بریده‌هایی از کتاب مغازه جادویی

فقط به این دلیل که چیزی شکسته است، به این معنی نیست که همه چیز خراب است.

هر یک از ما در زندگی خود موقعیت‌هایی را تجربه می‌کنیم که باعث درد می‌شوند. من آنها را زخم قلب می‌نامم. اگر آنها را نادیده بگیرید، آنها بهبود نمی‌یابند. اما گاهی اوقات وقتی قلب‌هایمان زخمی می‌شود، همان موقع است که زخمی می‌شوند باز کن. اغلب این زخم‌های قلب است که بزرگترین فرصتها را برای رشد به ما می‌دهند. موقعیت‌های سخت... هدیه جادویی...

عشق و شفقت یک ضرورت است.

هیچ ترفند جادویی برای همیشه ماندگار نیست.

ما از طریق درد رشد می‌کنیم. ما در شرایط سخت رشد می‌کنیم. به همین دلیل است که باید تک تک چیزهای دشوار زندگی خود را بپذیرید.

اکنون می‌دانم که می‌توان مغز را طوری آموزش داد که تمرکز و توجه فرد را بهبود بخشد و همچنین به گفتگوی مداوم در ذهن ما که ما را از تصمیم‌گیری روشن و مفید منحرف می‌کند پاسخ ندهد.

روث موجودی ماوراءالطبیعه نبود، اگرچه در دوازده سالگی دوست داشتم تصور کنم که او هست. او صرفاً انسانی بود که از موهبت عمیق همدلی و شهود برخوردار بود، که می‌توانست به یک انسان دیگر توجه کند بدون اینکه انتظاری در عوض داشته باشد. او زمان خود را به من داد. او توجه خود را به من معطوف کرد. و او مرا در معرض نوعی جادو قرار داد که هنوز هم تا امروز از آن استفاده می‌کنم.

هر کس داستانی دارد و من آموخته‌ام که در هسته آن، بیشتر داستان‌های ما بیشتر شبیه به هم هستند. اتصال می‌تواند قدرتمند باشد. گاهی اوقات فقط یک ملاقات کوتاه می‌تواند زندگی یک نفر را برای همیشه تغییر دهد.

خیلی چیزها در زندگی وجود دارد که نمی‌توانیم کنترل کنیم. سخت است، به خصوص زمانی که کودک هستید، احساس کنید که بر هر چیزی کنترل دارید. مثل اینکه شما می‌توانید هر چیزی را تغییر دهید. اما شما می‌توانید بدن خود را کنترل کنید و می‌توانید ذهن خود را کنترل کنید. ممکن است زیاد به نظر نرسد، اما بسیار قدرتمند است. می‌تواند همه چیز را تغییر دهد.

در زندگی نقطه‌های عطف زیادی وجود داردکه می‌خواهید آنها را به خاطربسپارید؛ مثل اولین کوتاهی مو، اولین دندان که افتاد، اولین روز مدرسه، اولین دوچرخه‌سواری و...