بریده‌هایی از کتاب آنچه در مدرسه یاد نگرفته اید

طبیعی شدن روندهای مضر و اشتباه وقتی با تمایل طبیعی کودکان به احترام گذاشتن به والدینشان ترکیب می‌‌شود، می‌‌تواند به قیمت از دست رفتن توجه کودکان به نیازهای خودشان باشد.

ما نفرین شده نیستیم بلکه این یک واقعیت غیرقابل تغییر در جهان است که بهتر است از آن آگاه شویم و مدام به خاطر اینکه هیچ‌کس ما را کامل نمی‌فهمد و ما را آن‌گونه که می‌خواهیم دوست ندارد، خودمان را مأیوس نکنیم.

مغز ما طوری طراحی شده که ما را بیشتر به دنبال لذت‌‌جویی می‌‌کشاند تا انجام وظایف

ما در شکل‌‌گیری هویتی که هم‌اکنون داریم نقش صددرصدی نداشته‌‌ایم و به این خاطر نباید فکر کنیم در قبال تمامی حرف‌‌ها و رفتارهای احمقانه و اشتباه خود مسئولیت تمام داریم.

اگر با یک غریبه همان‌گونه رفتار کنیم که با خودمان رفتار می‌کنیم، امکان دارد به جرم خشونت دستگیر شویم.

برای اینکه به ذهن خود احترامی که شایسته آن است را بگذاریم، شاید لازم باشد یاد بگیریم که کمتر به افکار دیگران احترام بگذاریم. حتی شاید لازم باشد تا حدودی بی‌ادب هم باشیم

تجربه ذهنی از زمان ممکن است با روش عینی که برای اندازه‌‌گیری آن به وجود آورده‌‌ایم (آنچه که روی ساعت می‌‌بینیم) ارتباط زیادی نداشته باشد. تأثیر ذهن و نوسانات خلقی ما بر روی درک زمان به‌قدری است که گاهاً گذر آن را به‌اندازه چشم برهم زدن حس می‌‌کنیم و گاهاً بسیار طولانی.

در حال حاضر نیازی نیست که مدام ذهنمان را به آن درگیر کنیم و یا به پیش‌‌بینی رخدادهای منفی که احتمالاً به سراغمان می‌آیند بپردازیم. صرفاً باید مطمئن شویم که اگر در وضعیت دشوار و چالش‌برانگیزی قرار گرفتیم، بدانیم چگونه مسیری متفاوت پیدا کنیم.

اما در این میان، برای برخی از ما یک رشته رخدادهای غیرمنتظره و برنامه‌‌ریزی نشده اتفاق می‌‌افتد. یک آسیب جسمی ناگهانی باعث می‌‌شود از انجام شغلی خاص برای همیشه باز بمانیم؛ یا در زندگی مرتکب اشتباه کوچک اما مهم و اساسی می‌‌شویم که باعث می‌‌شوم دیدگاه دیگران نسبت به ما برای همیشه خراب شود؛ و یا شهرت و اعتبار کاری‌مان در اثر یک اتفاق سهوی خراب می‌‌شود و باعث می‌‌شود که نتوانیم پیشرفت شغلی‌‌مان را ادامه دهیم.

باید یاد بگیریم که در طول رابطه عاشقانه با همسر، اگر شاهد بروز مشکل یا رفتار نابهنجار از طرف خودمان بودیم، به‌دقت آن را بررسی کنیم. وقتی طرف مقابل مشغله زیادی دارد به این معنی نیست که تصور کنیم حتماً ما را دوست ندارد و ما لیاقت زنده بودن نداریم؛ شاید فقط به‌صورت مقطعی حجم کارش زیاد شده است.

داشتن زندگی گذشته پرتلاطم و آشفته باعث می‌شود که وقتی مهربانی واقعی را تجربه می‌‌کنیم نسبت به آن مقاومت کنیم و جذب نشویم.

