بریدههایی از کتاب این قرن
۴٫۱
(۷)
تز اساسی پیراندللو ایناست که برگشتپذیری میان امر واقعی و ظاهر تنها مسیر هنری دستیابی به امر واقعی است. پیراندللو تمامیت تئاتر خود را تحت عنوانی خاصه پرمعنی معرفی میکند: «ماسکهای عریان» . امر واقعی، یا امر عریان، چیزی است که خود را تنها با الصاق به ماسک، با الصاق به ظاهر عرضه میکند.
Ahmad
این «فاصلهگذاری» چیست که برشت آنرا به قاعدهای برای اجرای[ Performance ]بازیگر تبدیل کرد؟ همانا نشان دادن شکاف میان بازی و امر واقعی ـدر حوزهی بازیگریـ است. مهمتر از آن، تکنیکی است که حلقههای عمیق و ضروری پیونددهندهی امر واقعی به ظاهر را بازمیگشاید، حلقههایی ناشی از این فکت که ظاهرْ اصلِ تقرربخش حقیقی امر واقعی است، اصلی که تأثیرات سبعانهی امکانِ خاص امر واقعی را تحدید و مرئی میسازد.
بیشتر عظمت این قرن در تعهدش به اندیشیدن رابطهی ـدر وهلهی نخست غالباً پیچیدهیـ میان خشونت واقعی و ظاهر، چهره و ماسک، برهنگی و پوشش، نهفته است. میتوان در متنوعترین سیاق، از نظریهی سیاسی تا کنش هنری، به این نکته برخورد کرد.
Ahmad
در قرن بیستم، قانون مشترک جهان نه امر یگانه[ The One ]است و نه امر چندگانه[ The Multiple ]: امر دوگانه[ The Two ]است. امر یگانه نیست، چرا که هیچ هماهنگیای، هیچ هژمونیای از سوی امر بسیط، هیچ قدرت وحدتیافتهای از خدا، در کار نیست. امر چندگانه نیست، چرا که مسئله بر سر حصول نوعی توازن بین قدرتها یا نوعی هماهنگی قوا نیست. این قانون همان امر دوگانه است، و جهانی که توسط مدالیتهی امر دوگانه بازنمایی شود امکان تسلیم یکپارچه و تعادل ترکیبی هر دو را کنار مینهد. صرفاً باید تصمیم گرفت.
کل جهان بر آن است که این قرن تصمیم خود را خواهد گرفت، که گسستی ایجاد خواهد کرد. این دریچهای است به سوی سوبژکتیویتهی این قرن. همانطور که این قرن نشان میدهد، انسانها قابلیت چشمگیری برای ابداع امر دوگانه دارند. جنگ، در تضاد با هرگونه تعادل یکپارچه، مرئیت راسخ امر دوگانه است، و از این لحاظ جنگْ همهجاحاضر. اما امر دوگانه ضددیالکتیکی است. انفصالی نادیالکتیکی بدون هیچ سنتزی
Ahmad
یکی از وسواسهای این قرن دستیابی به امری قطعی[ Definitive ]است. میتوان دید که این وسواس حتی در انتزاعیترین حوزههای علم هم دخیل است. فقط آن کوشش ریاضیاتیای را در نظر آورید که با نام بورباکیدر پی ساخت پیکرهی ریاضیاتیای است تماماً فرمالیزه، کامل و قطعی. در هنر عقیده بر آن است که با پایان بخشیدن به نسبیت محاکاتها و بازنماییها هنر مطلق بهدست خواهد آمد، هنری که خود را تماماً در شأن هنر نشان دهد؛ هنری که ـ با درنظر گرفتن فرآیند آن بهمنزلهی ابژهاشـ بیان و برگشودگی همان چیزی است که در هنرْ هنرمندانه است؛ بیان پایان خودِ هنر در بطن هنر. بهطور خلاصه: آخرین اثر هنری، در فرم هنر بیـ اثر.
