بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم | صفحه ۲۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم

بریده‌هایی از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۳۵۸ رأی
۴٫۵
(۳۵۸)
فهمیدن درد دارد، اما شکر هم دارد. شکرانۀ فهمیدن صبر است و صبر با همۀ تلخی و سختی، میوۀ شیرین شعف را به بار می‌آورد.
حُرّه_عین
«زن امروز در انبوه خواسته‌ها و میل‌ها، نیاز به موفقیت‌ها و بالاتر رفتن‌ها، محصور است. او زیر آواری از تجمل‌طلبی مانده و فرصت فکر کردن ندارد.»
حُرّه_عین
«استعمار یعنی تعطیلی فکر، نه به آن معنا که اجازه ندهند شما فکر کنید، بلکه به این معنی که فرصت ندهند شما فکر کنید.»
حُرّه_عین
تو تا حالا خو هیچ‌وقت خونه نبودی تا بهتر بدونی. اختیار زن با مرده، اختیار دل مرد با زن. مرد به زن می‌تونه حکم کنه اینجا برو، اونجا نرو. زنم می‌تونه حکم کنه، اما حکم زن حکم دله؛ به ظاهر نیست، به باطنه. دارم می‌بینم که می‌توانم بر دل امیریل حکومت کنم، اما هردو پذیرفته‌ایم که حکم از آن خداست و همدیگر را به سمت خدا باید بکشانیم.
حُرّه_عین
«ورود عقل مادرانه به عرصۀ سیاست‌گذاری‌های اجتماعی»
حُرّه_عین
«مسئولیت، درختی است که زمینه‌اش شناخت‌ها هستند و ریشه‌اش اعتقادها و بهارش بحران‌ها و گرفتاری‌ها.»
حُرّه_عین
خط پایانی را ویرایش می‌کنم. سر صفحۀ بعد می‌رسم. صفحه سفید است و کار ویرایش تمام شده. نفس راحتی می‌کشم و صفحه‌ها را مرتب می‌کنم. باید بتوانم خودم را هم ویرایش‌کنم، آخرِ بعضی از فکرهایم نقطه بگذارم تا بدانم باید تمام شوند، بین بعضی حرف‌هایم ویرگول بگذارم تا با کمی وقفه ادایشان کنم، و بعد از بعضی احساس‌هایم علامت تعجب و جلو بعضی عادت‌ها و رفتارهایم علامت سؤال بگذارم. باید تا پیش از آن‌که فرصتم تمام شود، خودم را ویرایش کنم. روزی باید این کتاب را بخوانم.
حُرّه_عین
چون فهم مثل میوه باید آرام‌آرام برسد. طول می‌کشد تا آدم بفهمد چیزهای مهم‌تری توی این دنیا برای حرص خوردن هست.
حُرّه_عین
«شبیه هم تصمیم می‌گیریم. آدم‌های قاطعی هستیم، اما شبیه هم احساس نمی‌کنیم. از بُعد فردی هم رو نمی‌شناسیم، درحالی‌که آدما با شخصیت فردی هم زندگی می‌کنن.»
حُرّه_عین
من مهندسم. اومده‌م استحکام یه بنا رو به رخ همه بکشم، بنایی که باهم می‌سازیمش. تهران محیط آلوده‌ای داره. رشتۀ من توش آدمای آلوده زیادن. من یه آدم محکم می‌خوام، کسی که خودش‌جهان‌بینی داشته و هر طرف من رفتم، دنبال من نیاد. تازه، اگه منم اشتباه رفتم، برم گردونه سر جام.
حُرّه_عین
اگه می‌خوام مکنونات قلبی شما رو بدونم، چون شما هم باید برای همراهی توی این مسیر سخت، به‌اندازۀ من مشتاق و معتقد باشین.
حُرّه_عین
خدا مردها را آفریده تا جهان را جای امن‌تری کنند و زن‌ها را برای زیباتر کردن این جهان امن.
حُرّه_عین
 شما یه مهربونی ذاتی دارین. من این‌و توی رفتارتون با بچه‌های محله‌های فقیرنشین دیده‌م، اما درکل، آدم سخت و سردی هستین. دست‌به‌سینه، خودش را عقب کشید.  من در برابر شما سخت بودم، اما سرد نه. واقعیت اینه که من آدم احساساتی‌ای نیستم. کلاً اهل تموّج نیستم.
حُرّه_عین
اگه ان‌قدر که شما فکر می‌کنین، آدم محکمی بودم، دیگه نمی‌تونستم هنرمند باشم؛ نه شعر می‌گفتم نه عکاسی می‌کردم نه نقاشی می‌کشیدم.
حُرّه_عین
بچه اگر جاهل و کم‌سن باشد و گم بشود، وقتی پیدا شد، مادر فقط بغلش می‌کند. اما اگر بچه بالغ بود و خودش گذاشت و رفت یا حتی گم شد، موقع برگرداندنش به خانه، مادر تشر می‌زند و پدر گوشمالی می‌دهد، اما سرآخر، وقت خواب، به صورت بچه نگاه می‌کنند و خوشحال‌اند که برگشته. اگر بعد از توبه گوشمالی هم شدید، تعجب نکنید. خدا بالغ حسابتان کرده. چه توی بغلتان گرفت چه تشر زد، تن بدهید. چون او با همۀ بزرگی‌اش، به سمت شما برگشته و صدایتان زده. بندهٔ پشیمان بنده‌ای است که صدای خدا را شنیده‌است.
حُرّه_عین
«تابَ» یعنی «برگشتن و نگاه کردن به پشت‌سر». مسیری را داری می‌روی، ناگهان برگردی پشت‌سرت را نگاه کنی.» ته خودکارش را با طمأنینه کوبید به میز و شمرده گفت: اول خدا به سمت بنده برمی‌گردد و می‌بیند که او به خدای خودش پشت کرده و می‌رود. به او نظر می‌کند، انگار که او را صدا می‌کند: «بندۀ من، کجا می‌روی؟ مسیر این‌طرف است.» این نظر یقۀ بنده را می‌گیرد و از بیراهه برش می‌گرداند سمت خدا. آن‌وقت بنده توبه می‌کند. یعنی او هم برمی‌گردد سمت خدا. حالا خدا توبۀ دوم را دارد که از بنده توبه‌اش را می‌پذیرد و بنده را با خودش می‌برد. «ثُمَّ تَابَ عَلَیهِمْ لِیتُوبُوا؛ خدا به‌سوی ایشان توبه آورد تا ایشان توبه کنند.» پس توبۀ بنده بین دو توبۀ خداست.
حُرّه_عین
لا یمکن الفرار من حکومتک؟
حُرّه_عین
درد مشترک آدم‌ها را به هم گره می‌زند.
حُرّه_عین
بعضی خلق‌وخوها، نه با تحصیل و نه با تهذیب، به‌راحتی به‌دست نمی‌آیند؛ چیزهایی هستند مثل نوری که هر بچه از روشنایی شیر مادرش می‌گیرد. من اگر می‌توانم ببخشم، از شیر یومّاست.
حُرّه_عین
متوجهم که نیازهای جسمی از نیازهای روحی برای امیریل ملموس‌تر و قابل‌فهم‌ترند. این اندوهگینم می‌کند، اما من آماده‌ام که زنانه بجنگم.
حُرّه_عین

حجم

۴۷۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۴ صفحه

حجم

۴۷۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۴ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۲۸,۵۰۰
۷۰%
تومان