بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم | صفحه ۲۱ | طاقچه
کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم اثر معصومه امیرزاده

بریده‌هایی از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۳۴۵ رأی
۴٫۵
(۳۴۵)
بچه اگر جاهل و کم‌سن باشد و گم بشود، وقتی پیدا شد، مادر فقط بغلش می‌کند. اما اگر بچه بالغ بود و خودش گذاشت و رفت یا حتی گم شد، موقع برگرداندنش به خانه، مادر تشر می‌زند و پدر گوشمالی می‌دهد، اما سرآخر، وقت خواب، به صورت بچه نگاه می‌کنند و خوشحال‌اند که برگشته. اگر بعد از توبه گوشمالی هم شدید، تعجب نکنید. خدا بالغ حسابتان کرده. چه توی بغلتان گرفت چه تشر زد، تن بدهید. چون او با همۀ بزرگی‌اش، به سمت شما برگشته و صدایتان زده. بندهٔ پشیمان بنده‌ای است که صدای خدا را شنیده‌است.
کاربر ۳۵۳۲۰۳۴
آدم‌ها همان‌قدر می‌توانند احساسات ما را کنترل کنند که ما در ذهنمان به آن‌ها قدرت می‌دهیم.
کاربر ۳۵۳۲۰۳۴
اگر همۀ مردها باورمی‌کردند که هر زن می‌تواند وجودی تودرتو باشد، این لطیفِ قدرتمند، این ظریفِ مقاوم را باورمی‌کردند و نمی‌خواستند هرکدام به نفع اعتقاداتشان چیزی از او بکنند و دور بیندازند، شاید سقف‌ها پنجره می‌شدند و امنیت و آزادی باهم صلح می‌کردند.
کاربر ۳۵۳۲۰۳۴
بهر این فرمود آن شاه نبیه / مصطفی که «اَلوَلَد سِرُّ اَبیه». مولوی این مطلب را از قول پیامبر می‌گوید. «اَلوَلَد سِرُّ اَبیه» یعنی «فرزند راز پدر خویش است». آنچه ما در ضمیر خود پنهان می‌کنیم در فرزند آشکار می‌شود. اگر در دل، حسد، تکبر، تنوع‌طلبی یا هر رذیلت اخلاقی پنهان کرده‌اید، بدانید که در فرزند آشکار خواهد شد.
اشتیاق
زن حتی اگر چشمه باشد، باید بگذارد رهگذران برای نوشیدنش خم بشوند، زانو بزنند و لب‌های تشنۀ خود را به آن‌ها برسانند. چشمه‌ها نباید دنبال تشنه‌ها بدوند و مسیرشان را برای پیدا کردن آن‌ها کج کنند. مقصد رود دریاست، هرچند از این عبور، دشت‌ها هم سبز می‌شوند.
اشتیاق
به سپیده حرفی نزدم، چون فهم مثل میوه باید آرام‌آرام برسد. طول می‌کشد تا آدم بفهمد چیزهای مهم‌تری توی این دنیا برای حرص خوردن هست
اشتیاق
اندوه مثل راهزنی با لباسِ مبدلِ گدایی سر راه می‌ایستد و از آدم چیزی می‌طلبد؛ چیزی را از حال می‌گیرد و به گذشته اضافه می‌کند، به گذشته‌ای که درگذشته‌است.
kh.A
پشم زرین نماد قدرته، قدرتی که زن باید به‌دست بیاره، اما نباید خودش رو توی این مسیر نابود کنه. چطور می‌شه هم قدرت داشت و هم مهربون بود؟ این تکلیف زن در مرحلۀ دومه. اگر زن‌ها همچنان بر ابراز نیاز یا خشم متمرکز باشند، کسی حرفشون رو نمی‌فهمه و فقط به خودشون آسیب می‌زنند. زن‌ها برای به‌دست آوردن قدرت، باید به زبانی غیر از خشم و ابراز نیاز، سخن بگن.
kh.A
دردها دو جورند: دردهای مفید و دردهای بی‌فایده؛ دردهایی که ما را نمی‌کشند، اما قوی‌تر می‌کنند، و دردهایی که ما را ضعیف می‌کنند و از بین می‌برند. ما انتخاب می‌کنیم که چطور درد بکشیم.