مراقبت از خود مستلزم داشتن یک مهارت خاص است: توانایی ناامید کردن شخص برای حفاظت از خود. برای اینکه سالم بمانیم و از خود مراقبت کنیم ممکن است مجبور شویم پیشنهاد یک دوست را رد کنیم، دعوتی را نپذیریم و یک رابطه عاشقانه را تمام کنیم.

ما باید یاد بگیریم که می‌‌توانیم غیر از خودمان فرد دیگری را نیز سرزنش و آزرده‌خاطر کنیم. ما باید یک کار بسیار عجیب انجام دهیم: افراد را ترک کنیم و دست از آن‌ها برداریم. این رفتار نشانه‌ای از بزدلی یا ضعف شخصیتی نیست، بلکه نشانه آن است که ما درنهایت یاد گرفته‌ایم خود را دوست داشته باشیم و نیازهای خودمان را درجایی قرار دهیم که همیشه باید باشند: در مرکز توجهات خود.

فقدان خودخواهی باعث خواهد شد که در زندگی به‌سرعت به فردی ناکارآمد، رنجور، نچسب و بدعُنُق تبدیل شویم.

دیدگاهی وجود دارد که معتقد است بیشتر آنچه از ذهن ما می‌گذرد به نوعی وابسته به چیزهای خاصی است که در بدن ما اتفاق می‌‌افتد. در برخی موارد، اگر ما یک ساعت بخوابیم و یا یک لیوان آب پرتقال بنوشیم، می‌‌توانیم از شر تمام افکار منفی که هم‌اکنون در ذهنمان قرار دارند رها شویم.

اینکه می‌‌گوییم شروع به دوست داشتن خودمان کنیم به این معنی است که یاد بگیریم افرادی که باعث عصبانیت، ناامیدی یا افسردگی ما می‌‌شوند را بشناسیم و آن‌ها را از زندگی اجتماعی خود حذف کنیم.

ما اغلب در روابط جرأت این را نداریم که تصور کنیم طرف مقابل چیز مهمی برای گفتن و یاد دادن به ما دارد و بر این اساس ترجیح می‌‌دهیم راحت‌‌ترین کار ممکنه را انتخاب کنیم و از او آزرده خاطر شویم. در این شرایط ترجیح می‌‌دهیم به جای پرداختن به محتوای چیزی که طرف مقابل در نظر داشت به ما یاد دهد، بیشتر در مورد لحن صحبت‌‌ او حرف بزنیم. قبول اینکه ما در زمینه‌‌های مختلف دانش لازم را نداریم کار سختی است.

متأسفانه ما موجوداتی هستیم که یک اظهارنظر نابخردانه یا یک بازخورد منفی علیه خودمان را تا آخر عمر در ذهنمان نگه می‌‌داریم و همیشه آن را نشانه‌ای از بی‌‌لیاقتی خود می‌‌پنداریم. در مقابل، وقتی واکنش‌‌های کوچک محبت‌‌آمیز دریافت می‌‌کنیم امید و شجاعتمان بیشتر می‌‌شود. ما برای بقای عاطفی خود به چنین واکنش‌‌های محبت‌آمیز نیاز داریم.

هرچند ما به‌سرعت نمی‌‌توانیم احساسات ترس، جنون، اضطراب، اشتیاق، امید، ناامیدی و بدبینی را از چهره هم نوعان خود تشخیص دهیم اما با اندکی توجه می‌‌توانیم از وجود هریک از این احساسات در اطرافیانمان مطمئن شویم.

هرچند مفهوم تفاوت در بسیاری از موقعیت‌ها مفهومی کاربردی و مفید است، اما در برخی موقعیت‌‌ها نیز باعث سخت‌‌تر شدن زندگی و منزوی شدن ما می‌‌شود. ممکن است بدون هیچ دلیل موجهی بداخلاق شویم یا خجالتی رفتار کنیم و برخی مواقع نیز رفتارهای احمقانه از خود نشان دهیم.