در همهی این نمونهها میتوانیم ببینیم که آرزوی امر قطعی[ یا فرجامین ]بهمنزلهی فراسوی نوعی انهدام تحقق یافته است. انسان نوین انهدامِ انسان کهنه است. صلح جاودان از رهگذر انهدام جنگهای کهنه و توسط جنگ تام حاصل میآید. پیکرهی علمِ تکاملیافته بهوسیلهی فرمالسازی تام، شهودات علمی کهنه را منهدم میکند. هنر مدرن سپهر نسبی بازنمایی را ویران میسازد. در اینجا زوج بنیادینی در کار میباشد، زوج انهدام و امر قطعی[ یا فرجامین ]
Ahmad
مضمون مائوئیستی جنگ انقلابی، با همنِشانی دو گونهی متفاوت از جنگ که اصولاً با دو سیاست متفاوت همپیوندند، تمایز تماماً متفاوتی را برقرار میسازد. بر این اساس، بر عهدهی جنگِ (به لحاظ سیاسی عادلانه) است که جنگهای (به لحاظ سیاسی ناعادلانه) را پایان بخشد. به متن زیر که برگرفتهای است از مسائل استراتژیک جنگ انقلابی در چین توجه کنید:
جنگ، این هیولایی که انسانها را مجبور به کشتن یکدیگر میکند، سرانجام از رهگذر گسترش جامعهی بشری از میان خواهد رفت، و این در آیندهای نه چندان دور به وقوع خواهد پیوست. اما برای فرونشاندن جنگها تنها یک راه در میان است: در تضاد قرار دادن جنگ با جنگ، در تضاد قرار دادن جنگ انقلابی با جنگ ضدانقلابی[ ... ]. آن هنگام که جامعهی بشری به فرونشاندن طبقات و فرونشاندن دولت دست یازد، دیگر هیچ جنگی در کار نخواهد بود نه انقلابی و نه ضدـ انقلابی، نه عادلانه و نه ناعادلانه. آن عصر برای بشریت عصر صلح جاودان خواهد بود
Ahmad
پس از اشتیاق به امر واقعی، بیتردید مشخصهی اصلی این قرن است: قرنِ جنگ. این صرفاً به این معنی نیست که این قرن ـتا به همین امروزـ مملو از جنگهای سبعانه بوده، بل اینکه ذیل پارادایم جنگ برگشوده شده است.
مفاهیم بنیادینی که این قرن از رهگذرشان خود یا انرژی آفرینشگر خویش را میاندیشد همگی به انقیاد معناشناسی جنگ درآمدهاند. توجه داشته باشید که ما با جنگ به معنای هگلی آن، یعنی جنگ ناپلئونی سر و کار نداریم. جنگ برای هگل سویهای برسازنده در خودآگاهی گروهی از مردم است. جنگ آگاهی میآفریند، بهویژه آگاهی ملی را. جنگ و پیکار قرن بیستم از این قسم نیست؛ ایدهی قرن بیستمی جنگ، جنگی سرنوشتساز، آخرین جنگ است. جنگ ۱۸۱۹۱۴ برای کل جهان جنگی بد بهشمار میآید، جنگ فجیعی که دیگر هرگز نباید روی دهد ـاین است منشاء تعبیر «آخرینِ آخرین» . باید جنگ ۱۸۱۹۱۴ مطلقاً آخرین جنگ از اینگونه جنگهای بد باشد. این مسئله تبدیل به مسئلهی پایان بخشیدن به جهانی شده که چنین جنگ فجیعی را بهبار آورد. تنها چیزی که میتواند جنگ را پایان بخشد جنگ است، اما این جنگ از گونهی دیگری خواهد بود. دلیل این امر آن است که صلحِ بین سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۳۹ مانند جنگ است، هیچ کسی این صلح را باور ندارد. جنگ دیگری ضروری است، جنگی که حقیقتاً آخرین خواهد بود.
Ahmad
در حقیقت، این بُعد ایدئولوژیکی انسان نوین نیست که در قرن بیستم تأثیرگذار و فعال میباشد. آنچه سوژهها و مبارزان را برمیانگیزد تاریخمندی انسان نوین است. چرا که ما خود را در لحظهی واقعی شروع مییابیم. قرن نوزدهم اعلام داشت، رویا پرورد، و وعده داد؛ قرن بیستم تصریح کرد که، اینجا و اکنون، انسان خواهد ساخت.
ایناست آنچه من در نظر دارم که اشتیاق به امر واقعیاشبخوانم. معتقدم که این[ تعبیر ]کلیدی برای فهم این قرن در اختیارمان مینهد. اینجا باوری در میان است، آکنده از شور و شوق، به اینکه ما به امر واقعی نوعی آغاز فراخوانده میشویم.
