بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم | صفحه ۲۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم

بریده‌هایی از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۳۵۸ رأی
۴٫۵
(۳۵۸)
رنج‌هایی هستند که باید آن‌ها را پذیرفت و در آغوش کشید، برایشان معنایی جست‌وجو کرد و با معنای ناشی از رنج، لباس گرمی بافت. رنج‌هایی هم هستند که باید برای از بین بردنشان جنگید. من از رنج‌های اجباری زندگی غمگینم، اما برای از بین بردن دستۀ دوم می‌جنگم. من جنگجویی اندوهگینم. باید سر قالیچۀ زندگی را بگیرم و تکان دهم.
حُرّه_عین
انتخاب سخت این بود که به مهدکودک‌های زیادی سر زدم، اما درنهایت نتوانستم کودکی بچه‌هایم را با کسی قسمت کنم. و اما انتخاب سخت‌تر این است که می‌خواهم زندگی کنم، نه‌فقط مثل کسی که چمدانش را برای مرگ بسته‌است، بلکه مثل آدمی که باید هزار سال در این کرۀ خاکی نفس بکشد.
حُرّه_عین
ما به هم قول داده بودیم در برابر حق تسلیم باشیم.
حُرّه_عین
از دور دیدن به زن‌ها کمک می‌کنه که کلیات رو ببینند. اونا باید فقط جزئیات مهم رو درک کنن و متوجه بشن که واقعاً چی براشون اهمیت داره. زن‌ها با درک کلیات، می‌تونند زندگی رو اون‌جور بسازن که می‌خوان.
حُرّه_عین
هم دربه‌دری دارد و هم خانه‌خرابی / عشق است و مزیّن به هنرهای زیادی
حُرّه_عین
بی‌بی؛ وقتی آویزونی، گریزونه؛ گریزون بشی، آویزونه. این انتظار سخت است، این خودداری سخت‌تر. سخت است که وقتی لبریزی از دوستت دارم، بنشینی گوشه‌ای و دوستت‌دارم‌هایت را بشماری، مبادا زیاد گفته باشی. ازنظر امیریل، دوستت دارم یعنی همین‌که صبح‌ها به من نگاه می‌کند.
حُرّه_عین
در برخورد با مردها موفق بودم. بدون تشر، بدون غرغر، بدون انتقاد و سرزنش، نیازم را می‌گفتم و آن‌ها را برای برطرف کردن آن توانمند جلوه می‌دادم. این احساس قدرت آن‌ها را با من همراه می‌کرد.
حُرّه_عین
«مستوره رو هرچی بکوبی، سخت‌تر می‌شه. با این دختر مدارا کن تا موم بشه.»
حُرّه_عین
خوبی‌ها هم اگر تلنبار شوند، می‌گندند. چشمه اگر باشی، برای خودت راهی پیدا می‌کنی تا دریا
حُرّه_عین
این تکلیف درونی زنه. باید با صداقت به درون خودش نگاه کنه. ارزش‌ها، انگیزه‌ها و احساساتش رو مقابل خودش بچینه و ببینه کدوم براش اهمیت دارن. بااهمیتا رو از بی‌اهمیتا جدا کنه. زمانی که زن یاد بگیره که تا وقتی همه‌چیز براش شفاف نشده عمل نکنه، درواقع به مورچه‌ها اعتماد کرده. کی می‌تونه بگه مورچه‌ها نماد چی هستن؟  همه به هم نگاه کردیم. خودش ادامه داد: «مورچه‌ها سمبل شهودن، یه‌جور پیامبر باطنی. عملکرد مورچه‌ها بالاتر از خودآگاهیه، اما تا تلاش آگاهانه وجود نداشته باشه، این فرایند شهودی شکل نمی‌گیره.»
حُرّه_عین
 دارم سعی می‌کنم برای خودم، برای این بچه‌ها، برای امیریل، کافی باشم. آدمی که برای خودش کافی است مدام از خودش دفاع نمی‌کند و با هر نسیمی، به‌هم نمی‌ریزد.
حُرّه_عین
به خودم نگاه می‌کنم. به عمق چشم‌هایم می‌دوم. این‌جور زندگی‌کردن، در حد یک پرستار مادری‌کردن، در حد یک هم‌خوابه همسری کردن، همۀ توان من است؟ نه
حُرّه_عین
خمیرها را توی مشت کوچکش گلوله می‌کند و شکل می‌دهد، مثل کاری که دارد خدا با من می‌کند. فشارم می‌دهد، اما نمی‌دانم از من، از من درهم‌وبرهم، می‌خواهد چه بسازد.
حُرّه_عین
وقتی خودت مانع انتقال گرما می‌شوی، وقتی خودت جلو همۀ احساساتت سد می‌شوی، احساس‌های تلنبارشده می‌گندند و جایی از زندگی را تباه و فاسد می‌کنند و اتمام زندگی درست از همان نقطه آغاز می‌شود.
حُرّه_عین
گفت که معلومم نیست دردش دوا شه، حتی اگه حاجِتش روا شه.
مهاجر
«خدایا! من چند ساله تنها زندگی می‌کنم. هیچ‌وقت پام رو کج نذاشتم. نذاشتی دلم هرزه‌گرد و هرجایی بشه. تو همیشه هوام رو داشتی، مراقبم بودی. می‌تونم به دلم و تو اعتماد کنم؟»
حُرّه_عین
 بزرگواری‌هات رو یاد خودت بنداز، نه بزرگی‌هات رو. آزادگی‌هات رو یاد خودت بنداز، نه آزادی‌هات رو.
حُرّه_عین
«می‌شه صبر کرد، اون‌قدر تا حقیر شد؛ می‌شه هم صبر کرد، جوری که عزیز شد. اون صبر رو بلد بشو. تحمل و صبر باهم فرق دارن.»
حُرّه_عین
از این فعل جمع، دلم جان می‌گیرد، شاداب می‌شود، به‌اندازۀ سن بیست‌ساله‌ام بیست سال جوان‌تر می‌شود. نقاب صورتم اما می‌دانم مثل همیشه سرد و سخت است.
حُرّه_عین
گاهی اگر طرف مقابلت دریا هم باشد، نمی‌فهمد چه می‌گویی. شاید هم اشکال از توست که می‌خواهی چیزی را به دریا بفهمانی، چیزی خلاف ذاتش، خلاف توان و درکش از بودن. دریا را هم اگر نپذیری، نمی‌توانی از بودن با آن لذت ببری.
حُرّه_عین

حجم

۴۷۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۴ صفحه

حجم

۴۷۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۴ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۲۸,۵۰۰
۷۰%
تومان