بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هم‌پیمان | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هم‌پیمان

بریده‌هایی از کتاب هم‌پیمان

۴٫۴
(۱۰۲)
لبخندی می‌‌زند و می‌‌گوید: «حتما.» و از جا بلند می‌‌شود. «تو اینجا راحتی دیگه؟ چون من به مامانم قول دادم شب ببینمش. باید زود برم. راستی فور گفته بود می‌خواد تو را ببینه.» صاف می‌‌نشینم. «واقعاً؟ کی؟ کجا؟» «یه کم بعد از ساعت ده. توی پارک هزاری. روی چمن‌ها منتظرته.» لبخندی می‌‌زند و می‌‌گوید: «حالا خیلی هیجان‌زده نشو! واسه مخت خوب نیست.»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
ناگهان حس می‌‌کنم کلمات تازه‌ای تحت تاثیر سرم راستی از دهانم خارج می‌‌شوند: «من برای همه، حقیقت شهرمون رو به ارمغان آوردم و دلیل بودنمون در اینجا رو آشکار کردم. لازم نیست ازم تشکر کنید اما بجای اینکه روی کثافت و خرابه‌ای که ساختید بشینید و فکر کنید تخت پادشاهیه بهتره دست به یه کار مثبت بزنید!»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
رهبران جدیدمون هم سعی دارند حقیقت رو از مردم پنهون کنند چون هرچقدر مردم کمتر بدونند اونا راحت‌تر می‌‌تونند توی دنیای کوچکشون پادشاهی کنند. مسخره است.»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
می‌گوید: «فداکاری در این مورد درس‌هایی داره. درمورد اینکه چه زمانی می‌‌تونیم به دیگران اجازه بدیم جونشونو برامون فدا کنند. اونا می‌گن اگه اون شخص با این کارش می‌خواد عشقش رو به ما ثابت کنه نباید مانعش بشیم. مثل فداکاری که پدر و مادرت برات کردند.» چشم‌هایم را می‌‌بندم. «فکر نکنم عشق نقشی در تصمیم کیلب داشته باشه. به نظرم عذاب‌وجدان باعثش شده.» «شاید... ولی اگه دوستت نداشت بخاطر خیانتش دچار عذاب‌وجدان نمی‌‌شد.»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
«و تو باورشون نکردی. حتی یک ثانیه هم شک نکردی... سر حرفت وایسادی که من... یه انسان کاملم.» دستم را روی دستش می‌‌گذارم. «خب برای اینکه تو واقعاً یه انسان کاملی.» به آرامی‌می‌گوید: «تا حالا هیچ‌کس همچین حرفی به من نزده بود.» با لحن محکمی‌می‌گویم: «تو لایق شنیدنش هستی.» چشم‌هایم پر از اشک می‌‌شود. «تو یه انسان واقعی هستی؛ کسیکه ارزش دوست داشته شدن رو داره. تو بهترین آدمی‌هستی که توی عمرم دیدم.»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
راه‌های زیادی برای دلیربودن در این دنیا وجود دارد. گاهی دلیربودن به معنای گذشتن از خود برای رسیدن به یک هدف بزرگ است یا فداکاری بخاطر یک انسان دیگر. گاهی هم به معنای پشت سر گذاشتن و رها کردن تمام آدمها و چیزهایی است برایت اهمیت داشته و... و گاهی هم اینطور نیست. گاهی چیزی بیشتر از صبرکردن و تحمل درد نیست... ادامه دادن و رفتن به سوی زندگی بهتر... هرچند آهسته و آرام. این راهی است که من باید در پیش بگیرم.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
می‌‌خواهم با او بمانم چون او را انتخاب کرده‌ام. مهم نیست چند بار باعث رنجش یکدیگر می‌‌شویم چون هر بار دوباره و دوباره او را انتخاب می‌‌کنم و او هم من را انتخاب می‌‌کند.
Anna
اونا معتقد بودند غرور چشم آدمها رو به روی واقعیت وجودی‌شون می‌‌بنده.
Anna
می‌‌دانم تنها زیبایی که او می‌‌بیند آزادی است. تنها آزادی است که می‌‌تواند تمام این عیبها و زشتی‌ها را زیبا و بدون‌نقص جلوه دهد.
Anna
از زمانی که بچه بودم این حقیقت را می‌‌دانستم: زندگی به همه زخم می‌‌زند و کسی نمی‌‌تواند از آن فرار کند. اما حالا این را هم یاد گرفته‌ام: می‌‌توانیم از این زخم بهبود پیدا کنیم. می‌‌توانیم باعث بهبودی یکدیگر باشیم.
Outis
او می‌‌دانست که اگر بعضی حقایق را محرمانه نگه دارد یا حتی تغییرشان دهد دیگر برای حکومت کردن نیازی به زور ندارد بلکه مردم خودشان مانند بره‌ای آرام از او تبعیت می‌‌کنند. این کاری است که سازمان یا هر حکومت دیگری انجام می‌‌دهد: شرطی کردن خوشبختی مردم.
مهرناز
ز زمانی که بچه بودم این حقیقت را می‌‌دانستم: زندگی به همه زخم می‌‌زند و کسی نمی‌‌تواند از آن فرار کند. اما حالا این را هم یاد گرفته‌ام: می‌‌توانیم از این زخم بهبود پیدا کنیم. می‌‌توانیم باعث بهبودی یکدیگر باشیم.
inside._.my._.busy._.mind
بعضی‌ها شبیه تریسند که با وجود رنج و خیانتی که می‌‌بینند همچنان عاشق می‌‌مانند و حتی جانشان را بخاطر برادر خائنشان می‌‌دهند. بعضی‌ها شبیه کارا هستند. حتی قادرند قاتل برادرشان را ببخشند و بعضی‌ها مثل کریستینا هستند. با اینکه خیلی از دوستانشان را از دست داده‌اند اما همچنان آماده‌اند با زندگی روبرو شوند و دوستان تازه‌ای پیدا کنند
inside._.my._.busy._.mind
جالبه که یه ماشین فوق‌العاده پیچیده از لحاظ بیولوژیکی باشی و در ضمن توانایی تحلیل پیچیدگی‌های اون رو داشته باشی. این خارق‌العاده و تکرارنشدنیه. توانایی درک و تحلیل خودمون و محیط اطرافمون از ما یک انسان می‌سازه
Fateme Soltani
علم یعنی قدرت. قدرت انجام اعمال شیطانی
Fateme Soltani
حقیقت اینه که انسان آنقدر موجود پیچیده‌ایه که نمی‌شه از همه جهت شناختش و تحلیلش کرد.
Fateme Soltani
من عاشقش شدم اما نه به این خاطر که حق انتخاب دیگری نداشتم. می‌‌خواهم با او بمانم چون او را انتخاب کرده‌ام. مهم نیست چند بار باعث رنجش یکدیگر می‌‌شویم چون هر بار دوباره و دوباره او را انتخاب می‌‌کنم و او هم من را انتخاب می‌‌کند.
آذین
«یه جمله‌ی قدیمی‌هست که می‌گه: علم یعنی قدرت. قدرت انجام اعمال شیطانی... مثل کاری که ژنین کرد یا قدرت انجام کارهای خوب مثل کاری که ما می‌‌کنیم. در نتیجه قدرت به خودی خود ماهیت شیطانی نداره.»
Zahra Bayandor
راه‌های زیادی برای دلیربودن در این دنیا وجود دارد. گاهی دلیربودن به معنای گذشتن از خود برای رسیدن به یک هدف بزرگ است یا فداکاری بخاطر یک انسان دیگر. گاهی هم به معنای پشت سر گذاشتن و رها کردن تمام آدمها و چیزهایی است برایت اهمیت داشته و... و گاهی هم اینطور نیست. گاهی چیزی بیشتر از صبرکردن و تحمل درد نیست... ادامه دادن و رفتن به سوی زندگی بهتر... هرچند آهسته و آرام.
Galadriel
ژنین طمع بیشتری داشت و باهوش‌تر بود. او می‌‌دانست که اگر بعضی حقایق را محرمانه نگه دارد یا حتی تغییرشان دهد دیگر برای حکومت کردن نیازی به زور ندارد بلکه مردم خودشان مانند بره‌ای آرام از او تبعیت می‌‌کنند. این کاری است که سازمان یا هر حکومت دیگری انجام می‌‌دهد: شرطی کردن خوشبختی مردم.
Galadriel

حجم

۳۳۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۲۸ صفحه

حجم

۳۳۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۲۸ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
تومان