بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادر | صفحه ۱۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مادر

بریده‌هایی از کتاب مادر

۴٫۲
(۴۱)
اکنون سعی می‌کنم چیزی را که نفهمیدید برایتان شرح دهم... دادستان بیرون آمدن ما را در زیر پرچم دموکراسی طغیان علیه مقامات عالیه نامیده و از ما به عنوان یاغیان علیه تزار حرف زده است. باید اظهار دارم که در نظر ما تزار تمام آن زنجیری نیست که پیکر کشور را دربند می‌کشد بلکه نخستین حلقه‌ای است که باید ملت را از آن رهایی دهیم.»
Naarvanam
چنین می‌نمود که متهمان و دادرس‌ها صدها فرسنگ از هم فاصله دارند و از حال هم بی‌اطلاع هستند.
Naarvanam
هیچی! ملت احمقه... هیچ نمی‌دونه... کورمال کورمال زندگی می‌کنه...
Naarvanam
«وانگهی چرا مردم نمی‌تونن در جلسه محاکمه حاضر بشن و فقط اقوام متهمان می‌تونن؟ اگه از روی عدالت محاکمه می‌کنن، می‌شه جلو مردم این کار رو کرد، پس چرا می‌ترسن؟»
Naarvanam
«برای اینها تنها چیزی که مهمه، اینه که آدم ساکت باشه...»
Naarvanam
«بله، حق با توست! این قاضیِ درستی نیست...»
Naarvanam
نه، می‌خوام حرف بزنم! می‌گم که این شخص پارسال پیشکارشو کشت برای خاطر زنش، بگین بیینم! این چه جور قاضی است؟ بیوه اون پیشکار با این دادرس زندگی می‌کنه! چی باید نتیجه گرفت؟ وانگهی همه مردم می‌دونن که این مرد دزده...
Naarvanam
«قلب‌های جوان همیشه از قلب‌های پیر به حقیقت نزدیک‌ترند!»
Naarvanam
«این موضوع دیگری است! وقتی که آدم به این شیطون‌ها نگاه می‌کنه به خودش می‌گه که بیهوده همه این کارهارو کردن و بی‌جهت زندگی خودشونو درهم شکستن و یکهو آدم به این فکر می‌افته که شاید حق با اون‌هاست... آدم یادش می‌آد که تو کارخونه عده‌شون دائمآ زیاد می‌شه، گاهی توقیفشون می‌کنن اما هیچ وقت همه‌شونو نمی‌گیرن همان‌طور که همه ماهی‌های یک رودخونه رو با هم نمی‌گیرن! و باز آدم از خودش می‌پرسه: شاید این‌ها به راه راست می‌رن؟»
Naarvanam
من وکیل مدافع نخواستم... حاضر نیستم چیزی بگم چون این محاکمه را غیرقانونی می‌دونم. شما کی هستین؟ مگه ملت به شما حق داده ما رو محاکمه کنین؟ نه، ملت این حق رو به شما نداده! من شماها رو نمی‌شناسم!
Naarvanam
«به چه گناهی اعتراف کنم؟ نه کسی رو کشتم، نه دزدی کردم فقط این تشکیلات رو قبول ندارم. مردمو وادار می‌کنند به لخت کردن و کشتن همدیگه...»
Naarvanam
پاول با صدای محکم گفت: «در اینجا نه مجرمانی وجود دارند نه دادرسانی، فقط اسرا و فاتحان دیده می‌شن...»
Naarvanam
«من با دولت مخالفم. اگر مرا بکشه، حق داره، دشمنش هستم، اما برای دفاع از قدرتش مردم را چرا فاسد می‌کنه؟ چرا امثال مرا وادار می‌کند که آن‌ها را تحقیر کنیم؛ چرا روح مرا با سگ صفتی خودش مسموم می‌کنه.
Naarvanam
کرده، در دادگاه علنآ می‌گن که حکم قبلا صادر شده. یعنی چه؟ مگر دولت می‌ترسه کارمندان با دشمنانش به نرمی رفتار کنن؟ معلوم می‌شه با اینکه دولت از مدت‌ها پیش سعی کرده که نوکرهاشو فاسد کنه باز هم به رذالت اون‌ها اطمینان نداره.»
Naarvanam
«زندگی خانوادگی از نیروی شخص انقلابی می‌کاهد. بله، همیشه اونو کاهش می‌ده، آدم بچه‌دار می‌شه. بیشتر احتیاج به پول داره و برای نان درآوردن باید کار کنه... و انقلابی واقعی باید نیرویش را بی‌آنکه خسته بشه مصرف کنه و برای این کار وقت لازمه. اگر بر اثر خستگی یا در نتیجه دلبستگی به کسی عقب بمونیم، می‌شه گفت به مصالح مردم خیانت کردیم...»
Naarvanam
در مورد وسط چه خوب گفت، در وسط، اون‌هایی قرار دارن که دستِ ضاربین مردمو می‌لیسن. عجب!»
Naarvanam
ایگناتی گفت: «و اگر امروز در سراسر جهان جنگ راه بیفته و ما پیروز بشیم، باز هم فردا همین وضعه؛ یعنی یکی ثروتمنده و یکی فقیر. دوباره روز از نو و روزی از نو. منظورم رو می‌فهمین. ثروت درست مثل شن می‌مونه، یک جا قرار نمی‌گیره و از هر طرف می‌آد. پس فایده این کارها چیه.»
Naarvanam
پرسید: «ارباب اینه؟» ـ در مرام ما، اربابی وجود نداره؛ همه فقط رفیقند... ایگناتی لبخندزنان با سراسیمگی و دیرباوری گفت: «خیلی تعجب‌آوره!» ـ چی؟ ـ همه چی... در یک جا به آدم کشیده می‌زنن؛ جای دیگه پاهاشو می‌شورند... حد وسطی هم داره؟ درِ اتاق باز شد و نیکلا جواب داد: «حد وسط این دو، اشخاصی هستند که دست کتک‌زنندگان و مکندگانِ خون مردم را می‌لیسند. بله، حد وسط اون‌ها هستن.»
Naarvanam
ـ در اون ده حتی دهقانانی هستند که باهوشند... ـ کجا هست که نباشند؟ همه جا هستند! لازمه که باشن، فقط پیدا کردن اون‌ها مشکله. در گوشه و کنار پنهون می‌شن و هر یک برای خودش خون دل می‌خوره... جرأت دور هم جمع شدن را ندارند.
Naarvanam
دلش از عشق نسبت به این اشخاص ناشناس که در مخیله‌اش به صورت یک موجود عظیمی دارای نیروی مردانه و خستگی ناپذیری خلاصه می‌شدند سرشار می‌شد. این موجود به کندی اما بدون توقف روی زمین راه می‌رفت در حالی که گندیدگی دیرین دروغ را ریشه کن می‌ساخت و حقیقت ساده و روشن زندگی را به چشم همه آشکار می‌کرد یعنی این حقیقتی که به همه، رهایی از حرص و کینه و دروغ، این سه عفریتی که تمام دنیا را مطیع و منقاد گردانیده و به وحشت انداخته‌اند، وعده می‌داد این تخیل در دل مادر تأثیر به سزایی داشت.
Naarvanam

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰
۳۰%
تومان