همانطور که همهی بازیگران کلیدی این قرن پیبردند، امر واقعی هم سرچشمهی وحشت است و هم شوق، همزمان مرگبار است و آفریننده. مسلم اینکه همانطور که نیچه باشکوه تمام بیان کردـ «فراسوی خیر و شر» است. هر باوری دربارهی ظهور واقعی یک انسان نوین واجد خصیصهی بیتفاوتی قاطعی نسبت به هزینهاش میباشد؛ این بیتفاوتی خشونتآمیزترین ابزارها را مشروعیت میبخشد. اگر آنچه مدنظر است انسان نوین باشد، انسانِ گذشته کاملاً تبدیل به چیزی چون مادهای یکبار مصرف میشود.
Ahmad
برای اخلاقگرایی خوشخلق این روزگار ـ حامی جنگ افروزیهای پرهیزکارانه یا منافع زیبندهـ که چیزی نیست مگر پشتیبانی از جنایات ضدعفونی شده، قرن کوتاه، یا قرن سیاست انقلابی که ذیل نام مبهم «کمونیسم» گنجانده شده، قرنی بربروار بود چرا که اشتیاقش به امر واقعی آنرا فراسوی خیر و شر نهاد. برای مثال، در تضادی تام میان سیاست و اخلاقیت. اما این قرن از منظر درونی حماسی و قهرمانانه زیسته شد.
با خواندن ایلیاد مجبوریم اذعان کنیم که[ اثر ]متشکل از توالی ناگسستهای از قتلعامهاست. اما در پویش خود بهمثابهی یک شعر، این[ قتلعامها ]نه بربروار، بلکه در عوض بهنحوی حماسی و قهرمانانه نشان داده شدهاند. این قرنْ یک ایلیاد سوبژکتیو بوده است ـحتی اگر بربریت، از سوی جناح مقابل، اغلب تصدیق و محکوم شده باشد. از اینجاست که نوعی بیتفاوتی خاص نسبت به نشانههای ابژکتیو قساوت سربرمیآورد. همان بیتفاوتیای که بههنگام خواندن ایلیاد در آن بهسر میبریم، چرا که نیروی کنش در شدت خود هرگونه نازک طبعی اخلاقی را زیر پا میگذارد.
Ahmad
این قرن خود را بهمثابهی نیهیلیسم، لیکن به شکل مساوی همچون تأییدگری دیونوسوسی درک میکرد. بهنظر میرسد که این قرن، بسته به اینکه کدام را مدنظر داریم، برحسب یکی از آن دو قاعده عمل میکند: یکی (که برای مثال امروز، در حال اجراست) مستلزم کنارهگیری، تسلیم، شرارت کمتر، بههمراه خویشتنداری، پایان بشریت بهمنزلهی نیرویی معنوی، و نقد «روایتهای کلان» است.[ ۱۷ ]دیگری ـ که بر «قرن کوتاه» میان ۱۹۱۷ و دههی ۱۹۸۰ غالب بودـ از نیچه، ارادهی به «دو نیم کردن تاریخ جهان» را به ارث برده و در پی شروع رادیکالی است که در بطن خود حامل بنیانِ بشریتی سازشیافته باشد.
رابطهی میان این دو رهیافت به هیچوجه سرراست نیست. این رابطه نه یک تناظر دیالکتیکی، بلکه نوعی درگیری را بر میسازد.
Ahmad
سه ثروتمند برتر جهان دارای ثروتی بیشتر از جمع کل تولید ناخالص داخلی چهل و هشت کشور از فقیرترین کشورهای جهان هستند.
(۳) فرض کنید که میخواهیم برای کل جمعیت جهان دسترسی کمیتپذیری به تغذیه، حدود ۲,۷۰۰ کالری در روز، و دسترسی به آب آشامیدنی و امکانات سلامتی مقدماتی را فراهم کنیم. این، کموبیش، بالغ بر میزان پولی میشود که ساکنان اروپا و ایالات متحده هر ساله خرج عطر میکنند.
(۴) ۲۰ درصد از فقیرترین و ۲۰ درصد از ثروتمندترینهای جمعیت جهانی را در نظر آورید. در ۱۹۶۰، بخش فوقانی[ این جمعیت ]درآمدی بیش از سی برابر بخش تحتانی آن داشت. در ۱۹۹۵، این میزانِ درآمد بیش از هشتاد و دو برابر بود.
Ahmad
حجم
۲۷۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
حجم
۲۷۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
قیمت:
۹۱,۷۰۰
۶۴,۱۹۰۳۰%
تومان