بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم | صفحه ۲۴ | طاقچه
کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم اثر معصومه امیرزاده

بریده‌هایی از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۳۴۵ رأی
۴٫۵
(۳۴۵)
باید بتوانم به هر چیز و هر کسی که من را از حرکت بازمی‌دارد نه بگویم. اندوه مثل راهزنی با لباسِ مبدلِ گدایی سر راه می‌ایستد و از آدم چیزی می‌طلبد؛ چیزی را از حال می‌گیرد و به گذشته اضافه می‌کند، به گذشته‌ای که درگذشته‌است.
ملکی
باید بتوانم به هر چیز و هر کسی که من را از حرکت بازمی‌دارد نه بگویم.
ملکی
افکار منفی مسبب خشم، افسردگی، یأس و احساس گناه هستند. هرچند این احساس‌ها به‌نظر واقعی می‌آیند، اما کاملاً غیرواقع‌بینانه‌اند.
ملکی
«افکار شما ـ نه حوادث بیرونی ـ روحیات شما را شکل می‌دهند. افکار منفی احساس‌های منفی بخصوصی را تولید می‌کنند. مثلاً اگر فکر کنید کسی شما را شماتت خواهد کرد، احساس اضطراب می‌کنید.»
ملکی
این من بودم که بیش از نیاز آدم‌های اطرافم، توی کاسه‌یشان مهر می‌ریختم و وقتی سرریز می‌شد، بالای سر مِهرِ بر زمین ریخته شیون و زاری می‌کردم.
ملکی
سرم را برمی‌گردانم و به تابلو نقاشی‌ام روی دیوار نگاه می‌کنم. مدت‌هاست منتظرم امیریل آن را قاب کند. این انتظار کودکانه دیگر اذیتم نمی‌کند. خوشحالم برای داشتن دیواری که نقاشی‌ام می‌تواند به آن تکیه بزند. اگر امیریل این‌قدر عرضه داشت که برای نقاشی‌ام دیواری تهیه کند، من هم باید عرضۀ قاب کردنش را داشته باشم. خدا مردها را آفریده تا جهان را جای امن‌تری کنند و زن‌ها را برای زیباتر کردن این جهان امن.
ملکی
دهانم را پر می‌کنم که به علی تشر بزنم، اما مسئولیت ضعف‌هایم هم با من است.
ملکی
آن‌قدر که من نیاز دارم ذوق نمی‌کند، اما من مسئول نیازهایم هستم.
ملکی
متوجهم که نیازهای جسمی از نیازهای روحی برای امیریل ملموس‌تر و قابل‌فهم‌ترند. این اندوهگینم می‌کند، اما من آماده‌ام که زنانه بجنگم.
ملکی
 این تقریباً لیست هزینه‌های ماهانۀ ماست. اینم لیست نیازمندیای هر بخش از خونه‌س.
ملکی
وقتی مشکلات و افکارت را دسته‌بندی کنی، حتی اگر هنوز آن‌ها را حل نکرده باشی، بازهم زندگی جای بهتری می‌شود.
ملکی
آدمی که برای خودش کافی است مدام از خودش دفاع نمی‌کند و با هر نسیمی، به‌هم نمی‌ریزد.
ملکی
از شیر پاک و لقمۀ حلال، تو بال‌وپر گرفتی. می‌دونُم جای ناصواب آشیونه نمی‌گیری
ملکی
اگر همۀ مردها باورمی‌کردند که هر زن می‌تواند وجودی تودرتو باشد، این لطیفِ قدرتمند، این ظریفِ مقاوم را باورمی‌کردند و نمی‌خواستند هرکدام به نفع اعتقاداتشان چیزی از او بکنند و دور بیندازند، شاید سقف‌ها پنجره می‌شدند و امنیت و آزادی باهم صلح می‌کردند.
ملکی
چرا مردها وقتی سراسر نیازی، به تو پشت می‌کنند، و وقتی از آن‌ها رو می‌گیری، به تو نیازمند می‌شوند؟ چرا وقتی آویزانی، گریزان‌اند و وقتی گریزانی، آویزان؟
ملکی
باد حرف به دل نیم‌سوخته بخورد، باز گُر می‌گیرد.
ملکی
ارزش هر دلی به حرف‌هایی است که برای نگفتن دارد
ملکی
به شیرین‌زبانی و لطف و خشی / توانی که شیری به مویی کشی.
ملکی
گاهی اگر طرف مقابلت دریا هم باشد، نمی‌فهمد چه می‌گویی. شاید هم اشکال از توست که می‌خواهی چیزی را به دریا بفهمانی، چیزی خلاف ذاتش، خلاف توان و درکش از بودن. دریا را هم اگر نپذیری، نمی‌توانی از بودن با آن لذت ببری.
ملکی
«چه می‌کوشی به طنازی که بر ابرو گره بندی؟ / به هر حالت که بنشینی، میان جمع زیبایی»
ملکی

حجم

۴۷۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۴ صفحه

حجم

۴۷۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۴ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان