- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب من او
- بریدهها
بریدههایی از کتاب من او
۳٫۹
(۲۷۵)
تنها بنایی که اگر بلرزد، محکمتر میشود، دل است! دلِ آدمیزاد.
مسلم عباسپور
- اهلِ سیاست، خیال میکنند که دور را میبینند؛ البت میبینند، اما نه خیلی دور را. حکماً اگر خیلی دور را میدیدند، کارشان توفیر میکرد. امیرالمؤمنین، روحی فداه، اهلِ سیاست بود، اما دورِ دور را میدید، جایی به قاعدهٔ قیامت دور و دیر... یا علی مددی!
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
- تنها بنایی که اگر بلرزد، محکمتر میشود، دل است!
hiba
بچه را باید جوری تربیت کرد که وقتی بالغ شد، بالغ شده باشد! یعنی وقتی کبوتر را یلهاش دادی، جلد باشد. بپرد، اما برگردد، نه این بالش را ببری... خودش باید بتواند انتخاب کند... اگر بالغ باشد، ولش کن میانِ یک لشکرِ عزب، سالم برمیگردد... اما اگر نباشد، توفیری نمیکند؛ اینجا باشد یا کنارِ حرمِ شاهعبدالعظیم یا وسطِ پاریس...
روژینا
- هیچ سری به خودش، به تنِ خودش نگاه نمیکنه. همیشه به رفیقش، به تنِ رفیقش، نگاه میکنه. این اولِ لوطیگریه.
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
«تنها بنایی که اگر بلرزد، محکمتر میشود، دل است! دلِ آدمیزاد. باید مثلِ انار چلاندش، تا شیرهاش در بیاید... حکماً شیرهاش هم مطبوعه... عاشقی که هنوز غسل نکرده باشه، حکماً عاشقه، نفسش هم تبرکه...»
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
رحم کنید تا به شما رحم کنند. پیامبرِ اکرم (ص)
روژینا
همان که وقتی میخندید، از غنچهٔ لبهای سرخش بوی گلِ یاس بیرون میزد. سالهای من شمسی نشد؛ مهتابی شد. مثلِ شبها... دنیایی داشتیم، آفتاب مهتابی بود!
محمد
- به دلت شک نیار! این کار هم حکماً حکمتی دارد. هیأتِ محبانالحسین، خاصِ محبانِ حسینه، چرا؟ چون آدمِ خداپرست، خدا را میپرسته. اگر خط و ربطش را نفهمیدی، بدان هیچ نفهمیدی؛ بلکه اصلاً نفهمی. محبِ حسین، گریهاش برای حسینه. با توام: فعلهٔ اصفهانی! از فتاح یاد بگیر: اگر برای پسرش حالِ گریه پیدا کرد، فیالفور گریهاش را وصل میکند به کربلا. راهش این است. این جور اشکتان مقدس میشود و چشمتان، ضریح. حکماً به چشمِ همچه آدمی میشود دخیل بست. یا علی مددی!
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
- اهلِ سیاست، خیال میکنند که دور را میبینند؛ البت میبینند، اما نه خیلی دور را. حکماً اگر خیلی دور را میدیدند، کارشان توفیر میکرد. امیرالمؤمنین، روحی فداه، اهلِ سیاست بود، اما دورِ دور را میدید، جایی به قاعدهٔ قیامت دور و دیر... یا علی مددی!
sama
«حکماً کور بهتر میبیند. چرا؟ چون چشمش به کارِ دیگران نیست، چشمش به کارِ خودش است، چشمش به معرفتِ خودش است... یا علی مددی!»
روژینا
خدا هم مثلِ رفیقِ آدمه. یک رفیق به آدم یک چیزی بگوید، لوطیگری میگوید بایستی انجام داد.
hiba
کنارِ بازارچه، درویش مصطفا را هم دیدیم؛ با آن قبا و ردای سفید و کشکول و تبرزین. به من گفت:
- یا من اسمه دوا و ذکره شفا! کذب است که میگویند دوا از ما، شفا از او... دوا از علی، شفا هم از علی. اسمش دوا، ذکرش شفا... یا علی مددی!
shariaty
الیوم، مملکتِ ما از دیارِ کفر پلیدتر است! دستِکم در کفرستان به قاعدهای آزادی هست که هر کسی آنطور که خواست، زندهگی کند، اما اینجا اجبار است که آنطور که دیگران میخواهند، زندهگی کنیم!
مسلم عباسپور
علی جان! رفاقت هم حدی داره...
آرام سرم را تکان دادم:
- تنها چیزی که حد نداره، رفاقته!
🎸🍃تبسم🍃🎸
اگر سفرهٔ خدا ماهِ روزه باشد و سفرهٔ امام حسین ماهِ محرم، سرِ سفرهٔ امام حسین کسانی را راه میدهند که سرِ سفرهٔ خدا هم راهشان نمیدهند.
hiba
تنها بنایی که اگر بلرزد، محکمتر میشود، دل است! دلِ آدمیزاد. باید مثلِ انار چلاندش، تا شیرهاش در بیاید... حکماً شیرهاش هم مطبوعه؟
روژینا
حکماً کور بهتر میبیند. چرا؟ چون چشمش به کارِ دیگران نیست، چشمش به کارِ خودش است، چشمش به معرفتِ خودش است...
hiba
اصلش بدان! سایهها هستند که راه میروند. ما مجبوریم، مثلِ آنها و دنبالِ آنها راه برویم...
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
- الیوم، مملکتِ ما از دیارِ کفر پلیدتر است! دستِکم در کفرستان به قاعدهای آزادی هست که هر کسی آنطور که خواست، زندهگی کند، اما اینجا اجبار است که آنطور که دیگران میخواهند، زندهگی کنیم! آدم باید آنطور زندهگی کند که خدا میخواهد، اما اگر نشد، آنطور که خودش میخواهد، بهزِ آنطور است که دیگران میخواهند...
Morteza Amirrezai
حجم
۳۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
حجم
۳۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۶۰۰ صفحه
قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
۳۴,۵۰۰۷۰%
تومان