بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم | صفحه ۱۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم

بریده‌هایی از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۳۵۸ رأی
۴٫۵
(۳۵۸)
لطفی که به منّت و کنایه آلوده‌ش کنی مث آبیه که توی کاسهٔ کثیف به کسی تعارف کنی، به درد هیچ‌کس نمی‌خوره
کاربر ۲۷۹۱۹۱۲
درد آدم رو بزرگ می‌کنه
کاربر ۲۷۹۱۹۱۲
من به‌اندازهٔ دریا تشنه‌ام و او به‌اندازهٔ کوزه‌ای، مهر به من تعارف می‌کند.
کاربر ۲۷۹۱۹۱۲
خدا برگهٔ امتحانی رو که بنده از پسش برنیاد دستش نمی‌ده. هر اتفاقی بیفته، تو از پسش برمی‌آی.
کاربر ۲۷۹۱۹۱۲
لبخند می‌زنم. از این‌که باری را به دل بکشم نمی‌ترسم. ارزش هر دل به حرف‌هایی است که برای نگفتن دارد.
نوری
«این خداست که تصمیم می‌گیرد تو را کجای قالی زندگی ببافد، گلی درشت وسط قالی یا برگی ریز در حاشی
کاربر ۲۷۹۱۹۱۲
- بی‌بی، دورهٔ این نوع زندگی‌ها سر اومده، دوره‌ای که تنها راه‌حل زنا صبر بود. بلکه آقا بزرگ بشه یا سرش به سنگ بخوره و بهتر بشه. لبخند بر لب، می‌گوید: «می‌شه صبر کرد، اون‌قدر تا حقیر شد؛ می‌شه هم صبر کرد، جوری که عزیز شد. اون صبر رو بلد بشو. تحمل و صبر باهم فرق دارن.»
کاربر ۱۴۱۵۵۰۵
- جرئت نزدیک‌تر شدن به تو را ندارم. به‌گمانم، روزگار تاب آن‌همه مهری که می‌تواند بین من و تو ردوبدل شود را ندارد. این خیال نیست. تو تعبیر رؤیای نادیدهٔ منی. می‌خواهم دست تو را بگیرم و در هرم نفس‌های تو، پا از این اقلیم بیرون بگذارم، به‌سراغ جزیره‌ای بروم که هنوز آفریده نشده‌است. شاید آنجا از قضاوقدر در امان بمانیم. آیا تو نیز همان‌قدر که من دل‌بستهٔ توام مرا می‌خواهی؟ امروز عطرت را در راهروهای دانشگاه نفس کشیدم. لابه‌لای آن‌همه بو شناختم. این اگر عاشقی نیست، پس چیست؟ از خدا خجالت می‌کشم، اما عاشق شده‌ام.
hosna_iran
به‌قول امام علی، نگو امینی به من خیانت کرد، بگو من به دست خائنی امانتی سپردم. مسئولیت تصمیمت رو بپذیر.
s.habibifard
گوشهٔ دفترم می‌نویسم: «چه می‌کوشی به طنازی که بر ابرو گره بندی؟ / به هر حالت که بنشینی، میان جمع زیبایی»
s.habibifard
عشق همیشه همراهم بود / و از دور تماشایم می‌کرد / اما عقل مراقب بود / که بین من و عشق خلوتی میسر نشود./ روزی عقل به خواب غرور رفت / و من در دشت آزادی / عشق را به آغوش کشیدم. / عقل که بیدار شد، دوان‌دوان از جادهٔ ندامت تا دشتِ آزادی دوید / اما وقتی به ما رسید / که دیگر دیر بود.»
s.habibifard
«وقتی از شوهرت دل‌چرکی، از شیطون به خدا پناه ببر. شیطون از دعوای زن و مرد خوشش می‌آد.»
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
این خود ما هستیم که با سکوت، لبخند، حرف زدن یا نزدن، مشخص می‌کنیم آدم‌ها می‌توانند تا چه اندازه به ما نزدیک شوند.
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
چه ساده بودم که گمان می‌کردم زندگی همان دلهره‌ها و از دور دیدن‌هاست، همان ریاضت‌های پیش از رسیدن و وصل است
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
زن ناشکر شوهرش را لجوج می‌کند. این حرف را همیشه بی‌بی می‌زد
Laya Sadegh
وقتی غرق در خانه‌داری و بچه‌داری هستی، غرق در تکراری، غرق در شتابی، درک درستی از زیبایی و امنیتِ پنهانِ پشتِ این تکرارِ نعمت نداری، نعمت‌هایی مثل بندر، مثل یومّا، مثل بی‌بی، مثل پدرم.
Laya Sadegh
«وقتی از شوهرت دل‌چرکی، از شیطون به خدا پناه ببر. شیطون از دعوای زن و مرد خوشش می‌آد
Laya Sadegh
«مسئولیت، درختی است که زمینه‌اش شناخت‌ها هستند و ریشه‌اش اعتقادها و بهارش بحران‌ها و گرفتاری‌ها
Laya Sadegh
وقتی در مرکز توجه هستی، مثل کاریکاتور رشد می‌کنی. جاهایی از وجودت که به آن‌ها توجه می‌شود بزرگ می‌شوند و جاهایی از وجودت کوچک می‌مانند، مانند من که فقط شخصیت اجتماعی‌ام بزرگ شده بود و چیزی مثل زنانگی و مادرانگی محو بود.
Laya Sadegh
پشم زرین نماد قدرته، قدرتی که زن باید به‌دست بیاره، اما نباید خودش رو توی این مسیر نابود کنه. چطور می‌شه هم قدرت داشت و هم مهربون بود؟ این تکلیف زن در مرحلهٔ دومه. اگر زن‌ها همچنان بر ابراز نیاز یا خشم متمرکز باشند، کسی حرفشون رو نمی‌فهمه و فقط به خودشون آسیب می‌زنند. زن‌ها برای به‌دست آوردن قدرت، باید به زبانی غیر از خشم و ابراز نیاز، سخن بگن.
Laya Sadegh

حجم

۴۷۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۴ صفحه

حجم

۴۷۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۴ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۲۸,۵۰۰
۷۰%
تومان