بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هم‌پیمان | طاقچه
تصویر جلد کتاب هم‌پیمان

بریده‌هایی از کتاب هم‌پیمان

۴٫۴
(۱۰۲)
آهی می‌‌کشد و تکه‌ای از کیک مافینی‌ام را از توی دستم بر می‌‌دارد. به آرامی‌روی دستش می‌‌زنم. «هی! درست سمت راستت یه عالمه خوراکی هست. چرا مال منو برمی‌داری؟» «اگه یه عالمه خوراکی هست پس چرا واسه از دست دادن یه تکه کیک اینقدر شاکی شدی؟» «حرف حساب جواب نداره!»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
از زمانی که بچه بودم این حقیقت را می‌‌دانستم: زندگی به همه زخم می‌‌زند و کسی نمی‌‌تواند از آن فرار کند. اما حالا این را هم یاد گرفته‌ام: می‌‌توانیم از این زخم بهبود پیدا کنیم. می‌‌توانیم باعث بهبودی یکدیگر باشیم.
کاژه
می‌گویم: «تو ویژه نیستی! من هم از درد دیگران لذت می‌‌برم. من هم می‌‌تونم خبیث باشم. تنها فرق‌مون اینه که من گاهی تصمیم می‌گیرم اینطوری نباشم اما تو همیشه همونی هستی که هستی! و این از تو یه دیو بدطینت می‌سازه.»
کاژه
یکی از ابروهایش را بالا می‌‌برد. «من اگه دیوونه بودم تا حالا تو رو توی خواب کشته بودم.» «آره و کاسه‌ی چشمم رو به کلکسیون چشمت اضافه کرده بودی.»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
سعی دارند حقیقت رو از مردم پنهون کنند چون هرچقدر مردم کمتر بدونند اونا راحت‌تر می‌‌تونند توی دنیای کوچکشون پادشاهی کنند
Marie Rostami
همینطور که به این سرزمین پهناور خیره مانده‌ام با خودم فکر می‌‌کنم همه‌ی اینها اگر هیچی نباشد حداقل دلیل محکمی‌برای وجود خدایی است که زمانی پدر و مادرم او را می‌‌پرستیدند. بزرگی این دنیا خارج از کنترل آدمها به نظر می‌‌رسد و خلاف آنچه که تصور می‌‌کردم انسان موجود قوی و مقتدری نیست. آنقدر کوچک که می‌‌شود نادیده‌اش گرفت. عجیب است اما چیزی در ساختار این جمله وجود دارد که به من احساس..... احساس آزادی می‌‌دهد.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
«ولی... بهترین راه برای فهمیدن حقیقت توجه به نتیجه‌ی اونه.»
k.d
از زمانی که بچه بودم این حقیقت را می‌‌دانستم: زندگی به همه زخم می‌‌زند و کسی نمی‌‌تواند از آن فرار کند. اما حالا این را هم یاد گرفته‌ام: می‌‌توانیم از این زخم بهبود پیدا کنیم. می‌‌توانیم باعث بهبودی یکدیگر باشیم. پایان
کلاشینکف
همانطور که من همیشه روی کامل بودن و بهترین بودنش پافشاری کردم او هم روی قدرت و جسارتم اصرار کرد و باعث شد به خودم اعتماد کنم. این قدرت عشق است؛ عشق حقیقی باور انسان را به تکامل می‌‌رساند. این عین حقیقت است.
کاژه
همه‌ی آدمها یه هیولا توی وجودشون دارن و اگه می‌خوایم کسی رو دوست داشته باشیم اول باید بپذیریم که ما هم اون هیولا رو توی وجودمون داریم. اونوقت اگه اون آدم اشتباهی بکنه می‌‌تونیم ببخشیمش.
الری
آدم‌های دیگری هم در این دنیا هستند. بعضی‌ها شبیه تریسند که با وجود رنج و خیانتی که می‌‌بینند همچنان عاشق می‌‌مانند و حتی جانشان را بخاطر برادر خائنشان می‌‌دهند. بعضی‌ها شبیه کارا هستند. حتی قادرند قاتل برادرشان را ببخشند و بعضی‌ها مثل کریستینا هستند. با اینکه خیلی از دوستانشان را از دست داده‌اند اما همچنان آماده‌اند با زندگی روبرو شوند و دوستان تازه‌ای پیدا کنند
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
مارکوس سابقه‌ی فوق‌العاده‌ای در رهبری دارد. دلم می‌‌خواهد از اینجا فریاد بزنم که به او اعتماد نکند
k.d
هم پیمان نویسنده: ورونیکا راف
k.d
بازوهای لاغر تریس می‌‌اندازد. اول نامطمئن دستهایش را دورم حلقه می‌‌کرد و بعد محکم و مطمئن من را در آغوش می‌‌کشید. مطمئن از خودش و من. چون به یادم می‌‌آورد که دیگر هیچ آغوشی شبیه آغوش او نیست چون هیچ‌کس شبیه او نیست. او برای همیشه رفته است.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
تصویر توبیاس توی ذهنم جان می‌‌گیرد و من بغضم را محکم قورت می‌‌دهم. «اگه نباشم چه اتفاقی برای بقیه می‌‌افته؟» وقتی اولین بار روبروی هم ایستادیم چقدر آرام چشم‌های تیره‌اش را به من دوخته بود. چه دست‌های گرم و قوی داشت. دلم برای آرامش آغوشش تنگ می‌‌شود. «توبیاس، کیلب، دوستام؟» «اونا مراقب همدیگه خواهند بود. این کاریه که مردم همیشه می‌‌کنند.» لبخندی می‌‌زنم و چشم‌هایم را می‌‌بندم. دوباره آن طناب دارد من را به سوی مرگ می‌‌کشاند اما این‌بار احساس بدی ندارم. این بار می‌‌دانم که این دست‌های مادرم است که من را به طرف آغوشش هدایت می‌‌کند. و من با اشتیاق آغوش گرمش را می‌‌پذیرم.   آیا بخاطر کارهایی که برای رسیدن به اینجا انجام دادم بخشیده می‌‌شوم؟ دلم می‌‌خواهد این‌طور باشد. می‌توانم. باور دارم.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
این دنیایی است که ما خوب می‌‌شناسیم؛ فقط حاکم ظالمی‌ جایش را به حاکم ظالم دیگری داده است.
Marie Rostami
می‌‌گویند غم همیشه درد به همراه دارد اما برای من غم پر از گیجی و بی‌حسی است.
Nika
نیتا به من نگاه می‌‌کند. «چون ژن‌هاشون معیوبه. افراد معیوب از لحاظ قانونی با افراد سالم برابرند و حقوق شهروندی برابر دارند ولی این فقط یه حرفه. در عمل اونا فقیرتر و بدبخترند و خیلی بیشتر در معرض جرم و جنایت هستند و کمتر پیش می‌اد برای انجام کارهای مهم انتخاب بشن... این مسئله از زمان جنگ ژنهای خالص بوجود اومد و تا حالا برطرف نشده.
k.d
مردم همیشه علاقه دارند گروه تشکیل بدن و مخالفت کنند
مژده
«گفت همه‌ی آدمها یه هیولا توی وجودشون دارن و اگه می‌خوایم کسی رو دوست داشته باشیم اول باید بپذیریم که ما هم اون هیولا رو توی وجودمون داریم. اونوقت اگه اون آدم اشتباهی بکنه می‌‌تونیم ببخشیمش.»
Melika

حجم

۳۳۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۲۸ صفحه

حجم

۳۳۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۲۸ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۷صفحه بعد