بریدههایی از کتاب همپیمان
نویسنده:ورونیکا راف
مترجم:هدیه منصورکیایی
انتشارات:موسسه فرهنگی هنری نوروز هنر
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۰۲ رأی
۴٫۴
(۱۰۲)
ما فقط در فواصل بین شورشها نفسی تازه میکنیم و به غلط اسمش را صلح و آرامش میگذاریم.
راهزن چشم آبی،دختر کتابخوار~
عجیب است که غمگین نیستم. شاید چون دارم ذره ذرهی وجودش را پس میگیرم. خط به خط و واژه به واژه.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
شاید اصلا بخشش همین باشد. همینکه خاطرات زشت و تلخ یک نفر را به گوشهی ذهنت میرانی و سعی میکنی به آن فکر نکنی تا اینکه بالاخره مرهم زمان درد و خشمت را از بین ببرد و از تلخی آن خاطرات بکاهد.
Mohamad Faraji
پذیرفتن یک اشتباه با اعتراف کردن به اون خیلی با هم فرق دارن. وقتی میپذیری که اشتباه کردی شاید سعی کنی برایش بهانه بتراشی اما وقتی به آن اعتراف میکنی دیگر جایی برای بهانه تراشی نمیگذاری
Mohamad Faraji
پذیرفتن یک اشتباه با اعتراف کردن به اون خیلی با هم فرق دارن. وقتی میپذیری که اشتباه کردی شاید سعی کنی برایش بهانه بتراشی اما وقتی به آن اعتراف میکنی دیگر جایی برای بهانه تراشی نمیگذاری
Mohamad Faraji
همهی آدمها یه هیولا توی وجودشون دارن و اگه میخوایم کسی رو دوست داشته باشیم اول باید بپذیریم که ما هم اون هیولا رو توی وجودمون داریم. اونوقت اگه اون آدم اشتباهی بکنه میتونیم ببخشیمش
Mohamad Faraji
انگار این خاصیت آدمهای شرور است. یعنی هر چقدر هم که بد باشند رفتارشان با بعضی آدمها موجه است. در این حالت آنها درست حرف میزنند، درست رفتار میکنند و در کل آدمهای دوست داشتنی هستند.
Mohamad Faraji
«باور حقیقت همیشه به معنای بهترشدن زندگی نیست. ما حقایق رو باور میکنیم چون حقیقت حقیقته.»
Mohamad Faraji
«خب اونایی که الان دارن برای این هدف مبارزه میکنند از بچگی تحت تاثیر این موضوع بودند. اونا رو به این باور رسوندند که چنین مشکلی وجود داره و اونا باید سعی کنند که برطرف بشه. رفیع یه اعلانیه هم در این مورد نشونم داده. اما اینکه از ابتدا چه دلایلی برای این کار وجود داشته... نمیدونم. شاید دلیلش کنترل مردم بوده. یه عده رو با این دروغ که شما معیوب هستید تحت سلطه درمیآوردند و یه عده دیگه رو با گفتن اینکه سالم هستند تحت آموزشهای خودشون قرار میدادند تا تفکراتشون رو به اونا القا کنند. بهرحال اینجور اتفاقات که یه شبه نمیافته و قطعا یه دونه دلیل هم نداره.»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
به همین دلیل تریس آن همه سعی کرد تا ویدیوی ادیت پرایر را پیدا کند. حتی برای این کار حاضر شد با پدرم همدست شود. او میدانست حقیقت هرچه که باشد اولویتها، هدف و مسیر تلاشمان را برای همیشه تغییر میدهد. و حالا هم یک دروغ باعث شده اولویتهای دیگری داشته باشیم. بجای اینکه علیه فقر، گرسنگی و جرم و جنایت موضع بگیریم داریم تحت سلطهی آدمهایی زندگی میکنیم که با یک دروغ بزرگ بر ما حکومت میکنند. اصلاح ژن معیوب.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
انگار این خاصیت آدمهای شرور است. یعنی هر چقدر هم که بد باشند رفتارشان با بعضی آدمها موجه است. در این حالت آنها درست حرف میزنند، درست رفتار میکنند و در کل آدمهای دوست داشتنی هستند.
mohadese
غرور چشم آدمها رو به روی واقعیت وجودیشون میبنده.
mohadese
حقیقت همه چیز را تغییر میدهد
mohadese
به نظر من مردم معمولا چیزایی رو میبینند که دارن دنبالش میگردند.
Nika
بعضیها شبیه تریسند که با وجود رنج و خیانتی که میبینند همچنان عاشق میمانند و حتی جانشان را بخاطر برادر خائنشان میدهند. بعضیها شبیه کارا هستند. حتی قادرند قاتل برادرشان را ببخشند و بعضیها مثل کریستینا هستند. با اینکه خیلی از دوستانشان را از دست دادهاند اما همچنان آمادهاند با زندگی روبرو شوند و دوستان تازهای پیدا کنند.
Nika
گاهی دلیربودن به معنای گذشتن از خود برای رسیدن به یک هدف بزرگ است یا فداکاری بخاطر یک انسان دیگر. گاهی هم به معنای پشت سر گذاشتن و رها کردن تمام آدمها و چیزهایی است برایت اهمیت داشته و...
و گاهی هم اینطور نیست.
گاهی چیزی بیشتر از صبرکردن و تحمل درد نیست... ادامه دادن و رفتن به سوی زندگی بهتر... هرچند آهسته و آرام.
Nika
شاید اصلا بخشش همین باشد. همینکه خاطرات زشت و تلخ یک نفر را به گوشهی ذهنت میرانی و سعی میکنی به آن فکر نکنی تا اینکه بالاخره مرهم زمان درد و خشمت را از بین ببرد و از تلخی آن خاطرات بکاهد.
الری
کارا میگوید: «ولشون کن. اونا نمیدونند گرفتن یه تصمیم سخت یعنی چی!»
«ولی مطمئنم اگه تو جای من بودی درست تصمیم میگرفتی.»
«این فقط بخاطر اینه که به من یاد دادند تا وقتی همهی اطلاعات رو در مورد چیزی ندارم تصمیم نگیرم و به تو یاد دادند برای رسیدن به موفقیت ریسکپذیر باشی.»
me
مطمئنا در این مورد خیلی تلاش کرده اما سوال اینجاست که آیا ما واقعاً میتوانیم بر ترسهایمان غلبه کنیم یا اینکه اصلا روزی میرسد که آنها دست از سرمان بردارند؟
me
مطمئنا در این مورد خیلی تلاش کرده اما سوال اینجاست که آیا ما واقعاً میتوانیم بر ترسهایمان غلبه کنیم یا اینکه اصلا روزی میرسد که آنها دست از سرمان بردارند؟
me
حجم
۳۳۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۲۸ صفحه
حجم
۳۳۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۲۸ صفحه
قیمت:
۵۸,۰۰۰
تومان