kh.A
 بزرگواری‌هات رو یاد خودت بنداز، نه بزرگی‌هات رو. آزادگی‌هات رو یاد خودت بنداز، نه آزادی‌هات رو.
kh.A
لبخند بر لب، می‌گوید: «می‌شه صبر کرد، اون‌قدر تا حقیر شد؛ می‌شه هم صبر کرد، جوری که عزیز شد. اون صبر رو بلد بشو. تحمل و صبر باهم فرق دارن.»
kh.A
شاید اگر مستورۀ چند ماه قبل بودم، گریه می‌کردم. اما مدت‌هاست خالی از احساس شده‌ام. منطق مطلقم. منطقی بود که عاشق شوم. به‌گمانم، منطقی‌تر از این نمی‌شد عاشق شد. منطقی بود که مادر شوم و منطقی بود که به‌خاطر بچه‌ها در خانه بمانم. اما حالم بد است و این منطقی نیست.
fr
چه بدبختم که با عادت‌هایم زندگی کردم و گمانم این بود که این‌ها اعتقادات من هستند!
fr
خیلی سخت است آدم از یقین به نمی‌دانم برسد
fr
ازنظر علامه طباطبایی، دو گروه انسان توی این کرۀ خاکی زندگی می‌کنن: آدمای بدبخت و آدمای خوشبخت. ازنظر علامه، انسانی بدبخته که فکر کنه رنج یا حال بد یا اتفاق بدی که به اون می‌رسه مسببی غیر خدا داره؛ یعنی خودش یا دیگران رو مستقل بالذات می‌دونه. بدبختا به مقام مالکیت خدا جاهل‌اند و بینواها به این‌واون چنگ می‌زنند تا حالشون رو خوب کنن یا حالشون رو بد نکنن. اما خوشبختا چی؟ اونا هیچ موجودی رو مستقل نمی‌دونن و فقط خدا رو مالک می‌دونن
کاربر ۵۴۲۳۱۸۸
بچه اگر جاهل و کم‌سن باشد و گم بشود، وقتی پیدا شد، مادر فقط بغلش می‌کند. اما اگر بچه بالغ بود و خودش گذاشت و رفت یا حتی گم شد، موقع برگرداندنش به خانه، مادر تشر می‌زند و پدر گوشمالی می‌دهد، اما سرآخر، وقت خواب، به صورت بچه نگاه می‌کنند و خوشحال‌اند که برگشته. اگر بعد از توبه گوشمالی هم شدید، تعجب نکنید. خدا بالغ حسابتان کرده. چه توی بغلتان گرفت چه تشر زد، تن بدهید. چون او با همۀ بزرگی‌اش، به سمت شما برگشته و صدایتان زده. بندهٔ پشیمان بنده‌ای است که صدای خدا را شنیده‌است.
بهاره خیرآبادی
چرا لا یمکن الفرار من حکومتک؟
بهاره خیرآبادی
دردها دو جورند: دردهای مفید و دردهای بی‌فایده؛ دردهایی که ما را نمی‌کشند، اما قوی‌تر می‌کنند، و دردهایی که ما را ضعیف می‌کنند و از بین می‌برند. ما انتخاب می‌کنیم که چطور درد بکشیم.
بهاره خیرآبادی
 لطفی که به منّت و کنایه آلوده‌ش کنی مث آبیه که توی کاسۀ کثیف به کسی تعارف کنی، به درد هیچ‌کس نمی‌خوره.
بهاره خیرآبادی
باید بتوانم خودم را هم ویرایش‌کنم، آخرِ بعضی از فکرهایم نقطه بگذارم تا بدانم باید تمام شوند، بین بعضی حرف‌هایم ویرگول بگذارم تا با کمی وقفه ادایشان کنم، و بعد از بعضی احساس‌هایم علامت تعجب و جلو بعضی عادت‌ها و رفتارهایم علامت سؤال بگذارم. باید تا پیش از آن‌که فرصتم تمام شود، خودم را ویرایش کنم. روزی باید این کتاب را بخوانم.
reihaneh

حجم

۴۷۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۴ صفحه

حجم

۴۷۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۸۴ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان