بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادر | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مادر

بریده‌هایی از کتاب مادر

۴٫۲
(۴۱)
بعضی وقت‌ها آدم نمی‌خواد پستی بشر و دیوانگی اونو باور کنه، نسبت به همه حس ترحم داره چه ثروتمند باشه چه فقیر. چون آدم ثروتمند هم راه غلط می‌ره... یکی رو گرسنگی و دیگری رو طلا کور کرده...
پویا پانا
و من خواهان حقیقتم و آن را دریافته‌ام و نمی‌خوام با سرمایه‌دارها متحد بشم. وقتی به شما محتاج هستند شمارو جلو می‌اندازند تا استخوان‌هاتون پلی باشه برای پیشرفت اون‌ها...
پویا پانا
آندره جواب داد: «زندگی اسب نیست که بتوان آن را با ضرب تازیانه پیش برد!»
R.Khabazian
ما معتقدیم جامعه‌ای که انسان را استثمار می‌کند تا به ثروت دست یابد، آن جامعه دشمن ماست. ما نمی‌توانیم اخلاقیات مزورانه، سگ صفتی ننگین و بی‌رحمی این جامعه را نسبت به افراد مخالفش بپذیریم. ما می‌خواهیم علیه همه شکل‌های بردگی جسمانی و معنوی بشر که چنین جامعه‌ای به کار می‌برد و علیه تمام شیوه‌هایی که بشر را به نفع حرص و آز از همدیگر جدا می‌سازد مبارزه کنیم و مبارزه نیز خواهیم کرد. ما کارگران، کسانی هستیم که کارمان همه چیز را ایجاد می‌کند؛ از ماشین‌های غول پیکر گرفته تا بازیچه‌های کودکانه. و ما از حق مبارزه برای حیثیت انسانی خویش محرومیم. می‌خواهیم آن قدر آزادی داشته باشیم تا به مرور قدرت را رد دست بگیریم. یعنی قدرت در دست مردم بیفتد!
پویا پانا
«به زودی همه آدم‌های با شرف را به زندان می‌اندازند. واقعآ چه زندگی طاقت فرسایی!»
Sophie
نیکلا می‌گفت: «آدم‌های آزاد روی زمین خیلی کم هستند و موجب بدبختی بشر همین است!» پلاگه اشخاصی را می‌شناخت که خود را از قید کینه و حرص آزاد ساخته بودند. می‌فهمید که اگر عده این اشخاص زیاد شود چهره سیاه و موحش زندگی دلکش‌تر، ساده‌تر، بهتر و فروزان‌تر خواهد شد. نیکلا غمگنانه گفت: «آدم مجبوره که برخلاف میل خود بی‌رحم باشه!»
Ghasedaksheno podcast
«قلب‌های جوان همیشه از قلب‌های پیر به حقیقت نزدیک‌ترند!»
پویا پانا
ای جانورهای درنده، شماها به اندازه کافی مردم رو شکنجه دادین. به زودی روزهای خونینی برای شما هم می‌رسه!
پویا پانا
با دهقانان در کوچه جلسه داشت؛ به آن‌ها می‌گفت که مردم مثل گله گوسفند هستند و گله همیشه به چوپان احتیاج داره و من به شوخی گفتم: اگه روباه رو رییس جنگل می‌کردن پَر زیاد می‌شد اما دیگه مرغی وجود نداشت! چپ چپ به من نگاه کرد و گفت: کارگر باید زجر بکشه.
پویا پانا
وقتی که جیب خالیه روح ناچاره که پاک باشه.
پویا پانا
«هیچ چیزی نمی‌تونه منو تسکین بده حتی حرف‌های تو، روح من مثل گرگی زوزه می‌کشه...»
پویا پانا
دیگه برای کسی حوصله‌ای نمانده. همه مردم اوقاتشون تلخه. قیمت‌ها هم که هر روز داره بالاتر می‌ره. در نتیجه ارزش اشخاص پایین می‌آد... هیچ صدای سازشی شنیده نمی‌شه...
پویا پانا
هر چه شکم پُرتر باشه، روح پست‌تره.
پویا پانا
«من شب‌ها زندگی می‌کنم! همیشه شب‌ها.»
پویا پانا
«با کسانی که بالاتر از ما هستند نباید متحد شد... همین!»
پویا پانا
ـ بدبخت‌ها کجا می‌روید؟ سربازها اون جا هستند! یکباره صورتش را به طرف پلاگه برگرداند و فریاد زد: «ببینین چه‌طور آواز می‌خونن! میتیا هم داره می‌خونه!» مادر زیر لب گفت: «ناراحت نباشین کار مقدسی است... خود عیسی هم اگه کسانی به خاطر او نمرده بودن، امروز اسمی ازش نمونده بود.»
R.Khabazian
پاول مادر خود را «شما» خطاب نمی‌کرد و او را «مادر» صدا می‌زد و گه‌گاهی هم کلمات محبت‌آمیزی را به زبان می‌آورد: «مادر، نگران نباش! امشب دیر به خانه بر می‌گردم.» و مادر ورای این کلمات چیزی قوی و جدی حس می‌کرد که بر اثر آن آرامش می‌یافت.
R.Khabazian
فرض کنیم امروز به من توهینی شود، اهمیتی ندهم حتی به آن بخندم و وانمود کنم که از آن توهین نرنجیدم اما فردا شخص ناسزاگویی که بر من زورآزمایی کرده در صدد کندن پوست شخص دیگری برمی‌آید
filip
رؤسا گمون می‌کنن پاچه یک نفر رو که گرفتن دیگه موضوع ختم می‌شه! اما نتیجه‌اش این می‌شه که اگه ده نفر رو بزنن، صد نفر به خشم می‌آن! وقتی که آدم می‌خواد به تشکیل مردم دست بزنه باید بااحتیاط باشه، مردم مدت مدیدی تحمل می‌کنن ولی یک روز منفجر می‌شن!»
Sophie
حالا کتاب به اندازه چراغ برای تاریکی شب ضروری است!»
♥︎ Sara ♥︎

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰
۳۰%
تومان