بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب میراث کاغذی | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب میراث کاغذی

بریده‌هایی از کتاب میراث کاغذی

نویسنده:احسان عبدی
انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱۳۰ رأی
۴٫۰
(۱۳۰)
«آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟ آمد مگسی پدید و ناپیدا شد.»
کاربر ۲۷۲۳۳۵۸
آدمیزاد وقتی به وطنی که از اون کنده شده و رفته، برمی‌گرده، دیگه هیچ‌جوره نمی‌تونه مثل قدیما باهاش چفتش بشه؛ می‌دونی چرا؟ چون همهٔ آدمای دیارش یا مًردن، یا عوض شدن و رفتن، یا این‌که به اون سن و سال و شرایط قبلشون نیستن
کاربر ۲۷۲۳۳۵۸
یک قانون نانوشته وجود دارد که هر لذتی در اوج را به‌طور کامل فقط در همان بار اول به شما عرضه می‌کند. در دفعات بعدی و در بهترین حالت، کپی برابر اصلش عرضه می‌شود تا خود واقعی تجربهٔ لذت. مابقی هرچقدر هم شکوه‌مند و حتی در کمیت بالاتری هم جلوه کند، در کیفیت نمی‌تواند لذت اولیه را تولید کند. من هم در دریافت دوبارهٔ حس از این قانون مستثنی نبودم.
مریم
سفرهٔ نیفتاده یه عیب داره، سفرهٔ اُفتاده هزار و یک عیب.
مریم
«بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد، یا طاق فرود آید و یا قبله کج آید.»
مریم
وقتی به خانه می‌رسیدم و در آینه می‌نگریستم. چهرهٔ مادر، پدر و جعفر را درونش می‌دیدم. از این‌که چشمان آن‌ها روزگاری در میان این آینه خیره مانده بود، نوعی حس گنگ از جنس دل‌تنگی در من شکل می‌گرفت.
آناهیتا نوری
مارگیرو آخرش مار می‌کشه
مریم
دلو همیشه که از چاه درست بیرون درنمیاد؛
مریم
خدا به آدم گدا نه عزا بده، نه عروسی
مریم
«من که می‌دانم شبی عمرم به پایان می‌رسد نوبت خاموشی من سهل و آسان می‌رسد من که می‌دانم که تا سرگرم بزم هستی‌ام مرگ ویرانگر چه بی‌رحم و شتابان می‌رسد، پس چرا عاشق نباشم؟!»
کاربر ۲۸۶۱۶۷۲
از عجایب عشق این است که همیشه به یک شکل و فرم بروز نمی‌کند. عشق گاهی کاملاً دوطرفه و عیان در انظار همگان به عرصهٔ ظهور می‌رسد. گاهی هم پیش می‌آید که همین عشق دوطرفه را جز عاشق و معشوق کسی متوجه نمی‌شود. گاهی نیز به‌صورتی یک‌سویه بروز می‌کند، اما تمام عالم را خبردار می‌کند؛ درست به‌مانند عشق مجنون به لیلی. گاهی اوقات هم چنان مرموز و خاکستری پیشروی می‌کند که نه تنها معشوق متوجه آن نمی‌شود، که خود عاشق هم در گمان این‌که عاشق است یا نه، حیران می‌ماند.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
وقایع تلخ بسیاری در طول زندگی بر هر انسانی می‌گذرد که ناخواسته روحش را تراش داده و در تکمیل شخصیات و رفتار او تأثیر می‌گذارد. هرچه دامنهٔ این اتفاقات وسیع‌تر باشد و یا با شدت بیشتری احساسات آدمی را برانگیزد، به‌همان نسبت چراغ‌های بیشتری از آگاهی را در وجودش روشن می‌سازد. درست است که بسیاری از این وقایع به دامان فراموشی سپرده شده یا حداقل رنج وارده با یادآوری آن دوران، چنان چه باید حس نمی‌شود؛ اما کم‌رنگ شدن تلخی وقایع گذشته و بی‌اهمیت شدنشان با گذر زمان، دلیل بر این نمی‌شود که این دوره‌های تاریک زندگی به باد فراموشی سپرده شوند. زیرا عقیده دارم در بسیاری از موارد این رنج و درد است که انسان را اجباراً به سمت و سوی تعالی و رشد سوق می‌دهد و هر از گاهی مرور کردن ذهنی دوران سختی می‌تواند انسان را به درکی عمیق‌تر از رشد خود واقف سازد.
★shahrzad:)
اما از اقبال بد، دست روزگار او را به اشتباه در دوراُفتاده‌ترین نقطهٔ دنیا در آن برهوت متروکه و در کنار خانواده‌ای ناکارآمد چینش کرده‌بود.
★shahrzad:)
عنوان کوتاه کتاب با نام «برباد رفته» به اندازهٔ تمام صفحاتی که جلوی چشم جمیله باز بود برایش حرف داشت. از دیدگاه او عبارت «برباد رفته»، با تمام زندگی و آرزوی مادرش، سلامتی و زندگی نصفه و نیمهٔ برادر عقب‌اُفتاده‌اش و یا همین دوران زودگذر و بی‌بازگشت کودکی‌خودش که در میان برهوتی خشک و بدون هیچ‌گونه دل‌خوشی حرام شده‌بود، مطابقت می‌کرد.
★shahrzad:)
تجربهٔ آن سال‌ها به من می‌گوید که برای بهره‌برداری بهتر از مادیات، باید ابتدا ظرف روح را بزرگ کرد و بزرگی روح نیز با میزان ثروت باید هم‌سو باشد
zahraaa
بسیاری از ترس‌های ما، بسیاری از اتفاقات تلخ ما مثل سایه کش می‌آیند و بسیار بزرگ‌تر از اندازهٔ واقعی خودشان جلوه می‌کنند. به‌همین‌علت است که ضمیر ما را همواره مکدر می‌سازند. اما هنگامی که آن‌ها را روی کاغذ می‌آوریم، دیگر آن دیو وحشتناک خیالی نیستند.
کاربر ۶۵۲۶۳۲۲
ولی خُب مواد تمام عزت و احتراممو ازم گرفت.
Marziyeh
از قدیم گفتن قهر کلاغ، منفعت باغبونه.
Marziyeh
دوست داشتم تا پایان عمر در بیان و ابراز چنین عشقی لال بمانم تا مبادا او به شعلهٔ سرکش درونی‌ام پی ببرد. این‌گونه بود که او را تا ابد در قلبم نگاه می‌داشتم.
8236524180
دوستش داشتم بدون این‌که بخواهم که بداند. دیوانه‌وار همچون دویدن با ذوق کودکی زیر نم باران بهاری یا شوق خروج یک پروانه از پیله‌اش یا هر نوع حسی که به عشق مربوط باشد. اصلاً دوست داشتم از هر نوع حس عشق و اشتیاقی، مقداری را مثل یک آجیل مشکل‌گشا در عشق بی‌سامانم داشته باشم. شاید این عشق هزار توی و رنگین، جبران تمام احساسات خفته و نداشته‌ام شده باشد.
8236524180

حجم

۳۶۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۴۸ صفحه

حجم

۳۶۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۴۸ صفحه

قیمت:
رایگان