بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول) | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول)

۴٫۰
(۱۷۸۴)
وظیفه‌ی انسانی و حرف سقراط حکیم و بوعلی سینای معلّم همه باد هواست. شفای بیمار و دوای درد، شعر است
Mithrandir
سپاسگزار آن پدری باشد که فرصت برداشتن کلاه، خم‌کردن کمر و درازکردن دست را از پسر ستانده است…
B-vafa
«قلب، خاک خوبی دارد. در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس می‌دهد. اگر ذرّه‌یی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد. و اگر دانه‌یی از محبّت نشاندی، خرمن‌ها بر خواهی داشت…»
کتاب ناب
(باور کنید خیلی دوست داشتم مثل وکلای مدافع توی فیلم‌ها، درست در آخرین لحظه، در کیف سیاهم را باز کنم، سندی بیرون بیاورم، روی میز آقای رییس بکوبم، برگردم طرف دوربین و (صورت درشت) فریاد بزنم: «موکّل من اصلاً آدمکش نیست… چون، کسی که کشته شده، اصلاً داخل آدم نبوده…»)
فرزانه
به گمان من مدرسه‌یی که با پول دزدی بنا شود، حقّ‌السّکوتی است که دزد به جامعه‌اش می‌دهد __ فقط به این امید که راه دزدی‌های آینده‌اش بسته نشود.
ن. عادل
«قلب، خاک خوبی دارد. در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس می‌دهد. اگر ذرّه‌یی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد. و اگر دانه‌یی از محبّت نشاندی، خرمن‌ها بر خواهی داشت
میـمْ.سَتّـ'ارے
من ایستاده بودم. من، ایستاده بودم.
plato
«قلب، خاک خوبی دارد. در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس می‌دهد. اگر ذرّه‌یی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد. و اگر دانه‌یی از محبّت نشاندی، خرمن‌ها بر خواهی داشت…»
mahdi83
«حال» را می‌شود با درد گذراند؛ امّا تصوّر دردآلود بودن آینده و دوام بدون دگرگونی «حال» ، انسان را از پا در می‌آورد. بهشت، وعده‌ی کاملی نیست.
alizgn
آدم کلّه‌شق، در بعضی از شرایط خاصّ اجتماعی، از صد در که وارد بشود، از نود در با تیپا بیرونش می‌اندازند
دانور🌱
هر سازِش، یک عامل سقوط‌دهنده است؛ حالا چه مقدار باعث سقوط می‌شود مربوط است به نوع سازِش. و منظور من از «سازِش» ، فداکردن یک «باور» و «اعتقاد» است در زمانی که هنوز به صحّت آن باور و اعتقاد، ایمان‌داریم.
Moon
من فکر می‌کنم کسی که صمیمانه و با تمام وجود و اعتقاد و ایمانش برای این یا آن دستگاه کار می‌کند، آدم بدی نیست. ممکن است به نظر تو نوع تفکّرش درست نباشد؛ ولی او آدمی‌ست که اگر به خود تو هم اعتقاد پیدا کند، برایت خیلی خوب کار می‌کند، اگر به دیوار هم اعتقاد پیدا کند، برایش خیلی خوب کار می‌کند. او به هیچ چیز بجز خودِ کارکردن فکر نمی‌کند، و در مجموع، او در هر دستگاهی که باشد شرف آن دستگاه است.
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
درست باش و نترس؛
...!
«قلب، خاک خوبی دارد. در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس می‌دهد. اگر ذرّه‌یی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد. و اگر دانه‌یی از محبّت نشاندی، خرمن‌ها بر خواهی داشت…»
پارسین
«ما ملّت مرده‌پرستی هستیم.» واقعاً که چه حرفها! یکی نیست بگوید که ما در میان این همه نابغه و شبه‌نابغه‌ی رشته‌ی ادبیّات آیا یکدانه زنده‌ی حسابی داشته‌ییم که مرده‌ها را کنار بگذاریم و به همین یکدانه افتخار کنیم و همینجور یکنفس سنگش را به سینه بکوبیم؟ به خدا اگر داشتیم، فخر هم می‌کردیم، منّتش را هم می‌کشیدیم. مثلاً‌ شما می‌خواهید بگویید یعقوب لِیث صفّار را بعد از مرگش شناختند؟ یا مولوی و حافظ را؟ یا امیرکبیر و ستارخان را؟ پس آن همه آدم (واقعاً آدم) که دور ستارخان جمع شدند، همه‌شان باد هوا بودند؟ نه بابا! ما خودمان را گول می‌زنیم __ چون مردم را نمی‌توانیم گول بزنیم، می‌بینیم کسی به ما احترام نمی‌گذارد، کسی قدر ما قدیسان و شهیدان ویسکی‌خور را نمی‌داند، و کسی پی به نبوغ و قدرت عظیم خلّاقه‌ی ما نمی‌برد، مجبور می‌شویم برای توجیه تنهایی و بی‌کسی‌مان این فلسفه‌ها را ببافیم که: «بله… ما ملّت، همیشه برای مرده‌ها فریاد کشیده‌ییم. چه نوابغی که در این مُلک سر گرسنه بر بالین سنگ نهادند و کسی به دردهایشان نرسید.» واقعاً که چه حرفها!
Amin D
و یک روز می‌بینند کسی شده‌اند که هرگز نخواسته‌اند باشند.
سیما
چه حرف‌ها را باید از شعرای قدیم قبول کرد و دم نزد.
B-vafa
کافی‌ست که یک قدم برداری. دیگر محال است که بتوانی به جای اوّلت برگردی. اگر همان یک قدم را به عقب بگذاری، درست سر جای اوّلش، فقط خیال می‌کنی که برگشته‌یی، حقیقت این است که خیلی چیزها عوض شده، خیلی چیزها فر ق کرده. زمان، دیگر آن زمان نیست، فضا آن فضا نیست، پا عیناً همان پا نیست، کفش، عیناً همان کفش نیست، و تو، همان آدمی که یک قدم به جلو برداشته بودی نیستی.
Hamid_R_khani
«حال» را می‌شود با درد گذراند؛ امّا تصوّر دردآلود بودن آینده و دوام بدون دگرگونی «حال» ، انسان را از پا در می‌آورد.
zahra._.zare
زندگی، مِلکِ وقف است دوست من! تو، حق نداری روی آن فساد کُنی و به تباهی‌اش بِکِشی
H. Gh

حجم

۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان