بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادر | صفحه ۱۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مادر

بریده‌هایی از کتاب مادر

۴٫۳
(۳۹)
«دوست من، خواهش می‌کنم این کار را به من واگذار کنید. هر جا بخواین می‌رم. نترسین، در هر ایالتی که باشه راه را پیدا می‌کنم. تابستون و زمستون تا لب گور، راه می‌رم... به خاطر حقیقت، پیامبر می‌شم. در این صورت سرنوشت من باعث حسادت دیگران نمی‌شه؟ زندگی خوشی است؛ آدم دنیا را می‌گرده در حالی که هیچی نداره و جز نان به چیزی محتاج نیست! هیچ کس را خوار و خفیف نمی‌کنه، دنیا را به آرومی و بدون جلب نظر طی می‌کنه. منم می‌خوام این طوری زندگی کنم و به پاول، به آندره و به جایی که آنها هستند می‌رسم...»
Naarvanam
بله. همه جا را گشتن حتی منو، این آدما هیچ وجدان و حیاندارند! نیکلا شانه‌هایش را بالا انداخت و پرسید: «چه‌طور ممکنه داشته باشند؟»
Naarvanam
«این زن راست می‌گه، بچه‌های ما می‌خوان با شرافت و آبرو و از روی عقل و منطق زندگی کنن و ما اون‌ها رو رها کردیم... بله اون‌ها رو ترک کردیم.
Naarvanam
«فرزندان ما در دنیا به سوی شادی می‌روند. به نام همه و به نام حقیقت مسیح، علیه چیزهایی اقدام می‌کنن که اشخاص شرور، فریب‌کاران و مردان حریص به وسیله اون‌ها ما را در زنجیر می‌کنن، به زندان می‌اندازند و یا در اسارت نگه می‌دارند! رفقای من! برای خاطر مردم، برای تمام دنیا و برای همه ستم‌کشان است که جوون‌های ما، جگرگوشه‌های ما قد علم کردند... اون‌ها رو رها نکنید. نگذارید فرزندانتان تک‌وتنها در راه خود رهسپار بشن!... به خودتان رحم کنید... اون‌ها را دوست داشته باشید. به آرمان این دل‌های جوان پی ببرید... به اون‌ها اعتماد کنید.»
Naarvanam
«رفقا، سربازها هم مثل ما آدم هستند، ما را نمی‌زنند! چرا بزنند! چون ما حقیقتی را که برای همه واجب است بازگو می‌کنیم؟ خود آن‌ها هم به این حقیقت ما احتیاج دارن... هنوز نمی‌فهمن، اما آن زمانی که در صف ما قرار بگیرن و نه در زیر لوای غارتگران و آدم‌کش‌ها بلکه در زیر لوای ما یعنی زیر پرچم آزادی و نیکی، آنان نیز قیام می‌کنن. برای اینکه زودتر به آزادی ما پی ببرن لازم است که ما پیش بریم! به پیش رفقا! همه به پیش!»
Naarvanam
«با همه این حرف‌ها، از ماها می‌ترسن!... سرباز و فرماندار برامون می‌فرستن!»
Naarvanam
برخیزید ای ستم‌کشان روی زمین!
Naarvanam
«ناراحت نباشین کار مقدسی است... خود عیسی هم اگه کسانی به خاطر او نمرده بودن، امروز اسمی ازش نمونده بود.»
Naarvanam
آندره و پاول فریاد می‌زدند: «به‌پا خیز ای کارگر، بشورید ای مردم گرسنه!...»
Naarvanam
«ما به نام خداوند جدیدی برخاسته‌ایم. خداوند نور و حقیقت، خداوند عقل و نیکی! رفقا! ما به جهاد می‌رویم که راه طولانی و سختی خواهد بود! هدف دور است اما تاج‌های خار نزدیک! کسانی که مُنکر نیروی حقیقت هستند؛ کسانی که شهامت ندارند از آن تا پای مرگ دفاع کنند، کسانی که اعتماد به نفس ندارند و از رنج می‌ترسند دنبال این کار نیابند! ما فقط کسانی را می‌خواهیم که به موفقیت ما باور دارند. آن‌هایی که هدف ما را نمی‌بینند نباید دنبال ما بیایند زیرا غم و رنج در انتظارشان هست. رفقا صفوف خود را فشرده کنید! پاینده باد اول ماه مه، زنده باد جشن مردمان آزاد!»
Naarvanam
پاول ادامه می‌داد: «زنده باد توده مظلوم، زنده باد آزادی!»
Naarvanam
پاول فریاد زد: «زنده باد طبقه کارگر!» صدها صدا با ندای رسایی به او جواب دادند. ـ رفقا، زنده باد حزب! پاینده باد آزادی مردم روس!
Naarvanam
رفقا، ما تصمیم گرفته‌ایم امروز آشکارا اعلام کنیم که کی هستیم. امروز ما پرچم‌مان یعنی پرچم عقل و حقیقت و آزادی را به اهتزاز در می‌آوریم.
Naarvanam
برادران! زمان آن فرا رسیده که این زندگی پر از حرص و خاموشی و کینه، این زندگی سراسر ظلم، این زندگی را که در آن جایگاهی نداریم کنار بگذاریم.
Naarvanam
«نه، نباید جوان‌ها رو کنار زد! اون‌ها از ما عاقل‌ترن. جرأت‌شون بیشتره! در مورد کسر یک کوپک برای مرداب کی مداخله کرد؟ اون‌ها! نباید فراموش کرد! اون‌هارو برای این موضوع به زندان انداختن... اما همه از شهامتشون استفاده کردن!»
Naarvanam
«نه، نباید جوان‌ها رو کنار زد! اون‌ها از ما عاقل‌ترن. جرأت‌شون بیشتره! در مورد کسر یک کوپک برای مرداب کی مداخله کرد؟ اون‌ها! نباید فراموش کرد! اون‌هارو برای این موضوع به زندان انداختن... اما همه از شهامتشون استفاده کردن!»
Naarvanam
«کارگران خارجی قبلا به این حقیقت ساده پی بردن و حالا در این روز روشن اول ماه مه با یکدیگر پیمان می‌بندن. از کارشون دست می‌کشن و به کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌آن تا همدیگر رو ببینن و نیروی عظیم خودشونو بسنجن. امروز، همه اون‌ها یکدل و متّحد هستند چون که تموم دل‌ها به نیروی توده کارگر پی بردند، چون که دوستی، اون‌هارو به هم نزدیک کرده و همه در راه مبارزه برای سعادت عموم، برای آزادی و عدالت حاضرن جون خودشونو فدا کنن!»
Naarvanam
«کارگران خارجی قبلا به این حقیقت ساده پی بردن و حالا در این روز روشن اول ماه مه با یکدیگر پیمان می‌بندن. از کارشون دست می‌کشن و به کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌آن تا همدیگر رو ببینن و نیروی عظیم خودشونو بسنجن. امروز، همه اون‌ها یکدل و متّحد هستند چون که تموم دل‌ها به نیروی توده کارگر پی بردند، چون که دوستی، اون‌هارو به هم نزدیک کرده و همه در راه مبارزه برای سعادت عموم، برای آزادی و عدالت حاضرن جون خودشونو فدا کنن!»
Naarvanam
«رفقا، می‌گن که روی زمین همه جور ملیتی وجود داره: یهودی، آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، تاتار و... اما گمان نمی‌کنم که این حرف راست باشه. فقط دو نژاد هست؛ دو ملتی که با هم آشتی ناپذیرند؛ پولدارها و فقرا! لباس مردم متفاوته و زبانشون با هم فرق داره ولی وقتی که آدم می‌بینه ارباب‌ها با توده مردم چه‌طور رفتار می‌کنن می‌فهمه که همه‌شون دژخیمانِ کارگران هستند، به‌منزله تیغی در گلوی مردم!...»
Naarvanam
حتی موقعی هم که پای آدم لب گوره باید با حقیقت همراه باشه!
Naarvanam

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
تومان