارگر بگه «بله» ارباب مجبوره که بگه «نه» و چنانچه کارگر بگه «نه» ارباب ناگزیره بگه «بله» چون که اربابه. خوب، در مورد دهقانان و مالکین هم همینطوره. موقعی که دهقان راضی است، مالک خوابش نمیبره. من به خوبی میدونم که همه جا آدمهای پست فطرت وجود دارن و نمیخوام از همه دهقانان بدون استثنا دفاع
نسیم رحیمی
«ادا و اصول فایدهای نداره، احمقی پیدا شده که مایل است با تو ازدواج کنه، قبولش کن! همه دخترها شوهر میکنند و همه زنها میزایند. برای همه پدر و مادرها بچهها مایه غم و غصه هستند. مگه تو آدم نیستی؟»
نسیم رحیمی
«زنها از گریه کردن خوششون میاد.. همونطوری که از غصه گریه میکنن از شادی هم اشک میریزن!»
نسیم رحیمی
«بعضی از محبتها مانع زندگی آدم میشه.»
نسیم رحیمی
اشخاصی که بیشتر وقتها میخندند کسانی هستند که بیشتر از بقیه زجر و ناراحتی کشیدند.
نسیم رحیمی
صورتِ انسان تجلیگاه روح اوست.»
نسیم رحیمی
هر چه شکم پُرتر باشه، روح پستتره.
نسیم رحیمی
«با گندمی که کاشته نشده چگونه میشود نان پخت؟»
نسیم رحیمی
دانه باید بمیرد تا دوباره در خوشه تازهای زنده شود
نسیم رحیمی
حجم
۳۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
حجم
۳۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰۳۰%
تومان